معرفی کتاب تت ها اثر ایشتوان اورکینی مترجم کمال ظاهری

تت ها

تت ها

ایشتوان اورکینی و 1 نفر دیگر
3.6
27 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

43

خواهم خواند

2

شابک
9786220111573
تعداد صفحات
138
تاریخ انتشار
_

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        لایوش تت، آتش نشان عجیب و ساده لوح یک روستای کوهستانی است. پست چی خل وضع دهکده اغلب نامه ها را به جای آن که به صاحبانشان برساند، پاره می کند. اما نامة ژولا تت پسر لایوش تت که در جنگ جهانی دوم درگیر است، به دست والدین می رسد. او در نامة خود اعلام کرده است که سرگرد فرمانده شان برای مرخصی و تمدد اعصاب به خانة آنها می رود و گذراندن مرخصی سرگرد در منزل شان، امتیاز ویژه ای برای او به ارمغان خواهد آورد. زمانی که خانوادة لایوش تت برای میزبانی فرمانده آماده می شوند تلگرافی از صلیب سرخ مجارستان دریافت می کنند که در آن شهید شدن ژولا تت اعلام شده است. دریافت این اعلامیه ماجرا را به گونه ای دیگر پیش می برد که در این نمایش نامه به تصویر کشیده شده است.
      

لیست‌های مرتبط به تت ها

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

25 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

126

یادداشت‌ها

          
    داستان از این قراره که پسر خانواده تت‌ها، ژولا، که سربازه و در جنگه، یه نامه نوشت به خانواده‌اش که آقا سرگرد ما‌فوق من، سرگرد وارّو، قبول کرده که برای استراحت و تمدد اعصاب، بیاد روستا و یه چند روز مهمون‌تون بشه، فقط توروخدا حواستون باشه که ایشون خیلی آدم مهمیه، خیلی هم آدم حساسیه، خلاصه که مراقب باشید بدبخت نشم:). 
   حالا دیگه نگم براتون این تت‌ها چیکار می‌کنن و خونه رو مثل دسته گل می‌کنن که سرگرد تشریف بیاورند...
    از حساسیت‌های سرگردِ مهمان اینکه همشون حواسشون هست که خونه بو نده، و از همه مهم‌تر اینکه شب‌ها ایشون نمی‌خوابن:)))) باید سرگرمشون کنن!

     تت‌ها نمی‌دونستن که جنون سرگرد ته نداره، نمی‌دونستن که پسر دلبندشان در جبهه‌ها کشته شده، با این حال....

مهمون رو مخ و ناخوانده همین سرگرد بود:) واقعا از دستش حرص می‌خوردم یه جورایی. 🤦🏼‍♀️
و یاد تعارف کردن در فرهنگ ایرانی‌ها هم افتادم، جالب بود که مجارستانی‌ها هم اینجوری بودن😬😂

پستچی‌شون هم منو یاد پستچی محل خودمون انداخت که همه بسته‌های منو باز و پاره می‌کنه و تحویل می‌ده البته که این پستچی کتاب دوزش خیلی بیشتر بود😒🥴

خیلی کتاب باحالی بود. خیلی کوتاه و خوش‌خوان، مناسب برای حال ریدینگ اسلامپی، برای کسانی که تازه میخوان کتاب بخونن، برای کسانی که کتاب می‌خوندن و الان نمیخونن.

خیلی بامزه بود و یه جاهاییش واقعا من اینجوری می‌شدم😮، می‌خندیدم و حرص می‌خوردم. 

کتاب رو فکر کنم یک ساعته در نیمه‌شب 25مرداد1402 خوندم و خیلی باحال بود. 

جمعه 27ام هم در باشگاه کتاب‌خوانی چشمه، یک نشست حضوری برای این کتاب داریم. 😻😻

        

5

          تت‌ها
اشتوان ارکنی
ترجمه کمال ظاهری

کشیش روستای ماتراسنت‌آنا سال‌های سال راحت زندگی‌اش را کرده بود. اما این روزها، به خصوص این هفته آخر، انگار سیم‌های پیروانش قاتی کرده بود. پریروز یکی از کارگران چوب بری با این مشکل پیشش آمده بود که سایه‌اش همه جا تعقیبش می‌کند، و بیرون، زیر آفتاب، نشانش‌ هم داده بود. سایه واقعا هم شکل امنیه‌ها را داشت. خب اینجور مواقع چه اندرزی می‌شود به فرد مؤمن داد؟ و عالی جناب تومایی چه راهی باید پیش پای لئونارد، پرنس لوکزانبورگ، مالک صدهزار جریب جنگل اربابی بگذارد وقتی پیرمرد لاغرمردنی( که خون شاهان انگلیس در رنگ‌هایش جاری بود.) شب همان روز، پشت باجه اعتراف گفت حس می‌کند کمونیست شده؟ (صفحه ۱۰۳)

این رمان حکایت مردمان روستای در مجارستان، در غوغای جنگ جهانی است. مردمانی که فرزندان خود را به جبهه‌های نبرد فرستاده و به واسطه دین و باور خود اگر که در اقلیت بودند، مورد تبعیض قرار داشتند.
در این روستا پستچی فردی مجنون است که برای حراست از اعصاب آنهایی که دوستشان دارد نامه‌ها را سانسور و پاره پاره می‌کند. خانواده تت‌ها خبر آمدن سرهنگ که مافوق فرزندشان است را به روستا می‌خوانند اما نامه مرگ فرزندشان پاره پاره می‌شود.
سرهنگی که روانش در جبهه آسیب دیده و او نیز مجنون است.
حال تت‌ها میهمان خود را چگونه پذیرایی کنند؟ برای فرزندی که کسی‌ نمی‌داند در جبهه کشته شده سرهنگ اما خیال‌هایی دارد.

این رمان ابزورد(نیستگرا) و گروتسک است. متن آن اغلب وهمناک و هولناک می‌شود اما در پس آن استهزا و تمسخری نهفته است که خواننده را نیز می‌خنداند و غمگین می‌کند.

این رمان به نقل از نویسنده آن اشاره به اسطوره سیزیف، روند ارباب و بردگی در جنگ‌های جهانی و ظلم تبعیض سیستماتیک و آزادی انتخاب در سیستم‌های فاسد، و همچنین شرایطی اجتماعی و جهان شمولی از ابتذال شر دارد که در جوامع استبدادی دیده می‌شود.(اشاره به هانا آرنت).
چه این روستای کوچک در مجارستان چه در سراسر جهان؛ تمامی این جهان توسط همین بشر ادراک و مورد تحول قرار می‌گیرد.

پیشنهاد می‌کنم مقدمه آن را پس از پایان داستان بخوانید.
کل ابن کتاب در کمتر از ۲ ساعت خوانده می‌شود و مطالعه آن وقت زیای نمی‌گیرد.

در پناه خرد
        

0