یادداشت سیده زینب موسوی

        مطمئن نبودم برای این کتاب مرور بنویسم یا نه، ولی آخرش نتونستم در برابر جملاتی که ناخودآگاه تو ذهنم شکل می‌گرفتن مقاومت کنم...

و چرا برای نوشتن مرورش شک داشتم؟ چون این کتاب ترجمه نشده و از اونجایی که معلوم هم نیست ترجمه بشه بعیده کس دیگه‌ای اینجا بتونه بره سراغش...
(من اصولا چیزی از صنعت ترجمه نمی‌دونم، ولی چون دیدم خیلی از کتاب‌هایی که خودم دوست دارم ترجمه نشدن و از اون طرف کلی چرت و پرت شونصد بار ترجمه شده، صرف خوب بودن و معروف بودن یه کتاب رو نمی‌تونم شانسی برای ترجمه شدنش بدونم. امتیاز این کتاب هم تو گودریدز با بیشتر از ۳۰۰ هزار رأی بالای ۴/۴ه و به چند زبان هم ترجمه شده، ولی با توجه به اینکه کتاب قدیمی‌تر همین نویسنده هم حتی تو ایران ترجمه نشده باعث می‌شه به مورد توجه قرار گرفتن این یکی هم چندان امیدی نداشته باشم.)

بنابراین، احتمالا حرف‌هایی که اینجا می‌زنم حدیث نفسی بیش نیست 😅
به هر حال...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب یه داستان تاریخی خانوادگیه، با چاشنی معمای یه ماجرای جنایی (توجه کنید که فانتزی نیست 😅).
ماجراها از سال ۱۷۸۹ شروع می‌شن، چند سالی بعد از جنگ استقلال آمریکا.
جسد یه مرد تو رودخونهٔ یخ‌زده پیدا می‌شه، مردی که به نظر می‌رسه بعد از کتک‌خوردن‌های بسیار به دار آویخته شده، مردی که متهمه چند وقت پیش به ربکا فاستر، همسر کشیش شهر، تجاوز کرده...
مارتا، قابله و شفاگر شهر، برای بررسی جسد فراخونده می‌شه، مارتایی که خودش زخم‌های دوستش ربکا رو درمان کرده و می‌دونه تنها متهم این ماجرای هولناک هم این مرد مقتول نیست..‌

همه چیز هم در واقع حول محور مارتا می‌چرخه، یه زن پنجاه و چهار ساله، با یه شخصیت محکم که همه ازش حساب می‌برن و در عین حال دوستش دارن. 
مارتا که خودش یه مادر و همسره و قابله بودنش باعث شده بیشتر از هر کس به قدرت خاموش این جنس به ظاهر ضعیف پی ببره.
کتاب اصلا با این نقل قول شروع می‌شه:
And She knows, because She warns him, and Her instincts never fail, That the Female of Her Species is more deadly than the Male.
مونث‌های این گونه از مذکرهاش به مراتب خطرناک‌تر و کشنده‌تر هستن...

و نکتهٔ جالب اینجاست که مارتا یه شخصیت واقعی تاریخیه! 
در همین سال‌ها زن قابله‌ای به اسم مارتا بَلرد وجود داشته که برخلاف عرف زمانه خوندن و نوشتن بلد بوده و اینطوری با ثبت تجربیات ریز و درشتش تونسته جای پایی از خودش تو تاریخ به جا بذاره و موندگار بشه، فقط و فقط به خاطر همین کلمات روی کاغذ...
زندگی‌نامه‌ای هم که ازش توسط یه نویسندهٔ دیگه بر اساس همین خاطرات نوشته شده جایزهٔ پولیتزر رو برده، و این تیکه از اواخر این زندگی‌نامه که خانوم لاهون تو یادداشت آخر کتاب آورده بود واقعا قشنگ بود:
Martha did not leave a farm, but a life, recorded patiently and consistently for twenty-seven years. No gravestone bears her name though perhaps there still grow clumps of chamomile or feverfew escaped from her garden.

البته که خود این کتاب رودخانهٔ یخ‌زده یه «رمان» تاریخیه و قطعا پر از خیال‌پردازی. نویسنده کلی هم در این رابطه تو یادداشت آخر کتاب توضیح داده، مثلا یکی از انحرافات از جریان اصلی وقایع فشرده‌تر کردن اتفاقات بوده، طوری که همه تو بازهٔ زمانی چند ماههٔ این کتاب جمع بشه.

همچنین نمی‌دونم چه مقدار از جزئیات زندگی خانوادگی مارتا واقعی بودن، ولی چیزی که اینجا پرداخته شده بود واقعا دوست‌داشتنی بود.
روابط زناشویی به شدت عاشقانه بود که خب باعث می‌شد فکر کنم یعنی تو ۵۰ و خرده‌ای سالگی هم آدما می‌تونن با هم اینطوری باشن؟ 🥹
مدل توصیفات از مادری و عواطف مادرانه هم خیلی قشنگ بود و چند تا از این قسمت‌ها رو تو کتابم رنگی کردم...

کلا یه مدلْ پیر شدن خواستنی بود، طوری که با خودم می‌گفتم منم دلم می‌خواد اینطوری پیر بشم :)
(با توجه به اینکه نویسنده خودش مادر چهار تا پسر بزرگه که همچنان داره عاشقانه با همسرش زندگی می‌کنه، حس می‌کنم خیلی از این توصیفات برگرفته از تجربیات خودشه، در واقع تو یادداشت آخر کتاب هم به موضوع اشاره کرده که به خاطر همین زندگی خانوادگی خوب اصلا نمی‌تونه در مورد ازدواج‌های «بد» بنویسه 🙂)

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

اینجا باید در مورد صحنه‌های متعدد زایمان هم صحبت کنم!
با توجه به پیشهٔ مارتا، تو این کتاب چندین مورد صحنهٔ زایمان داریم که با جزئیات توصیف شدن و به نظرم عالی بودن! 
من البته نه خودم تجربهٔ این موضوع رو داشتم و نه از نزدیک شاهدش بودم، ول این صحنه‌ها به نظرم خیلی واقعی اومد (و با توجه به یادداشت آخر نویسنده فکر می‌کنم می‌تونم به دانسته‌هاش در این زمینه تا حد خوبی اعتماد کنم). این صحنه‌ها بدون رمانتیک‌بازی و حذف کردن سختی‌ها بزرگی این عمل طبیعی رو به زیبایی هر چه تمام‌تر نشون می‌داد. و اصلا من تو همون صحنهٔ زایمان اول اول کتاب عاشق مارتا شدم! 

می‌دونید قشنگی نگاه این کتاب به جنس مونث چی بود؟ اینکه نشون می‌داد زن‌ها چقدر می‌تونن قوی و تأثیرگذار باشن، بدون اینکه بخواد ابعاد مادرانه و زنانه‌شون رو انکار کنه.

البته این رو باید بگم که توصیف صحنهٔ تجاوز و ماجراهای بعدش واقعا دردناک بود و اصلا به خاطر همین قضیه اولش شک داشتم این کتاب رو شروع کنم یا نه..‌.
ولی همون‌طور که از این یادداشت برمیاد، در نهایت از انتخاب این کتاب خیلی راضی‌ام.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

بعد جنایی و معمایی کتاب هم اونقدری نبود که دلم می‌خواست، هر چند، اون مقداری که داشت واقعا خوب بود (و تا حد خوبی منطبق بر واقعیت).

منم در اصل دنبال یه جنایی/تریلر تاریخی بودم که بعد از گشتن‌های بسیار و زیر و رو کردن چند تا لیست، آخرش با کمک فیلتر‌های استوری‌گرف به این کتاب برخوردم :)
و بیشتر از قبل به این نتیجه رسیدم که چقدر از این سبک خوشم میاد و دلم می‌خواد بازم ازش بخونم.

(کلا دیگه میلم به جنایی «خالی» نمی‌کشه! اگه از این جنایی/معمایی‌های مخلوط! تو دست و بالتون دارید ممنون می‌شم پیشنهاد بدید :) ماجراجویی/تاریخی هم می‌پذیرم 😄 همین الان هم یکی دو تا کتاب اینطوری تو فهرست انتظارم دارم، یکیش کتاب Code Name Hélène اثر همین نویسنده.)

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

بعد تاریخی کتاب هم برام سوال‌‌های مختلفی ایجاد کرد که دلم می‌خواد بعدا دنبالشون کنم، نکات جالبی هم داشت.

مثلا اینکه فهمیدم سال‌ها قبل از الغای رسمی بردگی تو کل آمریکا، تو ایالت ماساچوست سیاه‌پوست‌ها آزادانه زندگی می‌کردن. البته اینجا صرفا یه اشاره‌ای به این موضوع می‌کنه، ولی بر اساس توضیحات نویسنده از بررسی یادداشت‌های مارتا برمیاد که حداقل رفتارهای این زن قابله در برابر این افراد نژادپرستانه نبوده (یه زن دکتر سیاه‌پوست هم اینجا هست که واقعا شخصیت مرموز و عجیب و جالبی داره).
به مسئلهٔ سرخپوست‌ها خیلی تو کتاب پرداخته نمی‌شه، ولی لحن کلی، حاکی از طرفداری و دلسوزی شخصیت‌های اصلیه. با این حال، من نمی‌تونستم این فکر رو از مغزم بیرون کنم که این زمین‌هایی که الان توش ساکن هستن به چه قیمتی به دست اومده...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در نهایت اینکه واقعا این کتاب رو دوست داشتم و از اون موارد معدودی بود که به علت علاقهٔ زیاد به شخصیت اصلی موقع خوندن کتاب براش با صدای بلند ابراز احساسات می‌کردم (مثلا به کسی که اذیتش می‌کرد با صدای بلند فحش می‌دادم 😂). کلا کتابی که بتونم شخصیت‌هاش رو دوست داشته باشم در نظرم جایگاه ویژه‌ای داره و این موضوع قطعا در مورد این کتاب صدق می‌کرد :)
      
235

18

(0/1000)

نظرات

میخوام🥲چرا ترجمه نمیشه
1

2

😕😕 

0

خداقوت
داستان جالبی داشت. اینا رو کاغذی‌ش رو تهیه می‌کنید یا با پی‌دی‌اف می‌خونید؟
من دو بار سعی کردم رمان زبان اصلی بخونم و هر دو بار با چالش اروتیک بودن کتاب‌ها مواجه شدم! البته هر دو اونها ترجمه‌شون موجود بودن و فقط برای تقویت زبان تصمیم گرفتم زبان اصلی بخونم. تا حالا با این وضعیت که برم بخوام یه رمانی رو زبان اصلی بخونم چون ترجمه نشده، مواجه نشده بودم! فقط کتابای دانشگاهی و علمی این شکلی میشد...
5

1

روشنا

روشنا

1404/1/9

این واقعاً چالش بزرگیه.
بعضی وقتا با ترجمه، یه شخصیت محجوب و اینا تصور می‌کنی و میری زبان اصلی رو می‌خونی و ... 😂 

2

من ای‌پاب می‌خونم اصولا (کلا کتاب کاغذی خیلی کم می‌خونم)، و اینکه کلا انگلیسی زیاد می‌خونم (پارسال حدود ۴۸ تا).
در مورد اروتیک بودن...
راستش معیار هر کس در مورد سطح صحنه‌های جنسی فرق می‌کنه، و اینکه من خودم مثلا بعضی صحنه‌ها رو برای افراد مجرد (با هر سنی!) و یا آقایون (چه مجرد چه متأهل 😅) مناسب نمی‌دونم ولی خودم با خوندنشون مشکلی ندارم. البته میگم اینا هم سطح‌بندی داره و بعضی صحنه‌ها رو خودمم اصلا دوست ندارم بخونم.
این کتاب ولی از این جهت اصولا خوب بود. البته گفتم صحنه‌های زایمان با جزئیات توصیف شده بود و ایضا صحنهٔ تجاوز هم باز بود... 

1

کلا هم معمولا این چیزا رو تو استوری‌گرف چک می‌کنم، یه بخشی داره تحت عنوان اخطار که مثلا مشخص کرده سطح صحنه‌های جنسی تو فلان کتاب چقدره (اینطوری مثلا میشه آدم کتاب‌های نسبتا تمیز رو پیدا کنه). 

1

ممنون از یادداشت پرجزئیاتتون، لطفا مرورهای مدنظرتون رو بنویسید🙏🏼😅 بالاخره انگلیسی خوان هایی پیدا میشن، من تازه به پیشنهاد شما شروع به خوندن آلکاتراز کردم و جلد دومم😁با تشکر🖐️
1

1

خواهش می‌کنم ❤️
چه خوب 😍 

1