یادداشت آروشا دهقان
1402/12/8

گفتن از این کتاب بسیار سخت است؛ شاید به این دلیل که سرشار است از نمادها؛ از تعزیه و طفل ششماهه گرفته تا بازگشت فرَوَشی مردگان! اما با این همه نماد، که بیضایی به راستی استاد به کار بردن آنهاست، همان جملات آغازین میتواند هر مخاطبی را میخکوب کند: «ما به تهران نمیرسیم. ما همگی میمیریم!» پررنگترین المان که پیوسته تکرار میشود ترس از مرگ، غم و ناخوشی است که مادر مدام از آن پرهیز میدهد. درهمتنیدگی نیکی و بدی و مبارزهی همیشگی آنان با هم به خوبی در جایجای فیلمنامه پیداست. نقش زنان و تصویر برابریجویانه در اینجا نیز مثل دیگر آثار بیضایی پررنگ است. زنان تصمیمگیرنده، مقتدر و صحنهگردان هستند. آینه احتمالا مهمترین نماد داستان است؛ نماد روشنی اهورایی که تا نرسد جشنی برگزار نمیشود. کسی هم که آینه را میآورد همچون یک منجی وارد میشود و در تمام لحظات، حتی آنجا که جسمش حضور ندارد، هست. بازگشت فرَوَشی مردگان به جهان زندگان، شادیآوری، نو و پاکیزه کردن خانه و انتظار رسیدن این فرَوَشیها از شاخصترین نمادهای فرهنگ ایرانی است که بیضایی در فیلمنامهی مسافران از آنها بهره برده. شش صندلی خالی که صندلیهای خالی نیوشاگان در آیینهای مانوی را به یاد میآورد، مجلسی تعزیهوار که زن طفل ششماههاش را بالا میگیرد و درخواست ترحم میکند، منجیِ زن که هم یادآور مادر سوشیانت است هم منجی بهاییان را به ذهن میآورد، جبر رفتن به سوی مرگ که یادآور جبرگرایی زروانیان است و دهها المان دیگر، مسافران را به فیلنامهای شاخص و سرشار از اسطوره بدل کرده است. ... .... ..... ...... ....... فیلم مسافران را هم بهرام بیضایی و خیل بزرگی از بازیگران نام آور سینما ساختهاند که دیدنش خالی از لطف نیست؛ حتی با وجود سانسورها و نقدهای حکومتی که نشان میدهد آنچه در فهمشان نگنجد را برنمیتابند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.