یادداشت زهرا سادات گوهری

سر تموم شد
        سر تموم شدن این مجموعه همون حسی رو داشتم که سر تموم شدن هری پاتر و کتاب‌هایی که بی‌نهایت دوستشون دارم. انگار یه بخشی از قلبت پیش شخصیت‌ها می‌مونه و دیگه هیچ‌وقت نمی‌تونی اون بخش رو پس بگیری. موقع خوندن آخرین کلماتش حس می‌کنی دلت می‌خواد بزنی زیر گریه و دیگه نخونی‌. دلت می‌خواد تا ابد این مجموعه ادامه پیدا بکنه. و این کتاب، پایانش خیلی بدتر با احساسات آدم بازی می‌کنه. چون که خیلی از سوالات بی‌جواب می‌مونه. طوری که شما خودتون توی ذهنتون باید ادامه‌ی داستان رو تصور کنید و جواب‌های خودتون رو بگیرید. از اون طرف نویسنده کارهای عجیبی با شخصیت‌هایی که ازشون متنفریم انجام می‌ده. طوری که دلتون می‌خواد برای اون شخصیت‌ها اشک بریزید!
اولین دفعه‌ای که این مجموعه رو خوندم با چند جلد آخر نتونستم ارتباط خاصی برقرار کنم. یکی از دلایلش فکر می‌کنم بازی‌های کلامی نویسنده و بی‌جواب گذاشتن معماها بوده باشه. اول اینکه خیلی جاها نویسنده از حروف v.f.d استفاده می‌کنه و یه سری کلمات رمزی و شعر هم توی این کتاب پیدا می‌شه که برگردوندنشون به زبان فارسی، کار سختیه. که ترجمه‌ی نشر ماهی از این لحاظ خیلی خوب بود. من موقع خوندن کتاب، تازه متوجه یه سری از این مسائل توی متن می‌شدم، و از اون طرف وقتی سنم کمتر بود،‌ علاقه‌ای به معماهای بی‌جواب نداشتم! در واقع ماجراهای ناگوار، اولین، اولین تجربه‌ی من از یه داستان تلخ بود که همه‌ی سوالاتت پاسخ داده نمی‌شن و تو می‌مونی و یه دهن باز و چشم‌های گشاد! برای همین شاید نتونستم اون چند جلد آخر رو اونطوری که باید و شاید دوست داشته باشم. ولی می‌خوام بگم که الان همه‌شون رو دوست دارم. خیلی خیلی خیلی دوست دارم. این مجموعه جز کتاب‌های مورد علاقه‌ی من می‌مونه. خیلی از چیزهایی که من از سه تا بودلر یاد گرفتم، از کتاب‌های درسی یاد نگرفتم.چیزهایی مثل شجاع بودن نه، چیزهایی مثل اینکه چجوری میشه توی بدترین شرایط دوام آورد. چه‌جوری می‌شه لبخند بزنی حتی وقتی که کل دنیا به کامت تلخ شده. این کتاب به من یاد داد قرار نیست همه چیز خوب پیش بره. قرار نیست که دنیا پر از مکان‌های امن دوست‌داشتنی باشه، و توی هر نقطه‌ای از دنیا، هیچ راهی، هیچ راهی برای فرار از بدی‌ها، پلیدی‌ها و غم‌ها نیست. چون بالاخره راهشون رو به زندگی آدم پیدا می‌کنند. و شاید مفهوم این کتاب همین بود. اینکه هیچ جای دنیا °جهان آرام نیست°. شخصیت‌های کتاب با اینکه خیلی اوقات اغراق‌آمیز بودند ولی دوست‌داشتنی بودند. مثلا عجیب بود که سانی کوچولو اون همه باهوش باشه. ولی درعین حال انقدر داستان و شخصیت‌ها دوست‌داشتنی بودند، و قلم نویسنده زیبا بود، که این چیزها چندان به چشم نمی‌اومد. قلم نویسنده خیلی خوب بود. توی اکثر کتاب‌ها راوی یا یه شخصیته، یا دانای کله، یا سوم شخص. ولی این کتاب خیلی عجیب بود. راوی‌ش انگار تلفیقی از همه‌ی این‌ها بود. در عین حال که در اتفاقات حضور نداشت، درشون حضور داشت! می‌دونید چی می‌گم؟ راوی یه بخش جدانشدنی از قصه بود که بدون اون، داستان تا این حد جذاب نمی‌شد. خیلی جاها، به خصوص سرفصل‌ها، از روش‌های مختلفی می‌گفت کتاب رو نخونید! پر از بدبیاریه و پشیمون می‌شید! و یه راوی واقعا دوست‌داشتنی بود. کسی که نقش زیادی در داستان داشت، و در عین حال نقشی نداشت. کسی که در داستان بود، و در داستان نبود. و اینکه در اون حد تاثیر این راوی زیاده که در سریال اقتباسی هم حضور داره!
گاهی اوقات آدم دو به شک می‌شه که نکنه این داستان ها واقعی باشن؟ نکنه این‌ها صرفا خیال‌پردازی‌های یه ذهن مریض خلاق نباشن؟ و این حالت برای من ایجاد شد. یه موقع‌هایی اطمینان می‌کنم که V.F.D قطعا وجود داره، و مشتاق پذیرش اعضاییه که می‌خوان با پلیدی‌ها بجنگن، و آتش‌های‌ ظالمانه رو خاموش کنند. و حتی اگر بودلر ها وجود نداشته باشند، و همچین شخصیت‌هایی هیچ وقت زندگی نکرده باشن، باز هم برای من واقعی‌اند. اون ها در اعماق قلبم لونه کرده‌اند. 
و جا داره بگم از دوستی که کتاب رو بهم برای اولین بار و وقتی که هشت سال بیشتر نداشتم قرض داد ممنونم. و جا داره بگم از لمونی اسنیکت ممنونم. یا هرکس که پشت نقاب لمونی اسنیکته. دانیل هندلر، و هرکس دیگه ای. از نویسنده‌ای ممنونم که باعث شد داستان موردعلاقه‌م رو پیدا کنم، و شخصیت‌های موردعلاقه‌م رو.

به امید دیدار دوباره با بودلرها بین صفحات کتاب!
      
263

25

(0/1000)

نظرات

نرگس🐚

نرگس🐚

3 روز پیش

یادم میاد موقع خوندن این کتاب، تقریبا ۱۱-۱۲ ساله بودم. اون موقع این مجموعه یهو تو مدرسه‌امون گل کرده بود. کلی هم شایعه و داستان مختلف درمورد هویت لمونی اسنیکت و پایان داستان دهن به دهن می‌شد‌. مثلا یادم میاد یکی از بچه‌ها مصرانه سعی داشت به همه ثابت کنه نویسنده (لمونی اسنیکت نه دنیل هندلر) عاشق مادر بچه‌ها بوده و در اصل قرار بوده بچه‌ها بعد مرگ والدینشون پیش اون بزرگ بشن 😂🤷‍♀️

من اقتباس سینمایی که جیم‌کری توش هست رو هم خیلی دوستدارم
3

2

ملیکا

ملیکا

3 روز پیش

وا مگه همه باور ندارن لمونی عاشق مامان بچه ها بوده؟😭😭😭 

1

وای😂
چقدر خوب بوده که درباره‌ش حرف میزدید، من کمتر کسی رو دیدم که طرفدار این مجموعه باشه:(,
اقتباس سینمایی‌ش واقعا جذابه ولی من سریال رو ترجیح میدم از این لحاظ که وفادارتر به کتابه... 

1

داستان که لو رفت😅😂
@melilili 

0

آهی رن ✨

آهی رن ✨

3 روز پیش

این کتاب از اون دسته کتاب‌هاییه که بنظرم واقعاً باید یه نوجوون بخونه و می‌تونه نوجوونیشو باحال‌تر کنه:> اصلاً درک نمی‌کنم چرا از هر کتاب نوجوان دیگه ای ترند تر نشده . راوی داستان خیلی باحال داستان رو تعریف می‌کنه و کتاب جالبیه ، دنیای خودشو داره و فقط کسایی که خوندنش باحال بودنش زو درک میکنن:) 
یادداشت واقعاً حق و قشنگ بود✨✨
1

2

وای دقیقاااااااااا، از یه سری کتابهای ترند خیلی بهترهه.
مرسی که خوندییی✨❤️ 

0

روشنا

روشنا

3 روز پیش

برام جالبه که میشه این کتابو دوست داشت 😅
چون من فقط یک جلدشو خوندم و اصلاً دوست نداشتم.
1

1

از لحاظ اینکه داستان ناراحت کننده ای داشت دوستش نداشتید یا از لحاظ دیگه؟ 

0

Aylin𖧧

Aylin𖧧

3 روز پیش

چه یادداشت قشنگی 🥹 مصداق بارزِ «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» :))
2

1

خیلی ممنونم که یادداشت رو خوندید:)🌱✨
ممنون بابت لطفتون❤️🥹 

1

Aylin𖧧

Aylin𖧧

2 روز پیش

سلامت باشید زیبااا🥺❤️🌱
@zahragohari 

1

fatemeh

fatemeh

2 روز پیش

من تقریبا ۵، ۶ جلدش و خوندم چون میخواستم قبل از اومدن فصل سوم سریالش بفهمم قراره چی به سر بودلرها بیاد حتی یه پی دی اف از معماها رو پیدا کرده بودم که خیلی روش کار کردم کلمه رمزش و پیدا کنم😂 اما واقعا باید بگم کتاب هاش اصلا جذابیت سریالش و نداشتن ، من خودم به شخصه همیشه کتاب و به فیلم و سریالی که ازشون اقتباس میشه ترجیح میدم اما در مورد این مجموعه باید بگم سریالش فوق العاده جذاب تر از کتاب ها بود و واضح تر و منطقی تر یسری چیزها توضیح داده شده بودن، یسری شخصیت ها داخل سریال هستن که اصلا داخل کتاب من ندیدم باشن و در کل اگه کتاب ها رو خوندین و سریالش و ندیدین حتما ببینین عاشقش میشین یکی از بهترین سریال هایی بوده که توی عمرم دیدم

0