یادداشت
1403/7/11
4.0
26
یک، دو، سه. سیزده دونه های مدل بافتنیمو میشمرم و داستان گرکدن رو گوش میدم ، گوش میدم و میرم جلو بعضی شخصیتها و دیالوگها منو میخندونن، داستان جنبه ی طنزم داره. بیشتر گوش میدم پنجاه درصد رو هم رد کردم به خودم میام و میبینم واقعا دارم اذیت میشم انگار نمیفهممش این همه بحث چرت و دیالوگ بی معنی که چی؟ حوصلمو سر بردن. با بچه ها راجع بهش حرف میزنم شاید من اشتباه میکنم آقای خطیب میگن ژانر کتاب ابزورده، وااای پس همینه هیچوقت نتونستم با این ژانر ارتباط بگیرم. اما کتابو نمیذارم کنار و بقیشم گوش میدم میخوام هرطور شده تمومش کنم. من موقع کتاب خوندن دنبال مفهومم، دنبال یاد گرفتن، تاثیر پذیرفتن، درک شدن و درک کردن ، این مدل کتابها اینا رو به من نمیدن. ظرف میشورم و بقیه ی نمایشنامه رو گوش میدم، حالا خوبه صوتیه 🥴 یادداشت خانم فلاح رو میخونم تا کتاب رو بهتر بفهمم. خدایی یادداشت کامل و مفیدیه ولی منو در دوست نداشتن کتاب مصمم تر میکنه. اما باید تمومش کنم. نمایشنامه ی کرگدن در موررد آدمهاست نمیدونم بگم آدمهایی که از وظایف انسان بودن خسته میشن و نیاز به استراحت دارن و در نتیجه کرگدن میشن یا آدمهایی که در اثر ارتباط با هم دیگه تاثیر گرفتن از همدیگه شبیه هم میشن و این شباهت در کرگدن شدنشون نمود پیدا میکندو این مفهوم رو یک انسان در این بین به ما میرسونه، برانژه که میخواد انسان بمونه نمیخواد مثل بقیه باشه و این تمایل به تفاوت و مسر بودن بر انسان بودن رو تو بحثهای پی در پیش با شخصیتهای نمایشنامه و ترغیبشون به مقابله با کرگدن شدن میشه دید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.