یادداشت روشنا

روشنا

1403/4/31

عروسک خانه: نمایشنامه در سه پرده
بعد از پای
        بعد از پایان کتاب برای دادن امتیاز شک داشتم، اما به خاطر این حجم از تفکر برانگیز بودن، واقعاً لایق 5 امتیاز هست.

میشه از جوانب مختلفی به این اثر نگاه کرد. از دید تاریخی باید یادمون باشه که ایبسن در ابتدای نهضت زنان بود و در زمانه‌ی او، زنان حق رای نداشتن و تعداد زیادی از مردان فکر می‌کردن که زنان از نظر خرد و عقل کم‌تر از مردان هستن. هر بار اینو میگم دوستام باهام مخالفت میکنن 😂 ولی به نظرم امروزه دیگه مردای زیادی این تفکر رو ندارن و حتی خیلی از مردان برای حقوق زنان می‌جنگن.

داستان کتاب فوق‌العاده بود. نمادهای مختلفی در این اثر هستن که هرکدوم به زیبایی نقش خودشون رو ایفا میکنن. در ابتدای نمایش‌نامه ما بحث بین زن و شوهر بر سر پول رو می‌بینیم که نماد کنترل‌گری مردان بر زنان با استفاده از پوله. پولی که دوطرف فرصت‌های برابری برای رسیدن بهش ندارن.
من این طور فکر می‌کنم که نورا و تولمر ساخته جامعه و فرهنگ زمانه خودشون هستن. جامعه از مرد میخواد که در خانه اقتدار داشته باشه و هر از گاهی این اقتدار رو به همسرش ثابت کنه، برای همسرش پول فراهم کنه و در عوض از زن هم میخواد که گوش به فرمان مرد باشه و مهم‌ترین وظیفش رو سرگرم کردن مرد و همون عروسک بودن بدونه و همون‌طور که تورالد دفعات متعددی بیان میکنه، زن باید اجازه بده شوهرش براش تصمیم بگیره و به جاش فکر کنه.
اوایل ازدواج، زمانی که نورا میخواد جون همسرش رو نجات بده و زندگیش رو حفظ کنه، با پنهان‌کاری و قرض کردن پول و با جعل امضا به اشتباهاتی دست میزنه. اشتباه بعدیش هم پنهان نگه داشتن این موضوع و دروغ گفتن در تمام سال‌های زندگی مشترکشونه. نورا اما از این گناه لذت می‌بره چون حس میکنه برای معشوقش حاضر شده حتی خودش رو آلوده کنه و برای همین با شوق از این کار به دوستش، کریستینا میگه. 
آیا نورا راه حل دیگه‌ای داشت؟ ما نمی‌دونیم در اون شرایط چه راه‌های دیگه‌ای بود، اما نورا میگه که سعی کرده حتی با لوس کردنِ خودش تورالد رو راضی کنه اما تورالد راضی نشده و در عین حال نورا میدونسته که تورالد به قرض کردن راضی نمیشه. یعنی واقعاًَ این اشتباهی بوده که نورا مجبور به انجامش شده و در برابر خودش راه دیگه‌ای نمی‌دیده.
وقتی تورالد از این موضوع عصبانی شد، من می‌تونستم درکش کنم. این که یه نفر سال‌ها بهت دروغ بگه و تمام زمان‌هایی که کنارت بوده رازی داشته که پنهانش می‌کرده، خیلی حس بدیه. هرچند تورالد در زمان عصبانیتش حرفای خیلی زشتی زد از جمله این که حتی اگه بمیری هم برای من فایده‌ای نداره. وقتی که نامه کروگستاد اومد و معلوم شد که قرار نیست اشتباه نورا برای تورالد هزینه‌ای داشته باشه، خیلی راحت ماجرا رو خاتمه داد و اون زمان بود که واقعاً ازش ناامید شدم. حتی ذره‌ای از این ناراحت نبود که نورا این همه مدت بهش دروغ گفته و پنهان‌کاری کرده. من این طور فکر می‌کنم که کلاً ارزش‌های اخلاقی برای تورالد بازیچه بودن و اون در اکثر جاها به فکر نفع و ضرر شخصی خودش بود. مثلاً وقتی نورا ازش می‌پرسه چرا کروگستاد رو اخراج کرده؟ تورالد از جرم‌های کروگستاد میگه ولی وقتی نورا اصرار میکنه کروگستاد رو ببخشه، میگه که موضوع اصلی اینه که کروگستاد اون رو "تو" خطاب میکنه و احترام جایگاه ریاست رو به تورالد نمیذاره. که نشون میده باز هم ارزش‌های اخلاقی برای تورالد اهمیت کمتری داشته و در بُن ماجرا به نفع شخصیش فکر می‌کرده.
علاوه بر اون تورالد به ازدواج به شکل تملک نگاه می‌کنه و می‌بینیم که حتی وقتی نورا از دوستاش میگه هم ناراحت میشه و حسادت می‌کنه.
حتی شخصیت‌های جانبی کتاب هم در جای خودشون خیلی جالب بودن و من داستان کروگستاد رو هم خیلی دوست داشتم. این که چطور وقتی راهی جلوی خودش ندید، درست مثل نورا به خلاف روی آورد و توسط جامعه بیشتر به سمت خلاف رونده شد به طوری که حتی بهش فرصت برگشت نمیدادن. و زمانی که زندگی بهش فرصتی داد، سعی کرد آب رفته رو به جوی برگردونه. من فکر می‌کنم درست مثل کروگستاد، این نقش‌ها هم توسط جامعه به نورا و تورالد قبولونده شده و اون‌ها هم پذیرفتنش. یعنی در واقع نه فقط نورا، بلکه تورالد و کروگستاد هم عروسک جامعه بودن. برای همین فکر می‌کنم باید به تورالد فرصت داده میشد، شاید که می‌فهمید. خود نورا هم گفت که تو این هشت سال حتی یه بار هم با هم جدی صبحت نکردن و این یعنی هردوشون به عروسک بودن نورا دامن میزدن.
یه تناقضی هم تو کتاب برام پیش اومد. در انتهای کتاب نورا میگه که درسته به عنوان همسر و مادر وظایفی داره اما نسبت به خودش هم وظایفی داره، وظایفی که تا اون زمان نادیده گرفته بود. اما وقتی تورالد میگه که نمیتونه به خاطر نورا شرفش رو فدا کنه، نورا ناراحت میشه. به نظرم این ناراحتی طبیعی نیست و همون طور که نورا گفت، بخشی از وظایف تورالد نسبت به خودشه. البته هنوز در این مورد دو به شکم و به جمع‌بندی برای خودم نرسیدم.
به نظرم پرده آخر که نورا ناگهانی خونه و زندگیش رو ول کرد خیلی خیلی غیر قابل باور بود. هرچند این طغیان نمادینه ولی خب در واقعیت هیچ زنی که در این حد ضعف فکری داشته باشه و وابسته به شوهرش باشه، نمیتونه ناگهانی خونش رو ول کنه. و اصلاً جدای از اون بحث، بچه برای یک مادر خیلی ارزش‌مندتر از اونیه که بخواد همین طوری ولش کنه و حتی برای بار آخر نبیندشون... اصلاً متوجه نشدم نورا چطور تونست انقدر سنگ‌دلانه بچه‌هاشو ول کنه؟ به نظرم با توجه به شخصیتی که در اول داستان ازش دیدم، چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. درسته که باید از تورالد جدا میشد و تورالد لایق این ترک شدن بود و نورا هم باید از نو به نقشش در جامعه و خودش فکر میکرد. اما بچه‌ها چه گناهی کردن؟ این وسط بزرگ‌ترین قربانی اون‌ها هستن که باید به گناه ناکرده مجازات بشن. این به هیچ وجه قابل توجیه نیست و کاش افراد توجه کنن وقتی بچه‌ای به دنیا میارن، در برابرش مسئولن.

مهم‌ترین جمع‌بندیم اینه که درسته که نورا بچه است و کاراشو بدون فکر انجام میده؛ اما این بی‌عقلی، معلول پدر و شوهریه که همیشه ازش مراقبت می‌کردن، چیزی بهش یاد نمیدادن و تنها توقعشون از نورا اطاعت بدون فکر و از روی جهل بود و این که نورا بذاره اونا براش تصمیم بگیرن که چطور فکر و رفتار کنه. همین موضوع عاقبت ضربه بزرگی به تورالد وارد میکنه و دودش به چشم خودش میره. از توان‌مند بودن زنان و رعایت حقوق انسانیشون، نه فقط زنان، بلکه مردان و تمامی جامعه بهره‌مند میشن و واقعاً باید به این موضوع اهتمام ورزید.

پ.ن.۱: فکر می‌کنم باید مدتی بعد باز هم این کتاب رو بخونم و دربارش فکر کنم.
پ.ن.۲: خیلی ممنون از باشگاه نمایشنامه‌خوانی و آقای خطیب برای معرفی این اثر ✨
      
548

39

(0/1000)

نظرات

دوست دارم بخونمش، این چندوقته بحث زیادی سرش بوده 
2

2

روشنا

1403/4/31

حتماً بخونش، واقعاً جای فکر کردن داره. 

1

👌👌
@roshana. 

1

خیلی مرور خوبی بود.
چند تا پیشنهاد دارم براتون:
1) نسخهٔ صوتی کتاب، آوانامه، خیلی اجرای خوبی داره. اصلا جایی که آرمان سلطان‌زاده باشه یعنی تموم. آزاده رادمهر هم تنها اثری که ازش شنیدم همین بود و خوب بود حقیقتا.
2) عروسکخانه ترجمه منوچهر انور از نشر کارنامه، اولش یه مقاله داره در مورد ایبسن که عالیه. اگه براتون جذاب بود برید سراغش. بعد نشر خوب کتابی منتشر کرده با عنوان ایبسن و فلسفه که ازش تعریف‌هایی چند شنیدم. کلا سرچ هم بزنید چه به فارسی و مخصوصا انگلیسی کلی متن تفسیری و مقالهٔ پژوهشی در مورد ایبسن پیدا می‌کنید قطعا. به نظرم اگه بیشتر می‌خواید با اثر مواجه بشید (شاید چندان هم ضروری نباشه البته) این مسیر خوبه. 
1

6

روشنا

1403/4/31

ممنونم :)
تا حالا نسخه صوتی هیچ کتابی رو گوش ندادم و شاید خوب باشه همین کتاب رو امتحان کنم D:
ترجمه آقای انور رو جایی پیدا نکردم متاسفانه :(( از اون جایی که شما و یکی دیگه از دوستان تعریفش رو کردید، خیلی دوست دارم بخونمش 🫠
خیلی ممنون برای معرفی کتاب ایبسن و فلسفه، اسمش که خیلی جذابه D:
در مورد مقالات هم حتماً باید یه زمانی براش بذارم و امیدوارم با سرچ معمولی در گوگل به جواب برسم 🚶🏻 

3

بسیار عالی و دقیق و خوب نوشتید...ممنون از یادداشت تون
1

2

روشنا

1403/5/1

ممنون از شما برای تاسیس باشگاه :) 

2

درود و خداقوت
من دیشب در عین ناباوری خودم، نشستم و تا پاسی از شب این نمایشنامه رو خوندم. موضوع و داستان برای من آشنا بود، چون سالها پیش فیلم سارا از زنده یاد داریوش مهرجویی را دیده بودم که بر اساس همین نمایشنامه نوشته و ساخته شده بود.
اما نمایشنامه چیز دیگری بود که فکرش را هم نمی کردم. با سپاس از جناب خطیب برای معرفی این نمایشنامه و سپاس از شما بابت این یادداشت مفصل و خوب. 🌺🙏
5

2

روشنا

1403/5/1

خواهش می‌کنم، خوش‌حالم که یادداشت رو دوست داشتید :)✨
چه جالب که فیلمی هم با اقتباس از این نمایش ساخته شده، مشتاق شدم ببینمش👌🏻 

1

درود
تا جایی که یادم هست، فیلم خوبی بود. زنده یاد مهرجویی چند فیلمش در بارهٔ زنان و اسم فیلم ها هم اسم زنان هست. امیدوارم بپسندید. البته نمایشنامه چیز دیگری است. 🌺🙏
@roshana. 

1

روشنا

1403/5/1

خیلی ممنونم از توضیحتون آقای بیگی 🙏🏻
@mosaafer 

1