بریدههای کتاب نیما حسینی نیما حسینی 2 روز پیش خاطرات یک دیوانه و داستان های دیگر گوستاو فلوبر 3.8 1 صفحۀ 157 واقعا فکر میکرد قبح کشتن یک آدمیزاد از آوردن یک بچه به این دنیا کمتر است: در قتل زندگی کسی را میگیرید، نه تمام زندگی او را، بلکه نصف، یک چهارم یا یک صدم از حیاتی که خواه ناخواه روزی به سر میرسد، اگر شما نیز نباشید اتفاق خواهد افتاد؛ اما در دومی، آیا شما مسئول تمام اشك های او از گهواره تا گور نیستید؟ اگر شما نبودید، به دنیا نیامده بود و حالا در این دنیا بود، چرا؟ بیتردید برای سرگرمی شما، نه برای سرگرمی خودش؛ تا نام شما را زنده نگه دارد، نام یک ابله! بد میگویم؟ نامتان را بر دیوار می نوشتید: آخر برای کشیدن بار سه یا چهار حرف، چرا یک آدم؟ 0 0 نیما حسینی 5 روز پیش خاطرات یک دیوانه و داستان های دیگر گوستاو فلوبر 3.8 1 صفحۀ 99 آیا خوشبختی استعارهای تصنعی نیست که در روزی ملالانگیز خلق شده باشد؟ 0 0 نیما حسینی 1404/5/22 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 143 آسمان و دوزخ دو قطعه شعر بزرگی هستند که دو نقطه محور زندگانی ما را که عبارت از خوشحالی و رنج است، تشکیل میدهند. آیا آسمان همیشه تصویری از عالم لاینتاهی احساسات ما نیست و نخواهد بود که هیچگاه نمیتوان جزئیات آن را نقاشی کرد، زیرا سعادت یکی است؟ و آیا دوزخ هم مظهر درد های بیپایان رنج های ما نیست که از آن میتوانیم قطعههای شاعرانه بسازیم، زیرا همه رنج ها باهم تفاوت بسیار دارند؟ 0 3 نیما حسینی 1404/5/20 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 101 ما از اثرات تاسف حقیقی کمتر از بین میرویم تا از اثرات امید های برنیامده. 0 0 نیما حسینی 1404/5/20 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 94 درد بزرگ، درد حقیقی آن است که چنان کشنده باشد که در آن واحد گذشته و حال و آینده را در برگیرد و چیزی از تمام وجود زندگی باقی نگذارد، فکر آدمی را به یکباره تغییر دهد، آثار خود را چنان بر روی لبان و پیشانی آدمی نقش کند که هیچ عاملی نتواند آن را بزداید، خوشی ها را چنان از آدمی بازگیرد که روح انسان را از هرچه در جهان است، متنفر گرداند. 0 23 نیما حسینی 1404/4/30 جوانی ها بیژن الهی 4.2 3 صفحۀ 60 شفقی سرخ خاندمت میان ختمی و خون نیمی از تو در تابستان جاریست. 0 1 نیما حسینی 1404/4/28 دفتر روشنایی: از میراث عرفانی بایزید بسطامی محمد بن علی سهلگی 3.8 1 صفحۀ 94 از پدرم شنیدم که میگفت احمد بن خضرویهٔ بلخی بر بایزید وارد شد. بایزید او را گفت: «تا کی از این سیر و گشت؟» گفت آب چون در یک جای بماند عفونت گیرد. بایزید گفت: «دریا باش تا عفونت نگیری.» دفتر روشنایی/ بایزید بسطامی 0 2 نیما حسینی 1404/4/26 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 235 این جهان کمدی مبتذلی بیش نیست. اما حالا که خبر نداریم ورای آن چه هست و آیا اصولاً چیزی هست، چرا خود را مافوق آن قرار دهیم؟ 0 2 نیما حسینی 1404/4/24 دفتر روشنایی: از میراث عرفانی بایزید بسطامی محمد بن علی سهلگی 3.8 1 صفحۀ 82 چون در پیشگاه حق تعالی ایستی خویشتن را چنان پندار که گبری در برابر او خواهد زنار خویش ببرد. 0 1 نیما حسینی 1404/4/23 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 179 عُجب و نخوتی که سفیهان و نادانان ساختهاند تا مارا از اندیشهٔ نیل به سعادت از راه خطر کردن یا حتی خوشبختی از دسترفته بازجستن، بازدارند. 0 1 نیما حسینی 1404/4/20 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 135 عشق بوتهٔ گلی است بیشاز آن لطیف که چون لگدمالش کردند بار دیگر قد راست کند. 0 5 نیما حسینی 1404/4/14 مادر پرل باک 3.8 5 صفحۀ 27 عمر میآید و در لحظه مقرر میرود و هیچ کاری با اجل نمیتوان کرد. 0 1 نیما حسینی 1404/4/14 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 57 در این جهان، هر چه روی دهد، در نیمی از حالات، خلاف آن چیزی است که ظاهراً میبایست روی داده باشد. 0 47
بریدههای کتاب نیما حسینی نیما حسینی 2 روز پیش خاطرات یک دیوانه و داستان های دیگر گوستاو فلوبر 3.8 1 صفحۀ 157 واقعا فکر میکرد قبح کشتن یک آدمیزاد از آوردن یک بچه به این دنیا کمتر است: در قتل زندگی کسی را میگیرید، نه تمام زندگی او را، بلکه نصف، یک چهارم یا یک صدم از حیاتی که خواه ناخواه روزی به سر میرسد، اگر شما نیز نباشید اتفاق خواهد افتاد؛ اما در دومی، آیا شما مسئول تمام اشك های او از گهواره تا گور نیستید؟ اگر شما نبودید، به دنیا نیامده بود و حالا در این دنیا بود، چرا؟ بیتردید برای سرگرمی شما، نه برای سرگرمی خودش؛ تا نام شما را زنده نگه دارد، نام یک ابله! بد میگویم؟ نامتان را بر دیوار می نوشتید: آخر برای کشیدن بار سه یا چهار حرف، چرا یک آدم؟ 0 0 نیما حسینی 5 روز پیش خاطرات یک دیوانه و داستان های دیگر گوستاو فلوبر 3.8 1 صفحۀ 99 آیا خوشبختی استعارهای تصنعی نیست که در روزی ملالانگیز خلق شده باشد؟ 0 0 نیما حسینی 1404/5/22 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 143 آسمان و دوزخ دو قطعه شعر بزرگی هستند که دو نقطه محور زندگانی ما را که عبارت از خوشحالی و رنج است، تشکیل میدهند. آیا آسمان همیشه تصویری از عالم لاینتاهی احساسات ما نیست و نخواهد بود که هیچگاه نمیتوان جزئیات آن را نقاشی کرد، زیرا سعادت یکی است؟ و آیا دوزخ هم مظهر درد های بیپایان رنج های ما نیست که از آن میتوانیم قطعههای شاعرانه بسازیم، زیرا همه رنج ها باهم تفاوت بسیار دارند؟ 0 3 نیما حسینی 1404/5/20 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 101 ما از اثرات تاسف حقیقی کمتر از بین میرویم تا از اثرات امید های برنیامده. 0 0 نیما حسینی 1404/5/20 زن سی ساله اونوره دو بالزاک 3.1 10 صفحۀ 94 درد بزرگ، درد حقیقی آن است که چنان کشنده باشد که در آن واحد گذشته و حال و آینده را در برگیرد و چیزی از تمام وجود زندگی باقی نگذارد، فکر آدمی را به یکباره تغییر دهد، آثار خود را چنان بر روی لبان و پیشانی آدمی نقش کند که هیچ عاملی نتواند آن را بزداید، خوشی ها را چنان از آدمی بازگیرد که روح انسان را از هرچه در جهان است، متنفر گرداند. 0 23 نیما حسینی 1404/4/30 جوانی ها بیژن الهی 4.2 3 صفحۀ 60 شفقی سرخ خاندمت میان ختمی و خون نیمی از تو در تابستان جاریست. 0 1 نیما حسینی 1404/4/28 دفتر روشنایی: از میراث عرفانی بایزید بسطامی محمد بن علی سهلگی 3.8 1 صفحۀ 94 از پدرم شنیدم که میگفت احمد بن خضرویهٔ بلخی بر بایزید وارد شد. بایزید او را گفت: «تا کی از این سیر و گشت؟» گفت آب چون در یک جای بماند عفونت گیرد. بایزید گفت: «دریا باش تا عفونت نگیری.» دفتر روشنایی/ بایزید بسطامی 0 2 نیما حسینی 1404/4/26 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 235 این جهان کمدی مبتذلی بیش نیست. اما حالا که خبر نداریم ورای آن چه هست و آیا اصولاً چیزی هست، چرا خود را مافوق آن قرار دهیم؟ 0 2 نیما حسینی 1404/4/24 دفتر روشنایی: از میراث عرفانی بایزید بسطامی محمد بن علی سهلگی 3.8 1 صفحۀ 82 چون در پیشگاه حق تعالی ایستی خویشتن را چنان پندار که گبری در برابر او خواهد زنار خویش ببرد. 0 1 نیما حسینی 1404/4/23 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 179 عُجب و نخوتی که سفیهان و نادانان ساختهاند تا مارا از اندیشهٔ نیل به سعادت از راه خطر کردن یا حتی خوشبختی از دسترفته بازجستن، بازدارند. 0 1 نیما حسینی 1404/4/20 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 135 عشق بوتهٔ گلی است بیشاز آن لطیف که چون لگدمالش کردند بار دیگر قد راست کند. 0 5 نیما حسینی 1404/4/14 مادر پرل باک 3.8 5 صفحۀ 27 عمر میآید و در لحظه مقرر میرود و هیچ کاری با اجل نمیتوان کرد. 0 1 نیما حسینی 1404/4/14 دلدار و دل باخته ژرژ ساند 3.5 5 صفحۀ 57 در این جهان، هر چه روی دهد، در نیمی از حالات، خلاف آن چیزی است که ظاهراً میبایست روی داده باشد. 0 47