بریدههای کتاب سپینا سپینا 3 روز پیش Le petit prince Antoine de Saint-Exupery 4.5 1 صفحۀ 81 Les yeux sont aveugles. Il faut chercher avec le cœur. 0 0 سپینا 1404/5/14 بعدازظهر یک نویسنده پتر هانتکه 3.1 1 صفحۀ 18 کپهی کتابهایش همیشه روی زمین و لبهی پنجرهها قرار داشت. 0 0 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 80 نثر و نظم نه فقط از کلمات، بلکه بیشتر از سکوت تشکیل شدهاند. 0 4 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 80 ما آدمها را همانگونه که هستند، دوست داریم. حتی اگر کمی به آنها بیاعتماد باشیم. 0 4 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 114 به هرحال، میتوانید رویای خطی را در سر بپرورانید که زمان از آن صرف نظر کند و شما را با کسانی که رد آنها را گم کرده بودید، در ارتباط قرار دهد. 0 3 سپینا 1404/5/5 خطاب به عشق: نامه های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس: دفتر اول (1949 - 1944) آلبر کامو 4.0 10 صفحۀ 140 به تو فکر میکنم، به پاریس، به این روزهای خوش که خاطرهشان از ذهنم نمیرود. این خاطرات کمک میکنند تا زندگی کنم، ادامه دهم و انتظارات را تاب بیاورم. من به آنها زندهام. باقی چیزها فقط شکنجه است و هیاهوست. 0 4 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 70 شما نباید بیاستید. نباید برای من عزاداری کنید. روز خوبی بود در کنار شما. تجربههای زیادی بهدست آوردیم و اگر یادم کنید، من در شما زندگی میکنم. 0 3 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 64 در خاطرههای دورش، اتاقش را جادویی تصور میکرد و کتابهای توی اتاق را شبیه برجهایی میدید که از آنجا منظرهها را تماشا میکند. اینها ثروت او بودند و او از خزانهی کلماتش، کلمههایی را بیرون میکشید که ثروتش را به او نشان دهد. 0 4 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 25 زمان مثل آب جاری است و هرگز نمیایستد. افکار هم میتوانند جاری شوند یا اگر خیلی زیاد باشند، مثل چشمه بجوشند. فکرهای تازه و زلال اثرگذارند. 0 1 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 16 کسی که در کتاب زندگی میکند، یک عمر بیشتر از دیگران دارد. 0 72 سپینا 1404/4/28 خطاب به عشق: نامه های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس: دفتر اول (1949 - 1944) آلبر کامو 4.0 10 صفحۀ 120 میلی بچگانه به گریستن دارم، که به خاطر لبریز بودن از زندگیست. 0 1 سپینا 1404/4/22 پرسه در حوالی زندگی مصطفی مستور 4.1 3 صفحۀ 58 این احتمالا یک آدم است: با جیبهایی پر از کلمات مرده و حرفهایی کج و کوله و قصههایی ناخوانا و شعرهایی بیوزن، بیقافیه، بیمعنا. 0 0 سپینا 1404/4/22 پرسه در حوالی زندگی مصطفی مستور 4.1 3 صفحۀ 56 تو که کلید خوشبختی را در مشت داری، و تو که شادی را منتشر میکنی، کدام اندوه دور این چنین دلات را ربوده است؟ 0 0 سپینا 1404/4/12 از کتاب رهایی نداریم ژان کلود کریر 4.1 18 صفحۀ 108 وقتی که دولت قدرتی بیش از حد دارد، شعر خاموش میشود. اما وقتی که دولت در بحران کامل بهسر میبرد، آنوقت هنر آزاد است تا هرچه را که میخواهد بگوید. بنابراین، وقتی که قدرت از میان میرود، بعضی از هنرها رو به رشد میگذارند و بعضی دیگر راکد میمانند. 0 3 سپینا 1404/4/12 از کتاب رهایی نداریم ژان کلود کریر 4.1 18 صفحۀ 110 شاید ادبیاتی که در مدرسه به ما آموختهاند، زیاده از حد پالایش شده و در نتیجه از داشتن طعم خاص ناخالصی بیبهره مانده است. 0 2 سپینا 1404/4/11 چرا ادبیات؟ ماریو بارگاس یوسا 3.7 25 صفحۀ 11 بورخس همیشه از این پرسش که "فایده ادبیات چیست ؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت: "هیچکس نمیپرسد فایدهی آواز قناری و غروب زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یمن وجود آنها، زندگی حتی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود آیا جستوجوی توجیه عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟ 0 7 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 87 0 3 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 75 ترجیح میدم تو پیلهی خودم بمونم. اینو به شدّت به متولد شدن ترجیح میدم. 0 2 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 37 گمونم هیچوقت پا تو هیچ قبری نذاشته باشی. توصیه میکنم بذاری، خداییش، یعنی اگه یه وقت هوس کردی طعمِ همهچیِ زندگیو بچشی. 0 3 سپینا 1404/4/9 به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو 3.7 22 صفحۀ 174 همه پریدند، جز من: تنها مرد در جمع کودکان، تنها بزدل در جمعِ قهرمانان، تنها هشیار در جمع سرمستان. 0 2
بریدههای کتاب سپینا سپینا 3 روز پیش Le petit prince Antoine de Saint-Exupery 4.5 1 صفحۀ 81 Les yeux sont aveugles. Il faut chercher avec le cœur. 0 0 سپینا 1404/5/14 بعدازظهر یک نویسنده پتر هانتکه 3.1 1 صفحۀ 18 کپهی کتابهایش همیشه روی زمین و لبهی پنجرهها قرار داشت. 0 0 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 80 نثر و نظم نه فقط از کلمات، بلکه بیشتر از سکوت تشکیل شدهاند. 0 4 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 80 ما آدمها را همانگونه که هستند، دوست داریم. حتی اگر کمی به آنها بیاعتماد باشیم. 0 4 سپینا 1404/5/11 شوروز پاتریک مودیانو 4.0 1 صفحۀ 114 به هرحال، میتوانید رویای خطی را در سر بپرورانید که زمان از آن صرف نظر کند و شما را با کسانی که رد آنها را گم کرده بودید، در ارتباط قرار دهد. 0 3 سپینا 1404/5/5 خطاب به عشق: نامه های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس: دفتر اول (1949 - 1944) آلبر کامو 4.0 10 صفحۀ 140 به تو فکر میکنم، به پاریس، به این روزهای خوش که خاطرهشان از ذهنم نمیرود. این خاطرات کمک میکنند تا زندگی کنم، ادامه دهم و انتظارات را تاب بیاورم. من به آنها زندهام. باقی چیزها فقط شکنجه است و هیاهوست. 0 4 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 70 شما نباید بیاستید. نباید برای من عزاداری کنید. روز خوبی بود در کنار شما. تجربههای زیادی بهدست آوردیم و اگر یادم کنید، من در شما زندگی میکنم. 0 3 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 64 در خاطرههای دورش، اتاقش را جادویی تصور میکرد و کتابهای توی اتاق را شبیه برجهایی میدید که از آنجا منظرهها را تماشا میکند. اینها ثروت او بودند و او از خزانهی کلماتش، کلمههایی را بیرون میکشید که ثروتش را به او نشان دهد. 0 4 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 25 زمان مثل آب جاری است و هرگز نمیایستد. افکار هم میتوانند جاری شوند یا اگر خیلی زیاد باشند، مثل چشمه بجوشند. فکرهای تازه و زلال اثرگذارند. 0 1 سپینا 1404/4/29 گم شده در جنگل کلمات مارتین هکمانس 3.9 2 صفحۀ 16 کسی که در کتاب زندگی میکند، یک عمر بیشتر از دیگران دارد. 0 72 سپینا 1404/4/28 خطاب به عشق: نامه های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس: دفتر اول (1949 - 1944) آلبر کامو 4.0 10 صفحۀ 120 میلی بچگانه به گریستن دارم، که به خاطر لبریز بودن از زندگیست. 0 1 سپینا 1404/4/22 پرسه در حوالی زندگی مصطفی مستور 4.1 3 صفحۀ 58 این احتمالا یک آدم است: با جیبهایی پر از کلمات مرده و حرفهایی کج و کوله و قصههایی ناخوانا و شعرهایی بیوزن، بیقافیه، بیمعنا. 0 0 سپینا 1404/4/22 پرسه در حوالی زندگی مصطفی مستور 4.1 3 صفحۀ 56 تو که کلید خوشبختی را در مشت داری، و تو که شادی را منتشر میکنی، کدام اندوه دور این چنین دلات را ربوده است؟ 0 0 سپینا 1404/4/12 از کتاب رهایی نداریم ژان کلود کریر 4.1 18 صفحۀ 108 وقتی که دولت قدرتی بیش از حد دارد، شعر خاموش میشود. اما وقتی که دولت در بحران کامل بهسر میبرد، آنوقت هنر آزاد است تا هرچه را که میخواهد بگوید. بنابراین، وقتی که قدرت از میان میرود، بعضی از هنرها رو به رشد میگذارند و بعضی دیگر راکد میمانند. 0 3 سپینا 1404/4/12 از کتاب رهایی نداریم ژان کلود کریر 4.1 18 صفحۀ 110 شاید ادبیاتی که در مدرسه به ما آموختهاند، زیاده از حد پالایش شده و در نتیجه از داشتن طعم خاص ناخالصی بیبهره مانده است. 0 2 سپینا 1404/4/11 چرا ادبیات؟ ماریو بارگاس یوسا 3.7 25 صفحۀ 11 بورخس همیشه از این پرسش که "فایده ادبیات چیست ؟" برآشفته میشد. او این پرسش را ابلهانه میشمرد و در پاسخ آن میگفت: "هیچکس نمیپرسد فایدهی آواز قناری و غروب زیبا چیست." اگر این چیزهای زیبا وجود دارند و اگر به یمن وجود آنها، زندگی حتی در یک لحظه کمتر زشت و کمتر اندوهزا میشود آیا جستوجوی توجیه عملی برای آنها کوتهفکری نیست؟ 0 7 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 87 0 3 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 75 ترجیح میدم تو پیلهی خودم بمونم. اینو به شدّت به متولد شدن ترجیح میدم. 0 2 سپینا 1404/4/10 جشن و مدرسه ی شبانه (دو نمایشنامه) هرولد پینتر 2.3 0 صفحۀ 37 گمونم هیچوقت پا تو هیچ قبری نذاشته باشی. توصیه میکنم بذاری، خداییش، یعنی اگه یه وقت هوس کردی طعمِ همهچیِ زندگیو بچشی. 0 3 سپینا 1404/4/9 به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو 3.7 22 صفحۀ 174 همه پریدند، جز من: تنها مرد در جمع کودکان، تنها بزدل در جمعِ قهرمانان، تنها هشیار در جمع سرمستان. 0 2