یادداشت‌های ثمین حامدفر (8)

          من خیلی سبک زندگی نامه دفاع مقدسی نخوندم، یعنی راستش خیلی علاقمند نیستم، این کتاب رو هم با معرفی یکی از دوستانم در استوری اینستاگرام پیدا کردم و از جلدش خوشم اومد و خریدم :)
همینقدر غیر فرهیخته!
چند صفحه اولش رو که خوندم فکر کردم که احتمالاً دوستش نداشته باشم پس دیگه ادامه ندادم، اما کتاب رو که بستم ذهنم مدام پی نسرین و داستانش بود و نیروی درونی ای منو می کشید تا دوباره کتاب رو باز کنم و ادامه داستانش رو بخونم!
من قبل از خوندن این کتاب تصویر خیلی خوبی از روز های جنگ آبادان و خرمشهر نداشتم، ولی بعد از خوندنش دلم برای زن ها و بچه ها و همه خونه زندگی های جنوب که در جنگ از بین رفتن، می تپید و می سوخت!

با قسمت های تلخ کتاب گریه کردم، در کل هر جا بحث مادر و فرزندی باشه اشکم دم مشکمه :) و چیزی که از کتاب دوست داشتم اصالت و بی غل و غشی خود نسرین و همینطور روایت روون و شیرینی بود که از اون روزها داشت. انگار داری کنار همه اون خانواده ها زندگی می کنی، با اونها به شهر های دیگه مهاجرت می کنی و سختی می کشی و از برگشت همسر هاشون خوشحال میشی.

بعد کتاب رفتم مصاحبه خانم باقرزاده رو هم دیدم، اقدام تکمیلی خوبی بود تا تصویرم از این زن قوی کامل بشه :)

اگر داستانی شبیه به ساجی سراغ دارید، لطفاً بهم معرفی کنید.
        

5

8