بریدههای کتاب زهرا حق شناس زهرا حق شناس 1404/1/16 رهایی از گناه علیرضا پناهیان 4.6 18 صفحۀ 140 0 1 زهرا حق شناس 1403/10/28 ساختار وجودی انسان احمد رضا اخوت 0.0 صفحۀ 104 انسان برای بیرون رفتن از نهفتگی، ناچار به دریافت، همچنین نیازمند به ابراز است. به این داد و ستد در عرف قرآن «حیات» و زندگی گفته میشود. 0 1 زهرا حق شناس 1403/10/21 رهایی از گناه علیرضا پناهیان 4.6 18 صفحۀ 33 0 3 زهرا حق شناس 1403/9/25 فاطمیات دریچه ای به حیات جریانساز خدیجه، فاطمه، زینب و ام کلثوم سلام الله علیهن احمدرضا اخوت 5.0 2 صفحۀ 71 گاهی دانستن خیلی لذت بخش است، حتی در این حد که بدانی چه کسی پشت در است و دق الباب میکند. چیزی که دانستن را شیرین میکند حب است. حیات لذتش را از حب میگیرد و اگر انسان جوششی از محبت نداشته باشد لذتی از زندگی نمیبرد 0 1 زهرا حق شناس 1403/7/27 فاطمیات دریچه ای به حیات جریانساز خدیجه، فاطمه، زینب و ام کلثوم سلام الله علیهن احمدرضا اخوت 5.0 2 صفحۀ 31 پدر ها نگهبان مادران هستند و این ماموریت آسمانی است. پدر را باید از دریچه ی چشم مادر فهمید. پدر برای بچه ها کتاب است و مادر سواد خواندن و قرائت کردن. 0 1 زهرا حق شناس 1403/6/27 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.1 19 صفحۀ 76 خود را میان موجوداتی شبیه خویش میپنداریم اما جز صخره هایی یخ پوش و سنگستانی با زبانی نامفهوم چیزی پیرامونمان نیست. میخواهیم به دوستی درود بگوییم و دست پیش میبریم تا دستی را بفشاریم اما دستمان فرو میافتد و لبخند بر لبانمان میخشکد. زیرا در می یابیم دوستی در کار نیست و یکسره تنهاییم. 0 0 زهرا حق شناس 1403/5/31 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 49 در تمام دنیا انسان در خسارت است مگر آن هایی که به هدف و عشقی رسیده اند و به آن سو گروییده اند 0 2 زهرا حق شناس 1403/5/31 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 13 دل هایی که سامان گرفته اند، دیگر بازیچه حادثه ها نمیشوند و بحران نمیبینند. 0 3 زهرا حق شناس 1403/5/10 میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم بک سهی 3.5 56 صفحۀ 36 بیشتر از همه این فکر من را به وحشت میاندازد که نکند وقتی دارم رنج میکشم، کسی مسخره ام کند. 0 0 زهرا حق شناس 1403/5/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.1 19 صفحۀ 36 به این ترتیب رفته رفته احساس میکرد دسیسه ای سیاه در اطرافش ساز میشود تا او را در دژ ماندگار کند. چه بسا که حتی ماتی هم در این میان نقشی نداشت، نه ماتی علاقه ای به نگه داشتن او داشت نه سرهنگ نه افسران دیگر. مسلم بود که ماندن یا رفتن او برای همه ی آن ها یکسان است. با این همه نیرویی ناشناخته مانع بازگشت او میشد، شاید هم این نیرو از ضمیر خودش سرچشمه میگرفت. 0 0 زهرا حق شناس 1403/2/29 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 173 این قدس آسمانی همیشه زنده خواهد ماند ولی زندگی ما در آن محکوم به زوال است. 0 1 زهرا حق شناس 1403/2/27 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 109 و یاد گرفتیم که عادت کنیم؛ مانند کسی که سوار تاب شده و مجبور است به حرکت تاب در دو جهت مختلف عادت کند. چرخ زندگی هرگز انسان را فراتر از دو طرف خود نمیبرد: تراژدی و کمدی. جهان همچنان درحال چرخش است. 0 4 زهرا حق شناس 1403/2/16 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 11 اشغال نسل هایی از فلسطینیان را به وجود آورد که باید عاشق معشوقه ای ناشناخته، دورافتاده، محاصره شده با نگهبانان، حصارها، کلاهک های هسته ای و گرفتار شده در وحشتی آرام باشند.:) 0 2 زهرا حق شناس 1403/2/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 27 صفحۀ 17 0 5 زهرا حق شناس 1403/1/19 دختری که ماه را نوشید! کلی بارنهیل 0.1 121 صفحۀ 81 کم طاقتی مال موجودات کوچیکه، مثل کک، قورباغه و کرم میوه. عزیزم تو خیلی بزرگ تر از کرم میوه هستی 1 4 زهرا حق شناس 1403/1/16 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 97 اسب گفت: ما چیزی درمورد فردا نمیدونیم، تنها چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم. 0 4 زهرا حق شناس 1403/1/16 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 34 یکی از بزرگ ترین آزادی های ما اینه که انتخاب میکنیم چطور به چیز های مختلف واکنش نشون بدیم. 0 4 زهرا حق شناس 1403/1/14 جمعها و حاصل جمعها علی صفایی حائری 4.6 12 صفحۀ 54 گاهی عشق، عامل وحدت میشود، مخصوصا عشق به حق؛ یعنی عشقی که ادامه دارد و شکسته نمیشود، این رشته انفصام ندارد و باز نمیشود و پراکندگی ها را جمع میکند. 1 7 زهرا حق شناس 1403/1/14 جمعها و حاصل جمعها علی صفایی حائری 4.6 12 صفحۀ 19 ما درست مساوی با چیزی هستیم که خوشحالمان میکند و رنجمان میدهد. 1 12 زهرا حق شناس 1403/1/12 قلب سگی میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف 3.9 59 صفحۀ 24 چشم هواسنج است. همه چیز در چشم معلوم است: معلوم است چه کسی روحش سرشار از گرماست، چه کسی ممکن است بیخود بیجهت با نوک چکمه اش لگد بزند به دنده تو و چه کسی خودش از همه میترسد 1 37
بریدههای کتاب زهرا حق شناس زهرا حق شناس 1404/1/16 رهایی از گناه علیرضا پناهیان 4.6 18 صفحۀ 140 0 1 زهرا حق شناس 1403/10/28 ساختار وجودی انسان احمد رضا اخوت 0.0 صفحۀ 104 انسان برای بیرون رفتن از نهفتگی، ناچار به دریافت، همچنین نیازمند به ابراز است. به این داد و ستد در عرف قرآن «حیات» و زندگی گفته میشود. 0 1 زهرا حق شناس 1403/10/21 رهایی از گناه علیرضا پناهیان 4.6 18 صفحۀ 33 0 3 زهرا حق شناس 1403/9/25 فاطمیات دریچه ای به حیات جریانساز خدیجه، فاطمه، زینب و ام کلثوم سلام الله علیهن احمدرضا اخوت 5.0 2 صفحۀ 71 گاهی دانستن خیلی لذت بخش است، حتی در این حد که بدانی چه کسی پشت در است و دق الباب میکند. چیزی که دانستن را شیرین میکند حب است. حیات لذتش را از حب میگیرد و اگر انسان جوششی از محبت نداشته باشد لذتی از زندگی نمیبرد 0 1 زهرا حق شناس 1403/7/27 فاطمیات دریچه ای به حیات جریانساز خدیجه، فاطمه، زینب و ام کلثوم سلام الله علیهن احمدرضا اخوت 5.0 2 صفحۀ 31 پدر ها نگهبان مادران هستند و این ماموریت آسمانی است. پدر را باید از دریچه ی چشم مادر فهمید. پدر برای بچه ها کتاب است و مادر سواد خواندن و قرائت کردن. 0 1 زهرا حق شناس 1403/6/27 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.1 19 صفحۀ 76 خود را میان موجوداتی شبیه خویش میپنداریم اما جز صخره هایی یخ پوش و سنگستانی با زبانی نامفهوم چیزی پیرامونمان نیست. میخواهیم به دوستی درود بگوییم و دست پیش میبریم تا دستی را بفشاریم اما دستمان فرو میافتد و لبخند بر لبانمان میخشکد. زیرا در می یابیم دوستی در کار نیست و یکسره تنهاییم. 0 0 زهرا حق شناس 1403/5/31 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 49 در تمام دنیا انسان در خسارت است مگر آن هایی که به هدف و عشقی رسیده اند و به آن سو گروییده اند 0 2 زهرا حق شناس 1403/5/31 رشد علی صفایی حائری 4.5 100 صفحۀ 13 دل هایی که سامان گرفته اند، دیگر بازیچه حادثه ها نمیشوند و بحران نمیبینند. 0 3 زهرا حق شناس 1403/5/10 میخواهم بمیرم ولی دوست دارم دوکبوکی بخورم بک سهی 3.5 56 صفحۀ 36 بیشتر از همه این فکر من را به وحشت میاندازد که نکند وقتی دارم رنج میکشم، کسی مسخره ام کند. 0 0 زهرا حق شناس 1403/5/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.1 19 صفحۀ 36 به این ترتیب رفته رفته احساس میکرد دسیسه ای سیاه در اطرافش ساز میشود تا او را در دژ ماندگار کند. چه بسا که حتی ماتی هم در این میان نقشی نداشت، نه ماتی علاقه ای به نگه داشتن او داشت نه سرهنگ نه افسران دیگر. مسلم بود که ماندن یا رفتن او برای همه ی آن ها یکسان است. با این همه نیرویی ناشناخته مانع بازگشت او میشد، شاید هم این نیرو از ضمیر خودش سرچشمه میگرفت. 0 0 زهرا حق شناس 1403/2/29 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 173 این قدس آسمانی همیشه زنده خواهد ماند ولی زندگی ما در آن محکوم به زوال است. 0 1 زهرا حق شناس 1403/2/27 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 109 و یاد گرفتیم که عادت کنیم؛ مانند کسی که سوار تاب شده و مجبور است به حرکت تاب در دو جهت مختلف عادت کند. چرخ زندگی هرگز انسان را فراتر از دو طرف خود نمیبرد: تراژدی و کمدی. جهان همچنان درحال چرخش است. 0 4 زهرا حق شناس 1403/2/16 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.6 11 صفحۀ 11 اشغال نسل هایی از فلسطینیان را به وجود آورد که باید عاشق معشوقه ای ناشناخته، دورافتاده، محاصره شده با نگهبانان، حصارها، کلاهک های هسته ای و گرفتار شده در وحشتی آرام باشند.:) 0 2 زهرا حق شناس 1403/2/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 27 صفحۀ 17 0 5 زهرا حق شناس 1403/1/19 دختری که ماه را نوشید! کلی بارنهیل 0.1 121 صفحۀ 81 کم طاقتی مال موجودات کوچیکه، مثل کک، قورباغه و کرم میوه. عزیزم تو خیلی بزرگ تر از کرم میوه هستی 1 4 زهرا حق شناس 1403/1/16 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 97 اسب گفت: ما چیزی درمورد فردا نمیدونیم، تنها چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم. 0 4 زهرا حق شناس 1403/1/16 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.2 215 صفحۀ 34 یکی از بزرگ ترین آزادی های ما اینه که انتخاب میکنیم چطور به چیز های مختلف واکنش نشون بدیم. 0 4 زهرا حق شناس 1403/1/14 جمعها و حاصل جمعها علی صفایی حائری 4.6 12 صفحۀ 54 گاهی عشق، عامل وحدت میشود، مخصوصا عشق به حق؛ یعنی عشقی که ادامه دارد و شکسته نمیشود، این رشته انفصام ندارد و باز نمیشود و پراکندگی ها را جمع میکند. 1 7 زهرا حق شناس 1403/1/14 جمعها و حاصل جمعها علی صفایی حائری 4.6 12 صفحۀ 19 ما درست مساوی با چیزی هستیم که خوشحالمان میکند و رنجمان میدهد. 1 12 زهرا حق شناس 1403/1/12 قلب سگی میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف 3.9 59 صفحۀ 24 چشم هواسنج است. همه چیز در چشم معلوم است: معلوم است چه کسی روحش سرشار از گرماست، چه کسی ممکن است بیخود بیجهت با نوک چکمه اش لگد بزند به دنده تو و چه کسی خودش از همه میترسد 1 37