بریدههای کتاب طهورا سلطانی طهورا سلطانی 1403/7/3 ژان کریستف (جلد اول - دوم) جلد 1 رومن رولان 3.0 0 صفحۀ 150 کودکان به ستایش کردن نیازمندند. 0 2 طهورا سلطانی 1403/7/1 زمین سوخته احمد محمود 3.8 68 صفحۀ 5 - شایعه نیست! همه میدونند که عراق تو مرز داره یه کارایی میکنه + یعنی جرأت حمله هم داره؟ - تو این آشفتگی که ما داریم جرأت نمیخواد، ... یه کم بیشرفی میخواد زمین سوخته (احمد محمود) *چهل و چهارمین سالگرد حمله بیشرفها و دفاع قهرمانانه باشرفها* 0 2 طهورا سلطانی 1403/6/23 ترس و لرز غلامحسین ساعدی 3.8 13 صفحۀ 18 شبِ تیره و دیرپایی بود و ماه، بالای برکهی ایوب، سوخته و تمام شده بود . 1 8 طهورا سلطانی 1403/6/23 سونات زمستان دوروتی ادواردز 4.5 1 صفحۀ 50 گاهی پیش میآید که وقتی به جایی جدید میرویم و انتظار زیادی از آن داریم، از میان چهرگان، چهرهای نو برمیگزینیم که گویی وعدۀ تحقق همۀ امید و انتظاراتمان را به ما می دهد. 0 7 طهورا سلطانی 1403/6/22 سونات زمستان دوروتی ادواردز 4.5 1 صفحۀ 29 آفتاب فقط کودکان و گربههای ده را فریب میداد. الکساندر کلارک کوچک، از اهالی خانۀ آقای نتل، لباسش را وسط خیابان از تن درآورد و وقتی خواهرش پاولین او را دید، چنان به باد سیلیاش گرفت که مثل همیشه زد زیر گریه. دوباره لباس تنش کرد. از بازویش گرفت و شروع کرد به تکان دادنش، چنانکه هقهق پسرک بلند شد. بعد از آن دست از سرش برداشت تا برود و روی لبۀ پیادهرو بنشیند. کسی از آنجا میگذشت و برای آنکه گریهاش را بند بیاورد، به او نیم پنی پول داد، اما پسرک همسایه به محض اینکه از چشم بقیه دور ماندند، پول را دزدکی قاپید و الکساندر، همچنان گریان، جاده را تنها به سمت بالا در پیش گرفت. خواهرش پاولین به ادارۀ پست رفت. قرار بود برای مادرش خرید کند؛ اما میخواست اول مستأجر جدیدشان را ببیند، زیرا او دیشب، دیروقت رسیده و صبح هم مادر به پاولین اجازه نداده بود صبحانهاش را ببرد. خانم کلارک خودش امروز صبحانه را حاضر کرده بود. پاولین داخل رفت و برگۀ تلگرافی خواست. آرنولد نتل به او برگهای داد. مردی جوان و عجیبوغریب بود؛ خوشلباستر از همۀ پسران گروه کر. پاولین به او لبخند زد. بعد سرش را پایین انداخت و یکی از پاهایش را روی زمین کشید. دوباره سرش را بلند کرد؛ گویی نمیتوانست جلوی خندهاش را بگیرد. نتل نیز آشکارا گمان برد که دخترک به او میخندد. صورتش سرخ شد. از قرار معلوم بسیار کمروست و گذشته از هرچیز، از دختران ترسی ناشناخته دارد. 0 2 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 294 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 178 حرف هایش تا کنه وجودم را لرزاند؛ولی آیا واقعا انتظار داشتم که رابطه ما مثل صبح همان روزی باشد که باهم شنا کردیم ؟هماهنگ باهم بی آنکه حرفی بینمان رد و بدل شود. 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 68 داشتم بازی درمیآوردم تا وقت بخرم. بلکه از پدرم سرنخی بگیرم. از برادرهایم میپرسیدم نکند شیرینکاریِ آنها باشد، نکند توطئه کردهاند و بدون اینکه کسی متوجه شود، جلوی صورتم نقاب گرفتهاند. همهٔ تلاشم را میکردم تا توجیهی منطقی برای این اتفاق پیدا کنم. 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/14 زن در دین زرتشتی کتایون مزداپور 0.0 صفحۀ 20 طبق متون پهلوی دین زرتشتی زنی که شوهر نکند باید اعدام شود در کتاب شایست ناشایست، که از متون پهلوی زرتشتی است، در فصل10 بند19، چنین آمده: «اگر مرد زن نکند مرگ ارزان نشود، اما زن اگر شوهر نکند مرگ ارزان شود». مرگ ارزان در دیانت زرتشتی معادل اعدام است. قرائن روشنی هست که در ایران باستان، مانند رسوم عرب جاهلی، تولد پسر حادثه ای پر اهمیت تر و دلپسندتر از زادن دختر بوده است. در کتاب دینکرد هشتم نیز بیان شده که تعیین جنسیت جنین در ماه پنجم آبستنی توسط فروهر اشوان تعیین میشود، و برای یافتن فرزند نرینه میتوان از آنان استمداد جست.... به رغم تاکید های گاهانی(گاتها) بر تساوی زن با مرد، به گواهی مدارکی چون مادیان هزار دادستان در دوران ساسانی، دلایل کافی برای رجحان جنس مذکر در آن زمان نیز وجود داشته است. 0 0 طهورا سلطانی 1403/6/14 ابله فیودور داستایفسکی 4.3 67 صفحۀ 101 به نظر من دیوانه نبود؛ بلکه بیاندازه رنج کشیده بود. تمام دردش همین بود و بس. 0 41 طهورا سلطانی 1403/6/13 مهمانسرای دو دنیا اریک امانوئل اشمیت 4.0 25 صفحۀ 48 #کتابآن_ها دوست دارم کتاب بخوانم، دیوانه وار. تا تمام زندگیهایی را که من نتوانستم بشناسم تجربه کنم... 0 1 طهورا سلطانی 1403/6/13 مادام بواری گوستاو فلوبر 3.8 57 صفحۀ 105 هیچگاه آنقدر پول نداشت که دخترک کارگری را به رقص دعوت کند تا سپس معشوقهٔ او بشود. • مادام بوواری؛ گوستاو فلوبر 0 2
بریدههای کتاب طهورا سلطانی طهورا سلطانی 1403/7/3 ژان کریستف (جلد اول - دوم) جلد 1 رومن رولان 3.0 0 صفحۀ 150 کودکان به ستایش کردن نیازمندند. 0 2 طهورا سلطانی 1403/7/1 زمین سوخته احمد محمود 3.8 68 صفحۀ 5 - شایعه نیست! همه میدونند که عراق تو مرز داره یه کارایی میکنه + یعنی جرأت حمله هم داره؟ - تو این آشفتگی که ما داریم جرأت نمیخواد، ... یه کم بیشرفی میخواد زمین سوخته (احمد محمود) *چهل و چهارمین سالگرد حمله بیشرفها و دفاع قهرمانانه باشرفها* 0 2 طهورا سلطانی 1403/6/23 ترس و لرز غلامحسین ساعدی 3.8 13 صفحۀ 18 شبِ تیره و دیرپایی بود و ماه، بالای برکهی ایوب، سوخته و تمام شده بود . 1 8 طهورا سلطانی 1403/6/23 سونات زمستان دوروتی ادواردز 4.5 1 صفحۀ 50 گاهی پیش میآید که وقتی به جایی جدید میرویم و انتظار زیادی از آن داریم، از میان چهرگان، چهرهای نو برمیگزینیم که گویی وعدۀ تحقق همۀ امید و انتظاراتمان را به ما می دهد. 0 7 طهورا سلطانی 1403/6/22 سونات زمستان دوروتی ادواردز 4.5 1 صفحۀ 29 آفتاب فقط کودکان و گربههای ده را فریب میداد. الکساندر کلارک کوچک، از اهالی خانۀ آقای نتل، لباسش را وسط خیابان از تن درآورد و وقتی خواهرش پاولین او را دید، چنان به باد سیلیاش گرفت که مثل همیشه زد زیر گریه. دوباره لباس تنش کرد. از بازویش گرفت و شروع کرد به تکان دادنش، چنانکه هقهق پسرک بلند شد. بعد از آن دست از سرش برداشت تا برود و روی لبۀ پیادهرو بنشیند. کسی از آنجا میگذشت و برای آنکه گریهاش را بند بیاورد، به او نیم پنی پول داد، اما پسرک همسایه به محض اینکه از چشم بقیه دور ماندند، پول را دزدکی قاپید و الکساندر، همچنان گریان، جاده را تنها به سمت بالا در پیش گرفت. خواهرش پاولین به ادارۀ پست رفت. قرار بود برای مادرش خرید کند؛ اما میخواست اول مستأجر جدیدشان را ببیند، زیرا او دیشب، دیروقت رسیده و صبح هم مادر به پاولین اجازه نداده بود صبحانهاش را ببرد. خانم کلارک خودش امروز صبحانه را حاضر کرده بود. پاولین داخل رفت و برگۀ تلگرافی خواست. آرنولد نتل به او برگهای داد. مردی جوان و عجیبوغریب بود؛ خوشلباستر از همۀ پسران گروه کر. پاولین به او لبخند زد. بعد سرش را پایین انداخت و یکی از پاهایش را روی زمین کشید. دوباره سرش را بلند کرد؛ گویی نمیتوانست جلوی خندهاش را بگیرد. نتل نیز آشکارا گمان برد که دخترک به او میخندد. صورتش سرخ شد. از قرار معلوم بسیار کمروست و گذشته از هرچیز، از دختران ترسی ناشناخته دارد. 0 2 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 294 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 178 حرف هایش تا کنه وجودم را لرزاند؛ولی آیا واقعا انتظار داشتم که رابطه ما مثل صبح همان روزی باشد که باهم شنا کردیم ؟هماهنگ باهم بی آنکه حرفی بینمان رد و بدل شود. 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/17 اشباح داروین آریل دورفمن 2.7 1 صفحۀ 68 داشتم بازی درمیآوردم تا وقت بخرم. بلکه از پدرم سرنخی بگیرم. از برادرهایم میپرسیدم نکند شیرینکاریِ آنها باشد، نکند توطئه کردهاند و بدون اینکه کسی متوجه شود، جلوی صورتم نقاب گرفتهاند. همهٔ تلاشم را میکردم تا توجیهی منطقی برای این اتفاق پیدا کنم. 0 3 طهورا سلطانی 1403/6/14 زن در دین زرتشتی کتایون مزداپور 0.0 صفحۀ 20 طبق متون پهلوی دین زرتشتی زنی که شوهر نکند باید اعدام شود در کتاب شایست ناشایست، که از متون پهلوی زرتشتی است، در فصل10 بند19، چنین آمده: «اگر مرد زن نکند مرگ ارزان نشود، اما زن اگر شوهر نکند مرگ ارزان شود». مرگ ارزان در دیانت زرتشتی معادل اعدام است. قرائن روشنی هست که در ایران باستان، مانند رسوم عرب جاهلی، تولد پسر حادثه ای پر اهمیت تر و دلپسندتر از زادن دختر بوده است. در کتاب دینکرد هشتم نیز بیان شده که تعیین جنسیت جنین در ماه پنجم آبستنی توسط فروهر اشوان تعیین میشود، و برای یافتن فرزند نرینه میتوان از آنان استمداد جست.... به رغم تاکید های گاهانی(گاتها) بر تساوی زن با مرد، به گواهی مدارکی چون مادیان هزار دادستان در دوران ساسانی، دلایل کافی برای رجحان جنس مذکر در آن زمان نیز وجود داشته است. 0 0 طهورا سلطانی 1403/6/14 ابله فیودور داستایفسکی 4.3 67 صفحۀ 101 به نظر من دیوانه نبود؛ بلکه بیاندازه رنج کشیده بود. تمام دردش همین بود و بس. 0 41 طهورا سلطانی 1403/6/13 مهمانسرای دو دنیا اریک امانوئل اشمیت 4.0 25 صفحۀ 48 #کتابآن_ها دوست دارم کتاب بخوانم، دیوانه وار. تا تمام زندگیهایی را که من نتوانستم بشناسم تجربه کنم... 0 1 طهورا سلطانی 1403/6/13 مادام بواری گوستاو فلوبر 3.8 57 صفحۀ 105 هیچگاه آنقدر پول نداشت که دخترک کارگری را به رقص دعوت کند تا سپس معشوقهٔ او بشود. • مادام بوواری؛ گوستاو فلوبر 0 2