یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

                تفاوت زبان؛
سخت‌شدن مکالمه و دیالوگ میان مسیرهای مختلف اندیشیدن!

1- اجازه بدهید جایی در بهخوان این تجربه را ثبت کنم.
در تاریخ 20دی‌ماه سال 1402 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یک مناظره دانشجویی برگزار شد و زمین دعوا "دولت" بود؛ دولت و اندازهٔ آن. نمی‌خوام از سنگ‌اندازی‌ها و اذیت‌هایی که در این مسیر متحمل شدیم بگم که فکر کنم کسی نباشد که نداند دانشجو و آکادمی به صورت اعم چقدر دارد اذیت می‌شود. نیک می‌دانیم و راه فراری نداریم!

مناظره برگزار شد و بحث هم خیلی داغ و جذاب پیش رفت. بزرگترین درسی که گرفتم این بود که تفاوت زبانِ دیسیپلین/شاخه‌های مختلف دانش/علم، از بزرگترین دشمنان دیالوگ میان علوم است. در مقطع کارشناسی و به ویژه در فضای کم عمق آکادمی‌ای که من اپسیلونی‌اش را درک کرده‌ ام، هیچ‌کس آنگونه رشد و نمو ندارد که آماده تضارب آرا به این اندازه باشه. تضارب آرایی که صرفا در سطح برداشت‌ها نیست، بلکه در تفاوت ریشه‌های فکری و باز می‌گویم، زبانِ دیسیپلین‌های مختلف است.

2- خوندن این کتاب برایم ملال‌آور بود. البته بسیار هم ساده بود، از بس تکرارِ مفصل و حتی قبیح داشت. تقریبا شاید بالغ بر 20گزاره را می‌توانم برشمارم که حداقل 3بار با حداقل تغییر در جمله‌پردازی تکرار شده اند.
شاید بتوان تمام ایده کتاب را در یک تک جمله خلاصه کرد و تمام شرح و بسط کافی را در نهایتا 25 صفحه. این اصلا بد نیست و اگر اثری یک دال مرکزی مشخص داشته باشد، باید چنین مختصاتی داشته باشد، اما نه اینکه بدنه حمایتی/استدلالی اثر انقدر  نحیف و آلوده به تکرار باشد که کتاب را به سرعت یک متن داستانی بتوان خواند.

3- حالا حرف کتاب چه بود؟
نویسنده از دو رویکرد حرف می‌زند. یکی "دولت کمتر بازار بیشتر" که اقتصاددانان! نماینده آن اند و دیگر ایده استبداد ایرانی که احمد اشرف، کاتوزیان و آبراهاميان نماینده آن اند. این یکی از بزگترین مشکلات من با کتاب است که به نمایندگی از اقتصاد غنی‌نژاد و نیلی را معرفی می‌کند(در مورد این نقد بیشتر توضیح می‌دهم بعدا).
نویسنده نشان می‌دهد این دو نظر به این علت که به بحث آرایش سه‌گانه اساسی جامعه مدنی/دولت‌/بازار نمی‌پردازند، توضیح‌دهندگی کمی برای جامعه ایران دارند.
نویسنده با تجمیع آرای مختلفی از جامعه‌شناسان کلاسیک(اعم از دورکیم و وبر)، متفکران نومارکسیست(مانند پولانی و گرامشی) و جامعه ‌شناسان ارتباطی سعی می‌کند به تصویری از آرایش مناسب سه‌گانه فوق الذکر برسد. اما تنها نتیجه محصلی که از تمام این بدنه حمایتی کتاب گرفتم این بود که: هم باید به جامعه مدنی هم دولت هم بازار توجه کرد. خیلی بدیهی است متاسفانه! البته قبول دارم که حتی همین امر بدیهی را برخی اصحاب اقتصاد درست متوجه‌‌اش نمی‌شوند، ولی نویسنده این کتاب به نظر من اصلا نتوانسته بود از ایده خود دفاع کند.
بعد نویسنده با همین نظر به بررسی روابط خارجی و برجام و اینا پرداخته بود این موضوع را به اصلاح‌طلب بودن نویسنده می‌بخشیم!

4- والله و بالله و تالله که اقتصاد و جریان اصلی چیزی بنام میزس، غنی‌نژاد و حتی نیلی نیست که بخواهیم با توسل به این عزیزان و بزرگان اقتصاد، به تصویری ولو ناقص از اقتصاد برسیم. 
شاید بیان شود که بعید است که بتوان ذیل یک کلان ایده واحد و نگرش واحد تمام "فعالیتی که اقتصاددان‌ها" بهش دچار اند را صورت‌بندی کرد؛ حاشا و کلا، اما لااقل می‌توان بیان کرد که هیچ وقت جریان هترودوکسی مثل اتریشی‌ها و نماینده‌های وطنی ایشان، جایگاهی در جریان اصلی! اقتصاد نداشته اند. 
خلاصه اشراف و اطلاع نویسنده به اتفاقی که در اقتصاد می‌افتد بسیار خام‌اندیشانه و دم دستی بود. بذارید ارجاع بدم به مناظره‌ای که با بچه‌های جامعه‌شناسی داشتیم. در مناظره هم اندکی این حس را داشتم که بچه‌های به ادبیات علم اقتصاد آشنا نیستند(طبیعی است بالاخره داشنجوی جامعه‌شناسی اند نه اقتصاد)، اما قطعا اطلاع و آگاهی این دانشجوهای کارشناسی از این عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی بیشتر بود. 
بعد نویسنده برای فهم اقتصاد به دوتا دونه کتاب از نویسنده وطنی ارجاع می‌دهد ولی برای جامعه‌شناسی باز بسیار بهتر در منابع تفحص دارد و جالب است حتی به یک جامعه‌شناس وطنی ارجاع نمی‌دهد. آخه ما در تئوری اقتصادی و مباحث اقتصادی به قول دکتر فرهاد نیلی، حتی یک پاراگراف هم تالیف درست و حسابی از ایرانی جماعت نداریم، بعد این دوستِ ما اقتصاد رو فروکاستن به دو نفر! 
لازم است اینجا مراتب چاکری و قدردانی خودم رو نثار دکتر غنی‌نژاد و نیلی عزیز رهسپار کنم که تا عمر دارم خودم را مدیون این دو عزیز می‌دونم. بحث یه جا دیگه است! 
در مورد تدقیق کتاب در مورد نظریات علوم سیاسی هم وضع به اسفناکی اقتصاد بود. همین سه نفر، کاتوزیان/اشرف/آبراهاميان کفایت می‌کنند؟( به صورت زیر سیبیلی در کتاب علم اقتصاد نماینده بازار بود، علوم سیاسی نماینده دولت و جامعه‌شناسی مدافع جامعه مدنی😏) بعد چجوری آبراهاميان که مشخصا مارکسیست است و رویکردهایش را مارکسیستی معرفی می‌کند با کاتوزیان تو یک تیم می‌کنی؟ کاتوزیان هرچه باشد "مارکسیست" به معنای "مارکسیستی" کلمه نیست.😁
در مورد ارجاعات نویسنده به سنت‌های جامعه‌شناسی نظری ندارم ولی مشخصا نسبت به دو بخش دیگر واقعا غنی‌تر بود و با تعدادی متفکر خوب در سنت جامعه ارتباطی و نظریه شبکه‌ها آشنا شدم. در ضمن شرح نویسنده از ایده حک‌شدگی بازار در جامعه مدنی که کارل پولانی آن را بسط داده است خوب بود و یادگرفتم ازش. 

در نهایت نیم‌ستاره بخاطر آشنایی با جامعه‌شناسی ارتباطی، نیم ستاره شرح ایده پولانی و نیم‌ستاه بخاطر دغدغه‌مندی نویسنده و یکی ستاره هم بخاطر به رسمیت شناخت تفاوت دیدها به کتاب می‌دم... 🕊️😂

        
(0/1000)

نظرات

برای ما توی دانشگاه فنی مهندسی وضع به مراتب بدتره! بچه های مهندسی نه با روش تفکر و تحلیل مسائل علوم انسانی آشنایی دارن نه با ادبیاتش. فقط براساس جهت گیری فکریشون کتاب های مختلف توی این حوزه رو می خونن  و حتی نمی دونن کتاب دریت و خوبی رو خوندن یا نه! احترام به آرا و عقاید مختلف که دیگه جای خودش رو داره. کاش درباره اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی و علوم سیاسی کتاب هایی نوشته بشه که اولا ایرانی باشن، دوما برای مخاطب های غیر علوم انسانی نوشته شده باشن. چه آرزوهایی اسماعیل! 
4
واقعا چه آرزوهایی اسماعیل...
به قول سایه:
"آرزویی دلکش است، اما دریغ
بخت شورم ره برین امید بست
وان طلایی زورق خورشید را
صخره‌های ساحل مغرب شکست..." 
بعد متاسفانه معمولا اندک کتاب‌هایی  هم که اینجوری تو ایران چاپ می‌شن، در حد بولتن‌های تبلیغی ایدئولوژیک می‌شن، و بعدا خود اونا کتاب مقدس!  
روشنا

1402/10/28

ما علوم تجربیا چی بگیم پس؟ 😢😂💔 
تجربی مخصوصا پزشکی و پیراپزشکی خیلی پرفشاره، من و دوستای تجربیم نمی تونیم یک ساعت خالی برای مکالمه تلفنی تنظیم کنیم،مطالعه پیشکش! 
@roshana. 
روشنا

1402/10/28

هعی... 
حالا البته خوش‌بختانه تو رشته‌ی ما (داروسازی) بچه‌ها به نسبت بقیه علوم پزشکی، خیلی بیشتر دنبال علوم انسانین
@mo_salmani 
اصلاً یادداشت رو خوندم، اذیت شدم... چقدر این مباحث شخص محور آزاردهنده هست... چقدر این بسیط دیدن و تقلیل دادن، سوهان روح هست...
من متن شما رو در توصیف ماجرا خوندم و بهم ریختم؛ خدا به شما صبر بده 🤦‍♂️
3
واقعا زجرآور است.
واقعا اهمیت استاد خوب داشتن همینه. آنقدر بت آدم‌های بزرگ رو این استادهای خوب در ذهنم شکانده اند و کلان تصویرهای علم و مسیرش رو با آدم‌های درستی در چند وقت اخیر دنبال کردم، واقعا آبدیده شدم نسبت به این ادعاهای سبک‌سرانه...
خوشحال شدم یکی درکم کرد😏😁😂 
من از انسان‌شناسی ها شنیده بودم اینقدر در علم خودشون، خودشون رو نقد و نفی می‌کنن که بعضاً به خودشون میگن خب پس چرا داریم این درسو می‌خونیم؟ 😂
به قول اونا، خوبی نگاه پست مدرن، اینه که سعی در بت شکنی داره؛ فارغ از اینکه نهایتاً موفق میشه یا نه.
نگاه به خود رو خیلی از رشته‌های ما - اگه نگیم همه - لازم دارن...

ما شما آبدیده‌ها رو می‌بینم غبطه می‌خوریم 😁😂
@SAH.Hashemi04 
حالا آبدیده هم نه پولادینْ‌سپر-بودن اینجور چیزا. در حد همون که: "می‌دونم چیزی که تو داری می‌گی زیادی کاریکاتوری است."
یعنی تاحدی در مرتبه تشخیص کاریکاتور به تخصص رسیدم. ☺️😁
@M_Mahdi 
ای مظلوم علم اقتصاد😄
3
حالا خودمونیم، این "علم" اقتصاد هم همچین مظلوم نیست.
حالا در ادامه احتمال داره از غرور اهل اقتصاد هم بگم. به قول مارکس، چیزهایی که سخت و استوار می‌نمودند، پودر شده و به هوا می‌روند (نقل به مضمون).  😎😁😂
واقعا بعضا این حس رو تو دپارتمان‌های اقتصاد می‌بینم که انگار از یه بالایی و از رو تختِ عاج فیل در مورد بقیه دیسیپلین‌ها حرف می‌زنن.  
ادامه کامنت منم همین بود که چرا اتفاقا آشنایی اقتصادی‌هایی که می‌بینیم با علوم اجتماعی و حتی علوم انسانی ضعیف تره
ولی خب تعارض منافع باعث شد پاکش کنم😂
@SAH.Hashemi04 
امان از تعارض منافع.
واقعا باید به سوی "حکمرانی خوب" قدم برداریم. اینجوری نمی‌شه ادامه داد. 🤝😂
@MSadra