بریدههای کتاب رضا یحیی پور رضا یحیی پور 1404/3/5 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 12 پس «مارال» به نام «دلاور» چوپان رفته بود. چو که دلاور ... قلچماق و دلپاک و سر براه و دل به کار بود، مرد را همین بس! 1 0 رضا یحیی پور 1404/2/31 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2964 مرگ و زندگانی هر کدام جای و شأن خود را دارند، وقتی که زندگانی به راه پلشتی خواست کله پا بشود، پس زنده باد مرگ! 0 62 رضا یحیی پور 1404/2/31 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2964 زندگانی را شیرین و شایسته دوست داشته ایم؛ پس مرگ را هم شایسته میخواهیم. مرگ پلشت، سزاوار زندگانی پلشت است. چون که نکبت زندگانی پلشت را خون هم نمی تواند بشوید. زندگانی کرده ایم خان عمو، به سربلندی و بزرگی زندگانی کردهایم و روا نیست که خود را با پلشتی آلوده کنیم. باز هم اگر شهوت زنده ماندن می داشتیم شاید که نکبت میگرفتیم! 0 2 رضا یحیی پور 1404/2/30 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2899 بلقیس پروای چشمان برآشوبیدهی مارال، گویه دردبار او را نه با مهربانی -که بلقیس اکنون مهربان نمیتوانست باشد - برید و گفت: بره نر برای کارد است! 0 0 رضا یحیی پور 1404/2/26 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2828 خون زیبای آدمی نبود که بدین خیانت و جنایت بارگی و در این غوغای پتیارگی بر خاک میریخت و این آخرین جرعه آن نیز نمی توانست باشد. خون این خط شنگرفی خون از پناه دیروز می آمد و راه سوی فرداها میکشید. جاری بود و گرم بود این خون زیبای آدمی جاری جریانی همواره و بی درنگ ،نه این جوی جاری سرخ سر درنگی نداشت و گویی یگانه نشانه این قوم و یکتا نشانه این مردم خط خون ایشان بود که سلاسل و دورانها را به هم در می پیوست؛ خط زیبای خون، یکتا نشانه فخر فلات و این ختم خون نبود. این ختم خون نبود اما دریغ دریغا که خنجر دریغا که تیغ از آستین پاره برون می آید با دست پاره آستینان بس دریغ همین است تنها دریغ - شاید - همین. شاید که خون را طریق جاری بودن است و جاری اگر نیست خون نیست و زنده نیست و زندگانی نیست شاید که خون را طریق جاری شدن است. 0 2 رضا یحیی پور 1404/2/5 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2400 -بر نمی آمد که شماها اینجا به جنگ آمده باشید! اول این جور فهمیدم که به صلح آمده اید؟! - جنگ و صلح کی از هم جدا بوده اند؟! ... زبان را برای صلح در دهان داریم و تفنگ را برای جنگ در دستها. رسم مردی همین است! 0 0 رضا یحیی پور 1404/2/1 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 2319 مردم را که می شناسی ... مردم از ترسوها خوششان نمی آید، اگر چه خودشان چندان هم شجاع نیستند آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند، اگر چه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند این مردمی که من دیده ام خود به خود حامی قدرت هستند پشت کسی هستند که توانا باشد. اما اگر آن قدرت ضعیف شود مردم خود به خود از او دور میشوند. اگر قدرتی را که می پسندند از پا در بیاید آن وقت همین مردم لگدش میکنند و از رویش میگذرند. لگد مالش میکنند 0 16 رضا یحیی پور 1404/1/2 نهج البلاغه سید رضی 4.9 21 صفحۀ 89 وَلَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ. وَهُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ، على مجاز طريقه، وَبِمَوْضِعِ الشَّجَى مِنْ مَسَاعَ رِيقِهِ اگر ستمکار را مهلت داد از او نرسته است، بلکه خدا برگذرگاه او نشسته، تا در بندش آرد ؛ و چون استخوان گلوگیر، نای اش را بفشارد. 0 6 رضا یحیی پور 1403/12/15 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1809 1 3 رضا یحیی پور 1403/11/23 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1404 اول باید در خودت قرار بگیری اول باید دل به او بدهی بعد از آن توجه کنی بعد از آن روزنه ای به دیدار جمالش بجویی. اما من ... نه قرار دارم نه دل دارم نه توجه دارم. من از هم پاشیده ام، قدیر! خدایا پاره پاره های مرا جمع کن [چطور خدا را بیابم؟!؛ مناجات در مستی... 😅] 0 5 رضا یحیی پور 1403/11/16 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1140 1 2 رضا یحیی پور 1403/11/15 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.4 28 صفحۀ 300 0 4 رضا یحیی پور 1403/10/23 بیا گنج پیدا کنیم! یانوش 5.0 1 صفحۀ 40 0 1 رضا یحیی پور 1403/10/23 بیا گنج پیدا کنیم! یانوش 5.0 1 صفحۀ 20 1 1 رضا یحیی پور 1403/10/19 کلیدر؛ جلد اول و دوم جلد 1 محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 368 در این جهان گرد و فراخ، کم آدمی رهاست، آزاد است. هر تنابنده گرفتار در گرفتار است پنداری مردمان در تار عنکبوتی بی پایان گرفتار آمده اند. هر تن بندی تنی دیگر چیز دیگر شانه هایشان بسته شده است. دستهایشان بسته شده است. مغزهایشان زبانهایشان بسته شده است. بسان صد سالگانی درون همان چاردیواری که پای بر خشت نهاده اند، سر بر خشت میگذارند؛ بندی خشت دیوار. بسا مردمانی که همه عمر خود درد فراز بردن دیوار پیرامون خود روزگار به سر میبرند؛ بندی دیوارهای بلند. بسا کسانی که تو میشناسی بر دیگچه های سکه خود، اژدهاوش چمبر زده اند؛ بندی خون ناچاران. بسا گرفتاران. بسی گرفتاران. یکی به کندوی خود یکی به انبار خود یکی به دشت و یکی به آیش یکی به گله یکی به چوبدست گله. اربابان به غارت و آن دیگران به غارت شدن. دهقان به خاک کهنه این خاک نان شب و قرض و به دسته بیلش بسته است. چوپان به شب دراز و ستاره چوبدار به پشم و پوست پیله ور به همه به هر سوی به هزار سوی همه به هم چنان که خارها درمنه ها درختها گلها و قارچها به زمین و آفتاب و هوا بسته اند. توری است تنیده در هم این زندگانی، درویش! 0 2 رضا یحیی پور 1403/10/2 قصه های امیرعلی جلد 4 امیرعلی نبویان 4.3 11 صفحۀ 118 [او] به خصوص در آن برهه منزجر کننده ای که استعداد واهی موسیقی در خود کشف کرده بود و در یک دشمنی آشکار با بشریت و در کمال شقاوت و بی رحمی مشق ویولن میکرد. طوری که با هر آرشه ای که بر تن ساز می کشید مو بر اندام هر تنابنده ای سیخ میشد گربه های وحشت زده محله پنجه به دیوار میساییدند گویی تیر خورده باشند سگهای ولگرد به خود می پیچیدند و زوزه می کشیدند. گنجشک ها بر کابلهای برق خشک شده در دم کرک و پرشان می ریخت کاسبان کرکره دکان را پایین می آوردند، پورشه ها صدای پیکان می دادند و پیکانها یاتاقان میزدند؛ بگذریم که چه بر نزدیکان استاد می گذشت. خلاصه که اعجاز میکرد جادوی آن پنجه های زرین... 😂😂😂 0 3 رضا یحیی پور 1403/9/30 صبح شام محمدمحسن مصحفی 4.1 24 صفحۀ 162 0 8 رضا یحیی پور 1403/9/28 صبح شام محمدمحسن مصحفی 4.1 24 صفحۀ 70 0 3 رضا یحیی پور 1403/9/22 اخوان المسلمین: بزرگترین جنبش اسلامی معاصر سیدهادی خسروشاهی 2.0 1 صفحۀ 151 0 1 رضا یحیی پور 1403/9/15 راه نیرنگ ویکتور استروفسکی 3.7 0 صفحۀ 250 این کارخانه ابتدا به صورت يك واحد نساجی بود، سپس ایستگاه پمپاژ آب شد و در سال ۱۹۶۰ سیا از طریق عکسهای تهیه شده توسط هواپیمای یو - ۲ نتیجه گرفت در واقع يك راکتور هسته ای است. از اینکه راز راکتور در سال ۱۹۶۰ افشا شد، دیوید بن گوریون برنامه پروژه اتمی «صلح آمیز» اسرائیل را رسماً اعلام کرد، هر چند که این برنامه هنوز هم همه چیز هست بجز صلح آمیز. در سال ۱۹۸۶ يك نفر اسرائیلی به نام مردخای و انونو که اصلیت مراکشی داشت و قبل از مهاجرت به استرالیا از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۵ در دیمونا کار کرده بود افشا ساخت که به طور پنهانی دوربینی به داخل کارخانه برده و ۵۷ عکس از بخش فرآوری پلوتونیوم کارخانه که چندین طبقه زیر زمین قرار داشت تهیه کرده است. به گفته او در آن هنگام این واحد مقدار کافی پلوتونیوم برای مسلح کردن ۱۵۰ کلاهک هسته ای ذخیره کرده بود 0 3
بریدههای کتاب رضا یحیی پور رضا یحیی پور 1404/3/5 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 12 پس «مارال» به نام «دلاور» چوپان رفته بود. چو که دلاور ... قلچماق و دلپاک و سر براه و دل به کار بود، مرد را همین بس! 1 0 رضا یحیی پور 1404/2/31 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2964 مرگ و زندگانی هر کدام جای و شأن خود را دارند، وقتی که زندگانی به راه پلشتی خواست کله پا بشود، پس زنده باد مرگ! 0 62 رضا یحیی پور 1404/2/31 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2964 زندگانی را شیرین و شایسته دوست داشته ایم؛ پس مرگ را هم شایسته میخواهیم. مرگ پلشت، سزاوار زندگانی پلشت است. چون که نکبت زندگانی پلشت را خون هم نمی تواند بشوید. زندگانی کرده ایم خان عمو، به سربلندی و بزرگی زندگانی کردهایم و روا نیست که خود را با پلشتی آلوده کنیم. باز هم اگر شهوت زنده ماندن می داشتیم شاید که نکبت میگرفتیم! 0 2 رضا یحیی پور 1404/2/30 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2899 بلقیس پروای چشمان برآشوبیدهی مارال، گویه دردبار او را نه با مهربانی -که بلقیس اکنون مهربان نمیتوانست باشد - برید و گفت: بره نر برای کارد است! 0 0 رضا یحیی پور 1404/2/26 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2828 خون زیبای آدمی نبود که بدین خیانت و جنایت بارگی و در این غوغای پتیارگی بر خاک میریخت و این آخرین جرعه آن نیز نمی توانست باشد. خون این خط شنگرفی خون از پناه دیروز می آمد و راه سوی فرداها میکشید. جاری بود و گرم بود این خون زیبای آدمی جاری جریانی همواره و بی درنگ ،نه این جوی جاری سرخ سر درنگی نداشت و گویی یگانه نشانه این قوم و یکتا نشانه این مردم خط خون ایشان بود که سلاسل و دورانها را به هم در می پیوست؛ خط زیبای خون، یکتا نشانه فخر فلات و این ختم خون نبود. این ختم خون نبود اما دریغ دریغا که خنجر دریغا که تیغ از آستین پاره برون می آید با دست پاره آستینان بس دریغ همین است تنها دریغ - شاید - همین. شاید که خون را طریق جاری بودن است و جاری اگر نیست خون نیست و زنده نیست و زندگانی نیست شاید که خون را طریق جاری شدن است. 0 2 رضا یحیی پور 1404/2/5 کلیدر دورهی ۵ جلدی محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 2400 -بر نمی آمد که شماها اینجا به جنگ آمده باشید! اول این جور فهمیدم که به صلح آمده اید؟! - جنگ و صلح کی از هم جدا بوده اند؟! ... زبان را برای صلح در دهان داریم و تفنگ را برای جنگ در دستها. رسم مردی همین است! 0 0 رضا یحیی پور 1404/2/1 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 2319 مردم را که می شناسی ... مردم از ترسوها خوششان نمی آید، اگر چه خودشان چندان هم شجاع نیستند آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند، اگر چه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند این مردمی که من دیده ام خود به خود حامی قدرت هستند پشت کسی هستند که توانا باشد. اما اگر آن قدرت ضعیف شود مردم خود به خود از او دور میشوند. اگر قدرتی را که می پسندند از پا در بیاید آن وقت همین مردم لگدش میکنند و از رویش میگذرند. لگد مالش میکنند 0 16 رضا یحیی پور 1404/1/2 نهج البلاغه سید رضی 4.9 21 صفحۀ 89 وَلَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ. وَهُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ، على مجاز طريقه، وَبِمَوْضِعِ الشَّجَى مِنْ مَسَاعَ رِيقِهِ اگر ستمکار را مهلت داد از او نرسته است، بلکه خدا برگذرگاه او نشسته، تا در بندش آرد ؛ و چون استخوان گلوگیر، نای اش را بفشارد. 0 6 رضا یحیی پور 1403/12/15 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1809 1 3 رضا یحیی پور 1403/11/23 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1404 اول باید در خودت قرار بگیری اول باید دل به او بدهی بعد از آن توجه کنی بعد از آن روزنه ای به دیدار جمالش بجویی. اما من ... نه قرار دارم نه دل دارم نه توجه دارم. من از هم پاشیده ام، قدیر! خدایا پاره پاره های مرا جمع کن [چطور خدا را بیابم؟!؛ مناجات در مستی... 😅] 0 5 رضا یحیی پور 1403/11/16 کلیدر (دوره ۵جلدی) محمود دولت آبادی 4.6 14 صفحۀ 1140 1 2 رضا یحیی پور 1403/11/15 کلیدر جلد 2 محمود دولت آبادی 4.4 28 صفحۀ 300 0 4 رضا یحیی پور 1403/10/23 بیا گنج پیدا کنیم! یانوش 5.0 1 صفحۀ 40 0 1 رضا یحیی پور 1403/10/23 بیا گنج پیدا کنیم! یانوش 5.0 1 صفحۀ 20 1 1 رضا یحیی پور 1403/10/19 کلیدر؛ جلد اول و دوم جلد 1 محمود دولت آبادی 4.4 66 صفحۀ 368 در این جهان گرد و فراخ، کم آدمی رهاست، آزاد است. هر تنابنده گرفتار در گرفتار است پنداری مردمان در تار عنکبوتی بی پایان گرفتار آمده اند. هر تن بندی تنی دیگر چیز دیگر شانه هایشان بسته شده است. دستهایشان بسته شده است. مغزهایشان زبانهایشان بسته شده است. بسان صد سالگانی درون همان چاردیواری که پای بر خشت نهاده اند، سر بر خشت میگذارند؛ بندی خشت دیوار. بسا مردمانی که همه عمر خود درد فراز بردن دیوار پیرامون خود روزگار به سر میبرند؛ بندی دیوارهای بلند. بسا کسانی که تو میشناسی بر دیگچه های سکه خود، اژدهاوش چمبر زده اند؛ بندی خون ناچاران. بسا گرفتاران. بسی گرفتاران. یکی به کندوی خود یکی به انبار خود یکی به دشت و یکی به آیش یکی به گله یکی به چوبدست گله. اربابان به غارت و آن دیگران به غارت شدن. دهقان به خاک کهنه این خاک نان شب و قرض و به دسته بیلش بسته است. چوپان به شب دراز و ستاره چوبدار به پشم و پوست پیله ور به همه به هر سوی به هزار سوی همه به هم چنان که خارها درمنه ها درختها گلها و قارچها به زمین و آفتاب و هوا بسته اند. توری است تنیده در هم این زندگانی، درویش! 0 2 رضا یحیی پور 1403/10/2 قصه های امیرعلی جلد 4 امیرعلی نبویان 4.3 11 صفحۀ 118 [او] به خصوص در آن برهه منزجر کننده ای که استعداد واهی موسیقی در خود کشف کرده بود و در یک دشمنی آشکار با بشریت و در کمال شقاوت و بی رحمی مشق ویولن میکرد. طوری که با هر آرشه ای که بر تن ساز می کشید مو بر اندام هر تنابنده ای سیخ میشد گربه های وحشت زده محله پنجه به دیوار میساییدند گویی تیر خورده باشند سگهای ولگرد به خود می پیچیدند و زوزه می کشیدند. گنجشک ها بر کابلهای برق خشک شده در دم کرک و پرشان می ریخت کاسبان کرکره دکان را پایین می آوردند، پورشه ها صدای پیکان می دادند و پیکانها یاتاقان میزدند؛ بگذریم که چه بر نزدیکان استاد می گذشت. خلاصه که اعجاز میکرد جادوی آن پنجه های زرین... 😂😂😂 0 3 رضا یحیی پور 1403/9/30 صبح شام محمدمحسن مصحفی 4.1 24 صفحۀ 162 0 8 رضا یحیی پور 1403/9/28 صبح شام محمدمحسن مصحفی 4.1 24 صفحۀ 70 0 3 رضا یحیی پور 1403/9/22 اخوان المسلمین: بزرگترین جنبش اسلامی معاصر سیدهادی خسروشاهی 2.0 1 صفحۀ 151 0 1 رضا یحیی پور 1403/9/15 راه نیرنگ ویکتور استروفسکی 3.7 0 صفحۀ 250 این کارخانه ابتدا به صورت يك واحد نساجی بود، سپس ایستگاه پمپاژ آب شد و در سال ۱۹۶۰ سیا از طریق عکسهای تهیه شده توسط هواپیمای یو - ۲ نتیجه گرفت در واقع يك راکتور هسته ای است. از اینکه راز راکتور در سال ۱۹۶۰ افشا شد، دیوید بن گوریون برنامه پروژه اتمی «صلح آمیز» اسرائیل را رسماً اعلام کرد، هر چند که این برنامه هنوز هم همه چیز هست بجز صلح آمیز. در سال ۱۹۸۶ يك نفر اسرائیلی به نام مردخای و انونو که اصلیت مراکشی داشت و قبل از مهاجرت به استرالیا از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۵ در دیمونا کار کرده بود افشا ساخت که به طور پنهانی دوربینی به داخل کارخانه برده و ۵۷ عکس از بخش فرآوری پلوتونیوم کارخانه که چندین طبقه زیر زمین قرار داشت تهیه کرده است. به گفته او در آن هنگام این واحد مقدار کافی پلوتونیوم برای مسلح کردن ۱۵۰ کلاهک هسته ای ذخیره کرده بود 0 3