کتاب از جایی شروع میشه که چی شد خانواده صیاد شیرازی، به این فامیل شهرت پیدا کردن؛ یعنی از قبل تولد علی صیاد شیرازی.
خاطراتی از کودکی گفته میشه تا میرسه به جوانی و ورود به ارتش، ماموریت‌ها و کمین خوردن‌ها، رفتار متفاوت علی صیاد شیرازی و شخصیت شاخصش. تا سفر به آمریکا برای دوره‌های آموزشی و...

و بالاخره حضور مؤثر شهید در عملیات‌های مختلف بعد از انقلاب که بیشتر در کردستان و غرب ایران بوده و همرزمی با شاخص‌هایی مثل شهید چمران، شهید بروجردی، شهید خرازی، شهید باکری و...

به گفته خود شهید، یکی از مسائلی که به شدت اراده شهید رو تقویت می‌کرده و در بزنگاه‌ها کمکش بوده، نماز بوده.

از شهدای فوق‌العاده بااخلاص بودن و البته شجاع

کتاب درس‌آموزی هست و مطالعه‌ش رو توصیه می‌کنم.
        

                نمی‌دونم شاید مدل من اینجوریه که وقتی یکی ادعا می‌کنه، باید استدلال هم برام بیاره. توی این کتاب بارها نویسنده بدون آوردن استدلال، ادعا می‌کنه.
بجز فصل‌های اول با باقی کتاب خیلی نتونستم ارتباط بگیرم.
        

                ماجرای این کتاب اینه که من نخریدمش. بیرون بودم و برای نماز رفتم مسجد. بعد نماز آقای حشمدار (نویسنده کتاب) شروع به صحبت کردن و تصاویر شهید علی خلیلی هم نشون داده می‌شد توی تلویریون مسجد. کنجکاو شدم و تصمیم گرفتم بمونم و تا آخر برنامه رو گوش کنم. خلاصه بعد از شنیدن صحبت‌ها و پایان مراسم، راهی خونه شدم. تو مسیر داشتم قدم میزدم که یک آقای میان‌سالی کتاب رو نشون دادن و پرسیدن کتاب رو دارم یا نه. گفتم نه و اومدم برگردم که تهیه‌ش کنم که ایشون کتاب رو اهدا کردن🥲
قضیه این بود که اون آقا هم توی همون مسجد بودن و سمت آقایون کتاب‌ها رو برای فروش گذاشته بودن  و من ندیده بودم. اون لحظه که کتاب "تنها برای لبخند" رو گرفتم خودم رو نمی‌دیدم ولی مطمئنم لبخند می‌زدم:))
ــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب درباره حیات فرهنگی شهید علی خلیلی هست که در ۲۲ سالگی بر اثر جراحت ناشی از پارگی شاهرگ، بعد از ۲ سال درد و رنج به شهادت میرسه.
برخلاف سن کمی که داشتن از روحیه جوانمردی و بزرگ‌منشی برخوردار بودن که باید خودتون کتاب رو بخونید و لذت ببرید.
کتاب کم حجمی هست و متن روان و ساده‌ای داره.
خوندنش خالی از لطف نیست:)

        

                چهل حدیث زیبا از امام رضا (ع) جمع‌آوری شده و برای هر حدیث هم رباعی نوشته شده.
حرکت جالبیه ولی رباعی‌ها قوی نیستن بنظرم.
        

                فوق‌العاده کتاب دلنشینی هست. ماجراها بسیار کوتاه هستند و کتاب خیلی روان هست. تاکید ویژه‌ی شهید به نماز اول وقت در اکثر خاطرات واضح هست و البته اگه با این شهید قول و قراری بذارید یه چیزایی دست‌گیرتون می‌شه (اهل دلا می‌دونن چی می‌گم:))
        

                این کتاب واقعا زیبا و شیرینه.
خوندن از شخصیت دلنشین و لطیف آیت‌الله بهجت آرامش‌بخش بود. کتاب خیلی کم‌حجمه و در کمتر از یک ساعت می‌شه خوندش ولی نمی‌شه خوندش🙃
باید هر صفحه رو مزمزه کرد، کتاب رو بست و همین‌طور چشم‌ها رو و بعد...
فکر کرد! 
چندین ماهه که کتاب رو تموم کردم ولی دلم نمیاد جاش رو عوض کنم و بذارم بین کتاب‌های خونده شده.
        

                دقت کنید که گزیده بیانات هست که در یک مجلّد چاپ شده ولی کتاب نیست. انتظار پیوستگی یک کتاب شسته رفته نداشته باشید چون سخنرانی‌ها مربوط به سال‌های متفاوتند. این موارد رو از قبل بدونید راحتتر کنار میاید با متن.
        

                خوبه ولی قوی نبود.
        

                این کتاب معرفی مختصری از خفقان شیعیان زمان بنی‌عباس رو مطرح می‌کنه. اطلاعات تاریخی مختصر و مفیدی به مخاطب میده و برای نوجوانان هم مفیده. 
شخصیت اصلی ماجرا، علی بن یقطین هست که وزیر هارون الرشیده. هارون الرشید از پیروان موسی بن جعفر علیه‌السّلام بی‌زاره و یکی یکی زندانیشون می‌کنه و در نهایت هم مرگ. 
علی بن یقطین هم از شیعیان امام موسی کاظم هست که وظیفه رسیدگی و کمک به پیروان امام رو داره. از بودن در قصر خسته شده و از امام می‌خواد که اجازه بدن از دستگاه خلیفه خارج بشه. در قصر هم عده‌ای دسیسه می‌چینن تا به هارون ثابت کنن علی بن یقطین شیعه‌س اما او هربار به‌نحوی نجات پیدا می‌کنه. 

جریانِ این نجات پیدا کردن‌ها جالب و خواندنی هست.
از مزایای کتاب: متن روان، جریان‌ها خسته‌کننده نبود، بخش‌بندی کوتاه
        

                - این مرد کیست که چنین خوار کشته شده است؟
- همان است که ما به یاری خویش فراخواندیمش، ولی در مقابل دشمنش او را تنها گذاشتیم.

کوفیان به اباعبدلله نامه نوشتند و وعده یاری به ایشان دادند اما فرستاده‌ی امام حسین را به دشمنانشان واگذاردند  و در میدان شهر، بدن بی‌سر آنها را نظاره کردند.
در این ماجرا کسانی که در جبهه حق بودند، با شنیدن صدای سکه‌های عبیدلله، قدم در طریق باطل گذاشتند و کسانی که روی مرز باطل قدم می‌زدند، وارد سپاه حق شدند.

«آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این کتاب متن روان و خیلی دل‌نشینی داشت. هم ماجرا تاریخیه و هم متنش سنگین و کسالت‌آور نیست.
مطالعه‌اش خیلی لذت‌بخش بود.
        

                این مجموعه از روایت فتح رو با جلد مخملی، قبل کرونا خریدم و وقتی به دستم رسید، در رو بستم و همونجا نشستم کتاب اول رو خوندم. مجموعه رو به دوستم امانت دادم. کرونا شد و دیگه هم رو ندیدیم تا سه سال. دوباره بهم برگشتن. چمران یه چیز دیگه بود و کاش  «مثل چمران باشیم تا مثل چمران بمیریم»

پ.ن: نیم امتیاز کم می‌کنم چون کودک درونم بهانه‌گیره و وقتی یکی خیلی خوبه، لوس می‌شه و باهاش قهر می‌کنه. از جنس "نوموخوام" به‌همراه لب‌های ورچیده‌ی کودکی که قهره

        

                وقتی نویسنده‌ی کتاب مُرد، خیلی خوشحال شدم. نه بخاطر اینکه باهاش مشکلی داشته باشم. بخاطر اینکه دیگه ویرایش جدیدی از کتابش نمی‌اومد😶✌
        

                برای نوجوونی خیلی جذاب بود. من حتی برای خودم کاراکترها رو نقاشی کردم.
        

                برای رشد و پرورش باید صبور بود، صبور بود و باز هم صبور بود و باز هم... 
چیزی که در عصر ما شدیداً لازم است. 
معلم داستان با یک شاگرد نابینا و ناشنوا مواجه است اما ناامید نمی‌شود و دست از تلاش نمی‌کشد و اگر عنصر صبر در کسی نباشد نمی‌تواند چنین کند. چنین شاگردی استثناست و در مدارس، ما غالباً با بچه‌هایی طرف هستیم که نه نابینا هستند و نه ناشنوا. فقط تمرکز مطلوب (!) ما بزرگسالان  را ندارند. برای رشد دادنشان چقدر صبوریم؟
سؤال اساسی این است که آیا در دانشگاه‌های تربیت معلم، ما افراد صبور پرورش می‌دهیم؟ یا کسانی که فارغ‌التحصیل می‌شوند فقط توانایی معلمی کردن برای دانش‌آموز خوب را دارند و دانش‌آموز بی‌تمرکز اشکشان را در می‌آورد؟
خلاصه‌ی کلام، صبر عنصر جدانشدنی از شخصیت فرد پرورش‌دهنده است. از پرورش گیاه گرفته تا پرورش انسان و صبوری معلم هلن می‌تواند الگوی خوبی باشد.
        

                متحول‌کننده‌ی تضمینی هرچند برای زمان کوتاه