یادداشت زهرا رستاد
1403/10/12
"همه خانوادههای خوشبخت شبیه هم هستند؛ اما هر خانواده بدبخت، به شیوهای خاص خود بدبخت است." با این جمله ماندگار، تولستوی ما را به جهان پیچیده و تودرتوی شخصیتهایی میبرد که هر یک نمادی از جنبهای از زندگی، عشق، و تناقضات انسانیاند. در دل هر شخصیتِ داستانی، روحی از جهان نهفته است؛ گویی نماد یک مفهوم، یک احساس، یا حتی یک سؤال بیپاسخ در دل زندگی هستند.. از داستانِ این کتاب گفتن، تکرار مکررات است، میخواهم فقط از نکاتی که برایم جالب بودند به طور خلاصه بگویم :) یکی از موضوعات جالب کتاب برای من، بررسی انواع خانوادهها و مقایسهی روابط بین زوجین است: ۱.در کتاب با زوجی روبهرو هستیم که ازدواجی از روی مسئولیت دارند و نه عشق! نحوه ارتباطات و احساسات این زوج بسیار قابل تأمل است. فضای احساسی سرد، روابط از پیش تعیین شده و ... به نظرم بازهم نمیشود به این رابطه طلاق عاطفی گفت ولی خیلی شبیهش است. ۲.زوج دیگر داستان ما، رابطهی عاشق و معشوقی برخلاف انتظار اجتماع و کاملا غیر اخلاقی دارند! سیر نزولی احساسات(چقدر منتظرم بودم تا با سر به زمین بخورند :)) و روابط بین این زوج هم بسیار عالی و دقیق بیان شده است.. ترس، بدبینی، بی اعتمادی! اصلا عاشق این توصیفاتش هستم :)♡ سوالی که بعد از آشنایی با این زوج پیش میآید این است که؛ آزادیای که از دل خیانت بیرون میآید، ارزش بهای سنگینی که میطلبد را دارد؟ ۳.زوج دیگر و عزیزان دلم، رابطهی بسیار دلنشینی دارند، همیشه درحال تلاش هستند که زندگیشان را حفط کنند و به دنبال یافتن رشد هستند.. در این بین خطا و اشتباه میکنند ولی مشکلی را حل نشده در بین خود باقی نمیگذارند🤌 (تنها زوجی که در داستان بابت غمها و مشکلاتشان باهم گفتگو میکردند، به دنبال ساخت و حفظ زندگیشان بودند، همین زوج قشنگم هستند🫶) ۴. زوج آخر، از شخصیت مرد این زوج متنفرم! دلم نمیخواهد چیزی از این زوج بگویم! قربانی شدن یعنی همین دیگر.. * موضوع دیگری که در کتاب توجهم را جلب کرد، قانون طلاق در روسیه پیش از انقلاب بود! قانونی که در دراز مدت نه تنها باعث حفظ بنیان خانواده نمیشود، بلکه اشخاص را به سمت روابط خارج از چهارچوب سوق میدهد. شخصیت های کتاب خیلی واقعی هستند، مثل خودمان سرشار از تناقض، دودلی، گاهی بدبین و گاهی خوشبین هستند. در بین تمام شخصیت ها لوین را با تمام ضعف ها و کمبود هایش جور دیگری دوست دارم! لوین در بین این همه هیاهو، خیانت، زندگی تجملاتی و آدمهای سطحی، در پی معنای زندگی است. دغدغههای فلسفی او درباره ایمان، کار، و ارتباط با طبیعت، را دوست داشتم..🤍 در بین تمام شخصیت های منفور، از استیوا جور دیگری متنفرم! دورویی، نفهمی، سطحی بودن.. از تمام ویژگی هایش متنفرم! امیدوارم هیچوقت در زندگی به امثال استیوا برنخوریم!
(0/1000)
نظرات
1403/10/12
اینکه دلایل محدودی وجود داشته که میتونستن جدا بشن به کنار. اینکه تقاضای طلاق از سمت خانم خیلی سخت بوده هم به کنار جایگاه اجتماعي زن بعد از طلاق نابود میشده هم به کنار از همه بدترش این بوده که؛ "در روسیه پیش از انقلاب، طبق قوانین کلیسای ارتدکس، اگر زنی به دلیل خیانت زناشویی از همسرش طلاق میگرفت، حق ازدواج مجدد نداشت. این قانون به طور کلی برای طرف گناهکار (خواه مرد یا زن) اعمال میشد" یعنی شخص ترجیح میداده معشوقه یکی دیگه باشه ولی از همسرش جدا نشه🤦♀️ یا بعد از جدایی دیگه کلا راهی نداشته، مجبور بوده معشوقه بشه :||
3
1403/10/12
منم عاشق لوینم، خیلی خوب بود 🥹 و واقعا زوج سوم عالی بود، خیلی حس نزدیکی بهشون میکردم... استیوا هم آره... ولی من از بتسی بیشتر بدم میاد، از این زن متنفرم!
1
1
1403/10/12
یه سری بخش هاش برام جالب نبود. مثلا اون بخش های رای گیریشون با یه سری موارد دیگه 🤐 ولی کلا دوست داشتم داستان با پایان جلد اول، تموم بشه :) نمیدونم چرا ولی اینجوری بیشتر دوستش میداشتم
0
1403/10/13
پایان جلد اول کجا بود؟ (چون اصولا کتاب همین یه جلده، تو فارسی دو جلد شده، الان یادم نیست چی بود آخر جلد اول). اون صحنه رایگیری هم یه سری جاهاش برای منم خستهکننده بود، ولی از واکنشهای لوین خیلی خوشم میاومد خندهم میگرفت که اینقدر شوته نسبت به این بحثا 😂 @zahra_rsd
1
1403/10/13
من اون یادداشتهایی که گفتم بعد تموم کردن کتاب نوشتم رو برات تو بله فرستادم :) @zahra_rsd
1
زهرا رستاد
1403/10/12
0