یادداشت Mahi
1404/1/14
خب اولین باره که دارم یه جایی بیرون از مغزم درباره یه کتاب مینویسم. من این کتابو به پیشنهاد دوستم (لوسی) خوندم. البته نخوندم، کتاب صوتیشو با صدای هوتن شکیبا گوش دادم و تجربه خیلی خوبی بود. اگه جذابیت خود کتاب 20 نمره داشت، ده نمرش رو مدیون صدای آقای شکیبا هست. نویسنده کتاب (ایشتوان ارکنی) اهل مجارستان هست و داستان هم در طی جنگ جهانی دوم در یه روستای کوچیک توی همین کشور اتفاق میفته. پدر خانواده لایوش، مادر خانواده ماریشکا، دختر خانواده آگیکا و پسر خانواده که رفته جنگ، ژیولا هستن. و قراره فرمانده پسر خانواده به دعوت ژیولا چند روز مرخصیش رو در کنار اعضای خانواده تت ها سپری کنه. جلد کتاب خیلی هوشمندانه طراحی شده و من واقعا دوسش داشتم. خود کتاب هم با درون مایه طنزش خیلی ظریف، حضور یک حکومت مستبد و تاثیرات اونو روی مردمش به تصویر میکشه. شکلی از دیکتاتوری که همه آدما در هر جای این کره خاکی، هر کس به نوعی تجربش کرده. استبدادی که نتیجش یا اطاعته یا طغیان. روند پذیرش ظلم، از اونجایی که مادر و آگیکا دیگه حق رو به پدر خانواده نمیدادن و فکر میکردن فرمانده درست میگه چقدر قشنگ توصیف شده بود. جلد کتاب، همون اتفاق نهایی هست که یه حکومت دیکتاتور با مردمش میکنه. اما این کار اینقدر اروم و نرم انجام میشه که ما حتی تصورشم نمیکنیم که تصویر نهایی ما یه همچین چیزی خواهد بود. پدر خانواده، لایوش تت هر بار مجبور بود از یکی از حقوق طبیعی خودش چشم پوشی کنه. و هر وقت که میومد از این وضعیت اعتراض کنه جواب همه (خانوادش، روان پزشک، کشیش و بقیه مردمی که روزانه باهاشون سلام و علیک داشت) این بود که یعنی این کار اینقدر برات سخته؟ سلامتی پسرت مهمتر نیست؟ پسری که معلوم نبود توی جبهه چه بلایی سرش اومده. در کل این کتابو دوست داشتم و شروع لذت بخشی برا 1404 بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.