یادداشت محمدرضا ایمانی

محمد رسول الله
        من همیشه از این فاز که مشاهیر رو به زور به اسلام و تشیع بچسبونند متنفر بودم. هنوز به نظرم حافظ و سعدی سنی‌های معتقدی‌‌اند. برای من همچنان شیخ اکبر ابن عربی بیرون از دایره تشیعه و اگر شیخ‌ الریس رو هم پیرو علی (ع) بدونم نهایتا تو جرگه اسماعیلیه پذیرمش و نه امامیه. اینارو گفتم برای این که بدونید موضع دارم تو این زمینه و یلخی همه رو هم کیش خودم نمیکنم.
.
جدا از این کتاب، تالستوی تو جاهای دیگه ای مثل کتاب اعترافات و ... نشون داده روحیه حق جویی قوی ای داره. داعیه این کتاب چیه؟ جدا از مقدم و موخره های بی فایده، کتاب دو ادعا روشن داره. تالستوی ظاهراً با کتاب یکی از علمای هندی که سهروردی نامی بوده مواجهه داشته و یکسری از احادیث پیامبر از این کتاب به نظرش جالب اومدند و تالستوی هم این احادیث رو در قالب جزوه مانندی منتشر کرده. این ادعا از دو جهت -بدون توجه به اصالت شناسی نسخه ی روسی این جزوه که عملا برای من ناممکن بود- به نظرم قابل قبوله. اول از این جهت که عنوان جزوه تالستوی -که مترجم بنا بر ترمینولوژی اسلام عوضش کرده- ظاهراً این بوده « احادیث پیامبر که در قرآن نیامده ». میدونیم که تو مسیحیت عیسی(ع) خداست و برای همینه که محتوای اناجیل غیر فعل و قول عیسی نیست. بنابر این عنوان کتاب میشه حدس زد چون تالستوی با پیش زمینه مسیحی خودش با اسلام مواجه شده فکر می‌کرده که خب قاعدتاً قرآن هم احادیث پیامبره و این احادیث باید تو قرآن میومدند که حالا به هر دلیل جا موندن.
جهت دوم اینه که وقتی احادیث رو میخوندم -جدا از اصالت خود حدیث- مضمون احادیث به اون چیزی که تالستوی تو زندگیش دنبالشون بوده بسیار نزدیک بود. میدونیم که قرائت تالستوی از مسیحیت در خیلی جاها با کلیسای ارتدوکس در تضاد بوده و روی عناصری مانند فقر، مهر، توکل و ... تاکید می‌کرده. از این منظر با خوندن احادیث میتونیم ببینیم که تالستوی دقیقا اون احادیثی به چشمش اومده که حاوی این مضامین بودن.
.
(یادداشت طولانی حوصله خودم رو هم سر می‌بره. ببخشید.)
دایعه دوم دوتا نامه ایه که تالستوی طی یه جریانی برای یه خانومی نوشته که تو اون دوتا نامه با یکسری دلایل میگه که به نظرش اسلام و دین محمد (ص) از باقی تعالیم ابراهیمی بالاتره. اما باز هم بحث اسلام آوردنش ثابت نمیشه و اتفاقا تو یکی از نامه ها تاکید می‌کنه هنوز مسیحیه.
ظاهراً اصل این نامه ها هم هنوز موجوده.
.
با همه این تفاسیر و ادعاها و با توجه به اینکه مترجمان کتاب اصرار دارند که تالستوی حداقل در اواخر عمرش ایمان آورده اما نهایتا نتیجه گیری حقیر این بود که تالستوی صرفا به اسلام التفاتی داشته و بر اساس معیارهاش اسلام یه جاهایی از مسیحیت هم سر بوده، ولی از اونجایی که دین مثل یه لباس نیست که آدم از تنش در بیاره و عوضش کنه بلکه مثل پوستیه که به گوشت آدم میچسبه، تالستوی هم بعیده که تا آخر عمر مسلمون شده باشه.

و الامر الیکم


۵ شهریور ۱۴۰۲ - اردوی گفتمان
      
61

41

(0/1000)

نظرات

یادداشت جالبی بود. اردوی گفتمان چیست؟
1

0

طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی
سرچ بکنید تو نت میاره 

0

ممنون

0

این تولستوی، همون لئو تولستوی معروفه دیگه ؟ آخه اسمش اینجا فرق میکنه!
1

0

بله همونه
تفاوت اسامی به خاطر ترجمه از زبان های مختلفه 

0

تحلیل خوبی بود
واقعا با این به زور چسبوندن افراد به اسلام مخالفم
انگار  میخوان حقانیت دین رو با افراد مشهور ثابت کنن درصورتیکه دین راه خودش رو میره
1

0

بله دقیقا 

0

مهدی

1402/7/21

عالی

0

سلام، 
[بحث مصداقی]
(۱) برای اثبات شیعه بودن جناب شیخ الرئیس بوعلی‌سینا (اعلی‌الله‌مقامه‌الشریف)‌ به کتاب توفیق التطبیق: فی اثبات أن الشیخ الرئیس من الإمامیة الإثناعشریة و کتاب  مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری (رضوان‌الله‌علیه) مراجعه بفرمائید. (۲) برای اثبات شیعه بودن شیخ اکبر محی‌الدین عربی به کتاب الیواقیت و الجواهر مراجعه بفرمائید.

2

[بحث کلی]
یکی از عوامل مهم ارزیابی برای شیعه بودن یا نبودن بزرگانی که از اون‌ها نام بردید، توجه کردن به دو عنصره مهمه: اول این که عمدهٔ این بزرگانْ در دورهٔ زمانی حکومت‌های متعصب سنی زندگی می‌کردند، لذا چاره‌ای جز مراعات کردن و تقیه کردن نداشتند. همین قاضی نور‌الله شوشتری که کتابش رو خدمت تون معرفی کردم، ملقب به قاضی هست که برای فقهای اهل سنت هست و برای تقیه و برای این که اجازه بدن کارشو انجام بده، به تمام مذاهب اهل سنت مسلط بوده و براساس فقه شون فتوا میداده و اگر کتاباش به ما نرسیده بود یا شهید نشده بود، اونم به اون طرز فجیع، فقط به جرم شیعه بودن، الان ایشون رو هم سنی محسوب می‌کردیم. ثانیاً شخصیت‌هایی مثل محی‌الدین یا شیخ الرئیس یا بوعلی‌سینا به قدری بزرگ بودند که انگیزه برای تحریف‌شون بسیار بوده و هیچ بعید نیست که چنین تحریف‌هایی انجام شده باشد. صاحب کتاب الیواقیت والجواهر تصریح میکنه قسمت های مختلف کتاب فتوحات مکیه مورد ویرایش و حذف قرار گرفته و قسمت های مربوط به ولایت امیرالمومنین حذف شده.
2

2

سلام برادر
حقیقتش من تو این زمینه تخصص ندارم که چیزی عرض کنم ولی دوتا نکته به ذهنم میرسه.
اول اینکه تشیع این بزرگان یه مسئله جدلیه که له یا علیه‌ش تا دلتون بخواد استدلال ارائه شده و به خاطر فاصله زمانی‌ای که ما باهاشون داریم تقریبا به صورت قطعی نظر دادن درباره این مورد غیر ممکنه. 
مثلا حقیر تو این حوزه دو نفر رو مطالعه کردم؛ حافظ و فارابی. با خوانده های کمم فارابی رو شیعه می‌دونم و حافظ رو سنی‌ای که گرایشات شیعه داره. ولی باز روی همین دو نفر هم اگه کسی بخواد حافظ رو شیعه و فارابی رو سنی بدونه راه استدلال براش بازه.
دوم اینکه من خودم شیعه‌ام و طبیعتاً خوشحال میشم بدونم یه متفکری واقعا شیعه بوده. ولی فکر میکنم به زور چسبودن تشیع به هر کسی ( که مخصوصا بعد از انقلاب خیلی باب شد ) تبعاتی داره که ضررشون بیشتر فایده شیعه بودن اون متفکره. لذا کلا احتیاط میکنم تو این قضیه. و تو یادداشت هم اگر  دقت کنی از عبارت «به نظر من ...» و «برای من ...» استفاده کردم. 

0

امید ابد

6 روز پیش

جای خوندم می گفت در کل تاریخ ایران پر از تمثیل و ایهام و کنایه روشنفکران و بزرگانی که از ترس زور و تزویر  حکام و  شریکانش تقیه کردن ،،در واقع میشه گفت حتی دفاتر اشعار شاعران متقدمی مثل حافظ و سعدی کتاب رمز تاریخ ایران هستند که دست به رمزنگاری آثارشون زدن در واقع میش گفت تا قبل از رواج آزادی نیم بند حرفی. نبوده که بدون ایهام و راز و رمز گفته شده باشه 

0

ثالثاً شهید مطهری (ره) در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میگن،‌ چه لزومی داره ما این آدمهارو که داعیه و شاهد برای شیعه بودنشون هست، خودمون دستی دستی به اهل سنت تقدیم کنیم؟ بقیه میان به زور شخصیت های رو به خودشون نسبت میدن، ما اصرار داریم مفاخرمون رو از دایره تشیع بیرون کنیم!

0

از این بدتر که شخصیت‌ها رو به زور بچسبونن به اسلام اینه که میگن فلانی سنی بوده‌ها برای چی شعراشو یا کتابشو می‌خونید؟ می‌دونی مولوی کافر بوده و توی جهنمه جاش؟ فردوسی شاهنامه نوشته تا جلوی قرآن در بیاد. نخونید آقا.
 🤦🏻‍♂️🤯
1

1

اینکه اصلا یه برخورد وحشتناکه 

1

سعید بیگی

6 روز پیش

درود و خداقوت
من با بیشتر مطالبی که گفتید موافقم. اسلام دینی الهی است که به هیچ شخص خاصی وابسته نیست که بودن یا نبودن فرد، باعث تقویت یا ضعف دین بشود.
و معنی کلمۀ دایعه را متوجه نشدم، لطفا بفرمایید تا بدانم. و شاید اشتباه تایپی است و منظور داعیه بوده است. در هر صورت روشن بفرمایید تا از اشتباه به در آیم. سپاس از این یادداشت جالبتان.

0