معرفی کتاب تت ها اثر ایشتوان اورکینی مترجم کمال ظاهری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
51
خواهم خواند
2
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
لایوش تت، آتش نشان عجیب و ساده لوح یک روستای کوهستانی است. پست چی خل وضع دهکده اغلب نامه ها را به جای آن که به صاحبانشان برساند، پاره می کند. اما نامة ژولا تت پسر لایوش تت که در جنگ جهانی دوم درگیر است، به دست والدین می رسد. او در نامة خود اعلام کرده است که سرگرد فرمانده شان برای مرخصی و تمدد اعصاب به خانة آنها می رود و گذراندن مرخصی سرگرد در منزل شان، امتیاز ویژه ای برای او به ارمغان خواهد آورد. زمانی که خانوادة لایوش تت برای میزبانی فرمانده آماده می شوند تلگرافی از صلیب سرخ مجارستان دریافت می کنند که در آن شهید شدن ژولا تت اعلام شده است. دریافت این اعلامیه ماجرا را به گونه ای دیگر پیش می برد که در این نمایش نامه به تصویر کشیده شده است.
لیستهای مرتبط به تت ها
1402/12/22
1402/6/3
یادداشتها
1403/10/10
1402/11/5
1403/11/9
1403/10/15
1404/1/14
خب اولین باره که دارم یه جایی بیرون از مغزم درباره یه کتاب مینویسم. من این کتابو به پیشنهاد دوستم (لوسی) خوندم. البته نخوندم، کتاب صوتیشو با صدای هوتن شکیبا گوش دادم و تجربه خیلی خوبی بود. اگه جذابیت خود کتاب 20 نمره داشت، ده نمرش رو مدیون صدای آقای شکیبا هست. نویسنده کتاب (ایشتوان ارکنی) اهل مجارستان هست و داستان هم در طی جنگ جهانی دوم در یه روستای کوچیک توی همین کشور اتفاق میفته. پدر خانواده لایوش، مادر خانواده ماریشکا، دختر خانواده آگیکا و پسر خانواده که رفته جنگ، ژیولا هستن. و قراره فرمانده پسر خانواده به دعوت ژیولا چند روز مرخصیش رو در کنار اعضای خانواده تت ها سپری کنه. جلد کتاب خیلی هوشمندانه طراحی شده و من واقعا دوسش داشتم. خود کتاب هم با درون مایه طنزش خیلی ظریف، حضور یک حکومت مستبد و تاثیرات اونو روی مردمش به تصویر میکشه. شکلی از دیکتاتوری که همه آدما در هر جای این کره خاکی، هر کس به نوعی تجربش کرده. استبدادی که نتیجش یا اطاعته یا طغیان. روند پذیرش ظلم، از اونجایی که مادر و آگیکا دیگه حق رو به پدر خانواده نمیدادن و فکر میکردن فرمانده درست میگه چقدر قشنگ توصیف شده بود. جلد کتاب، همون اتفاق نهایی هست که یه حکومت دیکتاتور با مردمش میکنه. اما این کار اینقدر اروم و نرم انجام میشه که ما حتی تصورشم نمیکنیم که تصویر نهایی ما یه همچین چیزی خواهد بود. پدر خانواده، لایوش تت هر بار مجبور بود از یکی از حقوق طبیعی خودش چشم پوشی کنه. و هر وقت که میومد از این وضعیت اعتراض کنه جواب همه (خانوادش، روان پزشک، کشیش و بقیه مردمی که روزانه باهاشون سلام و علیک داشت) این بود که یعنی این کار اینقدر برات سخته؟ سلامتی پسرت مهمتر نیست؟ پسری که معلوم نبود توی جبهه چه بلایی سرش اومده. در کل این کتابو دوست داشتم و شروع لذت بخشی برا 1404 بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.