یادداشت فرشته سجادی فر

بسم الله ا
        بسم الله الرحمن الرحیم
(یادداشت زیر شامل سه بخشه. بخش اول محتوای داستان، بخش دوم پی نوشت ها، بخش سوم هم نفرینهای این جانب در حق یکی دو شخصیت داستانه.خیلی توصیه نمیکنم اون بخش رو بخونید وقتتون تلف میشه.)
هر طلوعی بالاخره یه غروبی داره و پایان هیچ حکومت سلطنتی خوش نیست! 
این قانون فقط به حکومتهای دیکتاتوری بر نمی‌گرده، بلکه جمهورهای مردم نهاد هم ممکنه بر اثر فساد .و ناکارامدی دچار فروپاشی بشن.
محوریت این جلد دقیقا همون دو خط و نیم بالا بود، تاناکا بعد از ساختن دنیایی مورد نظرش و تقسیم اون به سه بخش، ما رو وارد لایه های عمیق داستان کرد. در ظاهر ما فقط یه حکومت 500 ساله اشرافی می بینیم اما تاناکا اصرار داره ما چیزای بیشتری ببینیم، ناکارامدی بدنه اشراف، خودمحوری اونها و ندیده گرفتن مردم عادی و بیگناه( کباب شدم برای این بخش) دست نشانده کردن یه بچه کم سن و سال در قامت یک امپراطور. 

در مقابل جمهوری سیارات ازاد از راهی که بنیانگذارش در اون قدم گذاشته بود منحرف شد( چه انحرافی ) جنگهای مکرر و سیاستهای فریبی که به عنوان حقوق و ازادی به مردم قبولونده میشد.

این جلد پر از مباحث سیاسی و اعتقادیه، نویسنده به اعتقاد من افکار پراکنده‌ی خودش رو توی دهن شخصیتهای مخلتف گذاشته بود تا ببینه چی به کی بیشتر میاد.
خب حالا ما میدونیم جنگهای بین امپراطوری و جمهوری فقط یه لایه یخ نازکه که جلوی داستان و هدف اصلی داستان رو گرفته. کلیسای  سیاره‌ی مادر در تلاش برای احیایی زمین از سیاره دست نشونده خودش فزان برای پیش برد اهدافش استفاده میکنه...

اینکه نتیجه تمام این اتفاقات بالا چی میشه رو خودتون برید بخونید، فقط اگر رقیق القب هستید خیلی توصیه نمیکنم.

پ‌ن1: یکی از دوستانمون گفت شخصیت مورد علاقه تاناکا راینهارده، از همینجا درود بر تو خواهر. دقیقا همینه! شخصا دلم میخواست این اتفاق شوم یکم دیرتر بیوفته و به این زودی این مصیبت نازل نشه اما خب، تاناکا عجله داره( هشت جلد آینده رو چطور بخونم مرد کافر؟)
پ‌ن2: یانگ ون لی، همونطور که توی یادداشت قبلیم گفتم اون نکته مثبت، لطیف و نشاط اور این داستان فضایی پر از کشت و کشتاره. اما توی ترکیب این شخصیت یه انفعال و احتیاط بی مورد هست که دقیقا نقطه مخالف راینهاردِ قاطع و جسور به حساب میاد.
پ‌ن3:اگر جا داشت من این جلد رو خیلی بیشتر از اینا لفت می‌دادم و نمیخوندم، نمیخواستم به اون صحنه تلخ و بی رحمانه که کاملا غیرمنصفانه بود برسم.
پ‌ن4: خاطرم نیست اشاره کرده باشم، اما بهتره یه ذهنیت بهتون بدم برای خوندن این مجموعه. اول از همه فضاسازی این مجموعه خیلی شفاف نیست. نویسنده با تکیه بر تصور کلی ما از کهکشان خیلی به خودش زحمت نداده شرحش بده، تنها جای که من دیدم خوب و سر حوصله نشسته توصیف کرده کاخ امپراطوری گلدنباوم بوده( اینم معلومه دیگه،  سوگولیش اهل اونجاست) 
نکته بعدی، تکنولوژی مورد استفاده ممکنه برای خیلیها ناشناخته باشه( باز احتمال میدم چون این داستان تبدیل به انیمه شده دیگه نویسنده نیازی ندیده بیاد مو به مو سفینه‌ها رو برای ما توصیف و توضیح بده)
سرعت اتفاقات خیلی بالاست، اینطور نیست که نویسنده سر حوصله نشسته باشه و گل و بلبلهای گوشه دیوار رو برامون توصیف کرده باشه، خیر. کلا خیلی سیر چَکی طوری داشت. فصلها هم چون رفت و برگشتی به حساب میومدن دیگه باید حواستون رو حسابی جمع کنید.

پ‌ن5: توصیه میکنم بخونید؟ اجازه بدید هر ده جلد رو بخونم بعد نسبت به داستان و هدفش به این سوال جواب میدم. چون همونطور که بالاتر گفتم، از این داستان زیبای ادبی در نمیاد، پس چیزی که می‌مونه هدف و طرح کلیه.





اینجا رو دیگه نخونید، میخوام یکم نفرین کنم.



خـــــــــــــــــودم کفنت کنم راینهارد. پسر دست گلم رو سر غرور مسخره و بچگانه‌ت به باد دادی. چطور شد اوبرشتاین خدا نشناس چشم فلزی اومد و عقلت رو ازت گرفت؟ چطور شد این دست گل رو به این زباله کهکشانی فروختی؟ دیگه چی میخواستی مثلا؟ 
مگه آدم چند نفر تو زندگیش پیدا میکنه که همه جوره قبولش داشته باشه و کل زندگیش رو به خاطرش قمار کنه که تو فکر کردی با کنار گذاشتن این پسر میتونی یکی دیگه پیدا کنی؟
اصلا یه لحظه ننشستی با خودت بگی چرا آنه رز تاکید داشت به حرفش گوش کنی؟ یعنی هر چقدر بگم داغ دلم خالی نمیشه، کاش یه ادم واقعی بودی که امیدی به دیدنش بود، خوب از خجالتت در میومد. یه بار چک میخوردی اینطوری هارت و پورت نمیکردی برای این طفل معصوم.

این اوبرشتاین چشم فلزی اینقدر مشکوک میزنه اصلا نمیتونم بهش اعتماد کنم، از همون لحظه که پای نحسش رو گذاشت تو داستان هی حس بد تزریق کرد.
      
294

22

(0/1000)

نظرات

😭😭😭😭
1

1

هنوزم به اون ایده فضاییم چسبیدمممممم و دعا میکنم بشه
 

1

اووو عکس، خب برم بخونم....
1

0

🫠🫠 

0

همه رو واقعا گل گفتی...
جالبه که من که آنقدر حساس به توصیف هستم ازش لذت میبرم...جریان وقایع حوصله سر بر نیست...
1

1

برای منم نیست، منتهی گفتم اینو ذکر کنم تا اگه کسی خواست بخونه از قبل بدونه 

2

وایولت

وایولت

3 روز پیش

وقتی می‌بینم افرادی به سن و سال شما همچنان عین نوجوون‌هایی عین من اینجور با شخصیت‌ها حرف میزنن... خیلی اعتماد به نفس می‌کنم😂😂😂
خیالم راحت میشه از ویژگی‌های کتابخوانیه...
5

2

فکر‌میکنی چندسالمه؟🥸 

2

وایولت

وایولت

3 روز پیش

راستش بنظرم بالای بیست و هفت سال هستید... ولی فکر نمی‌کنم میان‌‌سال باشید😅😅
@fereshtehsajjadifar 

1

دانش‌آموز

دانش‌آموز

3 روز پیش

زیاد گفتی
@msr86 

1

وای دلم خواست بخونم.  زبان اصلی خوندین شما؟
2

0

نه، ترجمه چت‌جی‌بی‌تی با ویراستاری فاطمه عزیزم🫶🏻 

0

آگاتاهد.

آگاتاهد.

3 ساعت پیش

ایوای جدی؟🤣🤣 فایل زبان اصلی هست تو گوگل یعنی؟
@fereshtehsajjadifar 

0