یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸
14 ساعت پیش
بسماللهالرحمنالرحیم واقعیتش نتونستم صبر کنم خون به مغزم برسه و یکم دیگه مرورم رو بنویسم، پس الان مینویسمش. چون هیجانزدهم. میدونید چیه؟ من حس میکنم کورنلیا فونکه یه نویسندهی جادوییه مثل داستان هاشون. انگار ایدههاش رو از طریق جادو به دست میاره! انقدر دوست دارم قلم این نویسنده رو. اصلا چند وقتیه زیاد از اینکه کتابهای نوجوان بخونم لذت خاصی نبردم. نه اینکه نخونم، اتفاقا خوندم و امتیازهای مثبتی هم ثبت کردم براشون. متاسفانه نویسندههای نوجوانی که قلمشون اینطوری جادو بکنه کمن، یا ایدههای تکراری دارن. یا زیاده از حد کودکانه مینویسن. یه جاهاییش هم برمیگشت به احساسات درونی خودم و تمایلم به خوندن آثار کلاسیک و آثار دیگهای که صرفا مختص گروه سنی نوجوان نباشه... ولی خانم فونکه کاری کرد که کتاب نوجوانی با ژانر فانتزی رو بخونم و لذت عجیبی ببرم ازش! حالا داستان شاه دزد چیه؟ دوتا پسر به اسم پراسپر و بو گم شدن. مادرشون مرده و اونها باید با خالهی بدجنسی که تصمیم داره بو رو نگه داره و پراسپر رو به مدرسهی شبانهروزی بفرسته، سر کنن. این دوتا هم فرار میکنن و به یه باند دزدی میپیوندن که شامل چهارتا بچهی دیگهست: سیپیو(سردسته، ملقب به شاهدزد)، ماسکا، هورنت(تنها دختر گروه) و ریسیو. اما خاله قصد نداره بچه ها رو ول کنه و پیش کارآگاهی به اسم ویکتور میره تا کمکش بکنه... این وسط مسط ها هم چندتا پیچش داستانی خفن و یه سری معماهای باحال بود که داستان رو خیلی بهتر میکرد. شاید خیلیها با شخصیت پردازیها حال نکنن. اما من دوستشون داشتم. تک تکشون رو. به خصوص، به خصوص سیپیو رو. سیپیو خیلی شخصیت عجیبی بود. اولش که وارد داستان شد حالم ازش بهم میخورد. حس و حال این بچه قلدرهایی رو میداد که توی فیلم های تینیجری(نوجوانانه) آمریکایی هستن و میخوان بگن من از همه بهترم، ولی ... ولی نه... اینطوری ها هم نبود. هرچی جلوتر رفت شخصیت جالب تری پیدا کرد و میتونم بگم شخصیت موردعلاقه م شد. و تا مدتها هر ماسکی من رو یاد سیپیو می اندازه... صحنه پردازی و تعلیق هم عالی بود. همهش جایی که انتظار نداشتم شوکهم میکرد... توصیفاتش هم به حد کافی بود. نه انقدر کم بود که ندونی الان باید دقیقا چی رو تصور کنی، نه انقدر زیاد که دلتون رو بزنه... پایانبندیش رو نمیتونم بگم دوست داشتم یا نه. واقعا نمیتونم:(((( هم خوب بود، هم بد بود. یه حالتی بود دلم میخواست ادامه پیدا کنه... دوست داشتم برخی سوالات بی جواب نمونه... نه برای شخصیت ها و نه برای من...(منظورم اونهایی هست که شخصیت ها نتونستن کشفش کنن یا...) اما در کل سیر تحول شخصیتها و ... انقدر جذاب بود که پنج ستاره رو میدم🙂... فکر نمیکردم بخونمش. ولی خوندمش و الان راضی ام از خوانشش. واقعا عالی بود. و حس میکنم توی سن مناسبی خوندمش و این خوشحالم میکنه. شاید اگر چند سال دیگه میخوندمش همچین لذتی نمیبردم. خلاصه خیلی دوستش داشتم. یه تیکه از قلبم واسه همیشه توی سینمای استلا، خیابونهای ونیز، و این داستان میمونه، پیش شاه دزد و دوستانش...
(0/1000)
ماه آسمان 🇵🇸
13 ساعت پیش
1