بریدههای کتاب زهرا نوروزعلی زهرا نوروزعلی 1404/5/20 چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 15 صفحۀ 100 عزیز من بیا کمی پیاده راه برویم. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 340 قلبش زیادی بزرگه :) 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/19 ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 45 صفحۀ 82 بیدار شد اما وقتی بیدار شد همانی نبود که به خواب رفته بود. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 162 نوشتن راهی است برای نجات دادن زندگی، برای شکل و معنی بخشیدن به آن. 0 38 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 156 بهرغم همه دیوارهای محکم و بناهای اطمینانبخشی که دور خود میسازیم هیچ جایی نیست که در آن احساس امنیت کنیم. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 149 چهقدر بیزارم از این که مامان با گرز حکومت کرد، بابا هم به شکنجه تن داد و هیچ وقت عصیان نکرد. و چهقدر از بابا بیزارم که هیچ وقت جلو مامان طرف ما را نگرفت و برایمان قدم از قدم برنداشت. 0 2 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 84 «محترمانه رنج کشیدن کار سختیه.» 0 3 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 78 با دستهایی لرزان سیگار پشت سیگار آتش میزد، نگاهش نگاه کسی بود که گیر افتاده و هیچ راه گریزی نمیبیند. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 44 از خوشبینی خودم به حیرت افتادم، احساسی که کمتر دچارش میشدم. 0 2 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 25 هیچ وقت چیزی که خودت میخواهی نمیشوی، فقط هرچه پیش آید خوش آید. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 25 هیچ وقت آرام نمیگیری، همیشه نیاز داری مرکز چیزی باشی. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 24 خودم را کشتم. میدانم که باید بنویسیم خواستم خودم را بکشم، ولی این حرف دقیق نیست. من از هر لحاظ مردهام. 0 0 زهرا نوروزعلی 1404/5/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 224 فرق زیادی است بین کسی که بدجنس است و کسی که میتواند بدجنس باشد اما نیست. 0 41 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 42 هیچوقت در بطن موضوعی نمیرفت و در عین حال هیچوقت از موضوع پرت نبود. از آن آدمها بود که فقط وجود دارند. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 40 در دنیایی که میتوانستی هرچیزی را حاضر و آماده بخری چه چیزی ارزش داشت؟ آدم بودن چه ارزشی داشت؟ 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 19 آنها چه میفهمند اینکه صبح روز سهشنبه از خواب بیدار شوی و هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشی یعنی چه. 0 62
بریدههای کتاب زهرا نوروزعلی زهرا نوروزعلی 1404/5/20 چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 15 صفحۀ 100 عزیز من بیا کمی پیاده راه برویم. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 340 قلبش زیادی بزرگه :) 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/19 ارباب و بنده لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.7 45 صفحۀ 82 بیدار شد اما وقتی بیدار شد همانی نبود که به خواب رفته بود. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 162 نوشتن راهی است برای نجات دادن زندگی، برای شکل و معنی بخشیدن به آن. 0 38 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 156 بهرغم همه دیوارهای محکم و بناهای اطمینانبخشی که دور خود میسازیم هیچ جایی نیست که در آن احساس امنیت کنیم. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 149 چهقدر بیزارم از این که مامان با گرز حکومت کرد، بابا هم به شکنجه تن داد و هیچ وقت عصیان نکرد. و چهقدر از بابا بیزارم که هیچ وقت جلو مامان طرف ما را نگرفت و برایمان قدم از قدم برنداشت. 0 2 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 84 «محترمانه رنج کشیدن کار سختیه.» 0 3 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 78 با دستهایی لرزان سیگار پشت سیگار آتش میزد، نگاهش نگاه کسی بود که گیر افتاده و هیچ راه گریزی نمیبیند. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 44 از خوشبینی خودم به حیرت افتادم، احساسی که کمتر دچارش میشدم. 0 2 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 25 هیچ وقت چیزی که خودت میخواهی نمیشوی، فقط هرچه پیش آید خوش آید. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 25 هیچ وقت آرام نمیگیری، همیشه نیاز داری مرکز چیزی باشی. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/18 بندها دومنیکو استارنونه 4.1 134 صفحۀ 24 خودم را کشتم. میدانم که باید بنویسیم خواستم خودم را بکشم، ولی این حرف دقیق نیست. من از هر لحاظ مردهام. 0 0 زهرا نوروزعلی 1404/5/15 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 224 فرق زیادی است بین کسی که بدجنس است و کسی که میتواند بدجنس باشد اما نیست. 0 41 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 42 هیچوقت در بطن موضوعی نمیرفت و در عین حال هیچوقت از موضوع پرت نبود. از آن آدمها بود که فقط وجود دارند. 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 40 در دنیایی که میتوانستی هرچیزی را حاضر و آماده بخری چه چیزی ارزش داشت؟ آدم بودن چه ارزشی داشت؟ 0 1 زهرا نوروزعلی 1404/5/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 354 صفحۀ 19 آنها چه میفهمند اینکه صبح روز سهشنبه از خواب بیدار شوی و هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشی یعنی چه. 0 62