بریدههای کتاب fatemeh nazemi fatemeh nazemi 3 روز پیش پاییز از پاهایم بالا می رود لیلا صبوحی خامنه 3.4 7 صفحۀ 65 0 2 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 62 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 210 0 1 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 140 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 212 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 256 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 180 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 2 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 250 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 4 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 138 ؛ دیشب خارقالعاده بود.» نمیدانم اسم آن را خارقالعاده بگذارم یا چیز دیگر. برای من که مثل همیشه بود. ست گفت: «اما چیزی که برای تو طبیعی بود برای ما واقعا عجیب بود.» ست شما سهنفر دارید چیز طبیعی را تجربه میکنید. سارا و آنت گفتند: «طبیعی؟ تو به این میگویی طبیعی؟» بله، یادآوری طبیعت وجود نامحدودتان طبیعی است. احساس نشاط و داشتن برکتها، طبیعی است. سرزنده و آگاه بودن طبیعی است. آگاه بودن از آنکه بهراستی هستید و فهم سعادت، طبیعی است. فهم این نکته که علیرغم هر اتفاقی که میافتد، همهچیز خوب است، طبیعی است. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 128 ؛ اگر میخواستی همهچیز را مطابق میل خودت سر و سامان بدهی کار پردردسری بود. حتی اگر صدسال هم زحمت میکشیدی نمیتوانستی درستش کنی. اما کاری که میتوانی بکنی و زیاد هم سخت نیست آن است که توجه خود را از آنچه هست و تو را ناراحت میکند، بهجایی دیگر که احساس خوبی در تو بهوجود میآورد معطوف کنی. به کمی تلاش نیاز هست، بهخصوص در ابتدای کار، اما بعد معطوف کردن توجه به چیزهای خوب کار سادهای میشود و خیلی زود و قبل از آنکه خودت بفهمی، واقعا احساس خوبی پیدا کردهای. «اما سلیمان، من در هرحال جایی را که دوست داشتم از دست دادم.» اما سارا دلیل آنکه آنجا را میخواستی فقط این نبود که میخواستی احساس خوبی داشته باشی؟ «بله.» و اگر حالا احساس خوبی داشته باشی همین کافی نیست؟ 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 119 ؛ نفس عمیقی کشید و گفت: «خیلی احساس خوبی دارم. کاش دیگران هم این احساس را تجربه میکردند.» هیچگونه احساس نگرانی یا بیقراری نداشت. این لحظه کامل بود. همهچیز کامل و درست و بهقاعده. سارا با صدای بلند گفت: «احساس خوب یعنی این.» سلیمان همان لحظه فرود آمد. درست است سارا. همیشه در زندگی میباید همین احساس را داشته باشی. وسیع و گسترده باشی. کافی اما در عین حال رو به تزاید، اقناعکننده اما در جستجوی مابقی آن باشی. کامل، اما به اتمام نرسیده. 0 1 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 116 ؛ کار قانون جذب است. نیروی خالق، نیروی آفریننده، کار خداست. تمام نیروهای نامرئی دست به دست میدهند تا شما را با خواستهتان هماهنگ و یکسان و جفتوجور کنند. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 99 ؛ سلیمان از آسمان فرود آمد. سلام دخترها! مهم این است که بدانید اوضاع هیچوقت علیه شما نیست و همیشه همهچیز به نفع شما در جریان است. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 90 ؛ «اما سلیمان این حرف درست نیست. مردم چیزهای زیادی را میخواهند اما همه مردم به خواستههایشان نمیرسند.» آنت، اگر این قضیه درست باشد فقط به یک دلیل است. آنها در موقعیت پذیرش آنچه خواستهاند نیستند. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 87 ؛ سلیمان شروع به سخن کرد: «هرچه اتفاق بیفتد خیر است.» 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 86 ؛ آنت جوابش را داد. معلوم بود که او هم خوشحال نیست. سلیمان نوک درختی در آنطرف رود نشسته بود و بعد به سوی آنها پرواز کرد و بهنرمی روی سکو فرود آمد. سلام دوستان خوب، نترس، بامحبت و بدون پر و بال من! دخترها خندیدند «سلیمان تو همیشه اینقدر خوشحالی؟» بله، آنت فکر کنم همیشه خوشحالم. سارا به سلیمان نگاه کرد. فلسفه او را برای جستجوی چیزهایی که باعث خوشحالی میشوند تحسین کرد. آرزو میکرد میتوانست مثل او باشد. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 82 ؛ ما میتوانیم همهچیز دور و برمان را مطابق میلمان عوض کنیم، کافیست افکارمان را عوض کنیم. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 79 ؛ فکر میکردم همهچیز علیرغم آنچه دیگران میگویند، امن و امان است. 0 0
بریدههای کتاب fatemeh nazemi fatemeh nazemi 3 روز پیش پاییز از پاهایم بالا می رود لیلا صبوحی خامنه 3.4 7 صفحۀ 65 0 2 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 62 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 210 0 1 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 140 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 212 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 256 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 180 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 2 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 250 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 108 صفحۀ 4 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 138 ؛ دیشب خارقالعاده بود.» نمیدانم اسم آن را خارقالعاده بگذارم یا چیز دیگر. برای من که مثل همیشه بود. ست گفت: «اما چیزی که برای تو طبیعی بود برای ما واقعا عجیب بود.» ست شما سهنفر دارید چیز طبیعی را تجربه میکنید. سارا و آنت گفتند: «طبیعی؟ تو به این میگویی طبیعی؟» بله، یادآوری طبیعت وجود نامحدودتان طبیعی است. احساس نشاط و داشتن برکتها، طبیعی است. سرزنده و آگاه بودن طبیعی است. آگاه بودن از آنکه بهراستی هستید و فهم سعادت، طبیعی است. فهم این نکته که علیرغم هر اتفاقی که میافتد، همهچیز خوب است، طبیعی است. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 128 ؛ اگر میخواستی همهچیز را مطابق میل خودت سر و سامان بدهی کار پردردسری بود. حتی اگر صدسال هم زحمت میکشیدی نمیتوانستی درستش کنی. اما کاری که میتوانی بکنی و زیاد هم سخت نیست آن است که توجه خود را از آنچه هست و تو را ناراحت میکند، بهجایی دیگر که احساس خوبی در تو بهوجود میآورد معطوف کنی. به کمی تلاش نیاز هست، بهخصوص در ابتدای کار، اما بعد معطوف کردن توجه به چیزهای خوب کار سادهای میشود و خیلی زود و قبل از آنکه خودت بفهمی، واقعا احساس خوبی پیدا کردهای. «اما سلیمان، من در هرحال جایی را که دوست داشتم از دست دادم.» اما سارا دلیل آنکه آنجا را میخواستی فقط این نبود که میخواستی احساس خوبی داشته باشی؟ «بله.» و اگر حالا احساس خوبی داشته باشی همین کافی نیست؟ 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 119 ؛ نفس عمیقی کشید و گفت: «خیلی احساس خوبی دارم. کاش دیگران هم این احساس را تجربه میکردند.» هیچگونه احساس نگرانی یا بیقراری نداشت. این لحظه کامل بود. همهچیز کامل و درست و بهقاعده. سارا با صدای بلند گفت: «احساس خوب یعنی این.» سلیمان همان لحظه فرود آمد. درست است سارا. همیشه در زندگی میباید همین احساس را داشته باشی. وسیع و گسترده باشی. کافی اما در عین حال رو به تزاید، اقناعکننده اما در جستجوی مابقی آن باشی. کامل، اما به اتمام نرسیده. 0 1 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 116 ؛ کار قانون جذب است. نیروی خالق، نیروی آفریننده، کار خداست. تمام نیروهای نامرئی دست به دست میدهند تا شما را با خواستهتان هماهنگ و یکسان و جفتوجور کنند. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 99 ؛ سلیمان از آسمان فرود آمد. سلام دخترها! مهم این است که بدانید اوضاع هیچوقت علیه شما نیست و همیشه همهچیز به نفع شما در جریان است. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 90 ؛ «اما سلیمان این حرف درست نیست. مردم چیزهای زیادی را میخواهند اما همه مردم به خواستههایشان نمیرسند.» آنت، اگر این قضیه درست باشد فقط به یک دلیل است. آنها در موقعیت پذیرش آنچه خواستهاند نیستند. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 87 ؛ سلیمان شروع به سخن کرد: «هرچه اتفاق بیفتد خیر است.» 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 86 ؛ آنت جوابش را داد. معلوم بود که او هم خوشحال نیست. سلیمان نوک درختی در آنطرف رود نشسته بود و بعد به سوی آنها پرواز کرد و بهنرمی روی سکو فرود آمد. سلام دوستان خوب، نترس، بامحبت و بدون پر و بال من! دخترها خندیدند «سلیمان تو همیشه اینقدر خوشحالی؟» بله، آنت فکر کنم همیشه خوشحالم. سارا به سلیمان نگاه کرد. فلسفه او را برای جستجوی چیزهایی که باعث خوشحالی میشوند تحسین کرد. آرزو میکرد میتوانست مثل او باشد. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 82 ؛ ما میتوانیم همهچیز دور و برمان را مطابق میلمان عوض کنیم، کافیست افکارمان را عوض کنیم. 0 0 fatemeh nazemi 3 روز پیش کتاب سارا: کلمه ای از جغد سخنگو به هزار کلام می ارزد استر هیکس 0.0 صفحۀ 79 ؛ فکر میکردم همهچیز علیرغم آنچه دیگران میگویند، امن و امان است. 0 0