بریدههای کتاب نوا نوا 1404/3/10 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 150 0 22 نوا 1404/3/10 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 147 0 5 نوا 1404/3/7 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 54 0 6 نوا 1404/3/7 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 33 0 1 نوا 1403/11/19 The Inheritance Games جلد 1 Jennifer Lynn Barnes 3.7 5 صفحۀ 259 Sometimes you gotta excise a wound before it can heal 0 4 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 236 بهم گفتی راه رفتن مثل خرچنگها خیلی خاصه، چون مناظر رو یکوری میبینیم و دنیا بزرگتر از حالت طبیعی دیده میشه. یکوری راه رفتن دید وسیعتری به آدم میده. بهم گفتی اگه فقط جلو را نگاه کنی، محدوده دیدت خیلی باریک میشه. برای همین وقتی مستاصل میشم یا نمیدونم چیکار کنم، تلاشم اینه که محدوده دیدم رو وسیعتر کنم. شونههام رو شل میکنم و مثل خرچنگها یکوری راه میرم. 0 3 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 203 موضوعی که باید درباره زنها بدونین اینه که ممکنه به نقطه خاصی برسن که یههو هر مسئله کوچیکی که آزارشون میداده، براشون به چیز تحملناپذیری تبدیل بشه، به همین سادگی. 1 2 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 184 موجوداتی که نمیتوانند با محیط پیرامون خود سازگار شوند از بین میروند. گزینش طبیعت یعنی همین. 0 1 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 179 «دوست داشتن» فعل بسیار خوبی است. چیزی که میتواند مردم را نجات بدهد. 1 1 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 169 هیچ ضمانتی برای قطعیت هیچچیزی وجود نداره. ولی روی دیگه اینکه هیچ ضمانتی نیست، اینه که هیچ قطعیتی هم توی بیمصرف بودن چیزی نیست. 0 1 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 124 چرا همیشه از والدی که بچه را به دنیا آورده است انتظار میرود که از لحاظ شغلی بیشترین فداکاری را بکند؟ 0 1 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 82 رضایت ذهنی و احساسیای که از کتابفروشی به دست میآرم از سود مالیش بیشتره. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 55 میدانم هرجا کار کنم، دلهره روابط انسانی چیزی نیست که بتوانم به راحتی از چنگش فرار کنم. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 55 تشخیص نحوه رفتار کردن با آدم ها برایم دشوار است. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 35 تو دنیایی که آدم نمیدونه بعدش چه اتفاقی میافته، من فقط کاری رو میکنم که حالا از دستم برمیاد. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 2 مشاغل می توانند نشانه ای از شخصیت افراد باشند؛ مسیری میانبر برای توصیفشان، اما فقط به شکلی محدود و کلیشه ای. 0 2 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 129 شاید هنگامی که پای غم و عذابی به میان می آمد که خودمان را مسئولش میدانستیم، هیچ درست و غلط، یا سیاه و سپیدی وجود نداشت؛ شاید تمام آنچه وجود داشت فقط گستره ای از طیف خاکستری بود. 0 9 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 124 پای آدم ها که به میان می آمد کاملا گیج میشدم. ساده تر بود وانمود کنم اصلا وجود ندارند. 0 4 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 110 گاهی اوقات سکوتی همراه با درک، بهتر از مشتی کلمات بی معنی بود. 0 5 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 353 ما می خواهیم دوست داشته شویم؛ اگرنه، مورد تحسین قرار بگیریم؛ اگرنه، ازمان بترسند؛ اگرنه، مورد نفرت و تحقیر واقع شویم. ما به هر قیمتی می خواهیم حسی را در دیگران برانگیزیم. روح ما از تهی بودن گریزان است؛ و به هر بهایی طالب ارتباط با دیگران است. 0 4
بریدههای کتاب نوا نوا 1404/3/10 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 150 0 22 نوا 1404/3/10 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 147 0 5 نوا 1404/3/7 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 54 0 6 نوا 1404/3/7 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 47 صفحۀ 33 0 1 نوا 1403/11/19 The Inheritance Games جلد 1 Jennifer Lynn Barnes 3.7 5 صفحۀ 259 Sometimes you gotta excise a wound before it can heal 0 4 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 236 بهم گفتی راه رفتن مثل خرچنگها خیلی خاصه، چون مناظر رو یکوری میبینیم و دنیا بزرگتر از حالت طبیعی دیده میشه. یکوری راه رفتن دید وسیعتری به آدم میده. بهم گفتی اگه فقط جلو را نگاه کنی، محدوده دیدت خیلی باریک میشه. برای همین وقتی مستاصل میشم یا نمیدونم چیکار کنم، تلاشم اینه که محدوده دیدم رو وسیعتر کنم. شونههام رو شل میکنم و مثل خرچنگها یکوری راه میرم. 0 3 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 203 موضوعی که باید درباره زنها بدونین اینه که ممکنه به نقطه خاصی برسن که یههو هر مسئله کوچیکی که آزارشون میداده، براشون به چیز تحملناپذیری تبدیل بشه، به همین سادگی. 1 2 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 184 موجوداتی که نمیتوانند با محیط پیرامون خود سازگار شوند از بین میروند. گزینش طبیعت یعنی همین. 0 1 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 179 «دوست داشتن» فعل بسیار خوبی است. چیزی که میتواند مردم را نجات بدهد. 1 1 نوا 1403/11/19 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 169 هیچ ضمانتی برای قطعیت هیچچیزی وجود نداره. ولی روی دیگه اینکه هیچ ضمانتی نیست، اینه که هیچ قطعیتی هم توی بیمصرف بودن چیزی نیست. 0 1 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 124 چرا همیشه از والدی که بچه را به دنیا آورده است انتظار میرود که از لحاظ شغلی بیشترین فداکاری را بکند؟ 0 1 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 82 رضایت ذهنی و احساسیای که از کتابفروشی به دست میآرم از سود مالیش بیشتره. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 55 میدانم هرجا کار کنم، دلهره روابط انسانی چیزی نیست که بتوانم به راحتی از چنگش فرار کنم. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 55 تشخیص نحوه رفتار کردن با آدم ها برایم دشوار است. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 35 تو دنیایی که آدم نمیدونه بعدش چه اتفاقی میافته، من فقط کاری رو میکنم که حالا از دستم برمیاد. 0 2 نوا 1403/11/17 در کتابخانه پیدایش خواهی کرد میچیکو آئویاما 3.8 27 صفحۀ 2 مشاغل می توانند نشانه ای از شخصیت افراد باشند؛ مسیری میانبر برای توصیفشان، اما فقط به شکلی محدود و کلیشه ای. 0 2 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 129 شاید هنگامی که پای غم و عذابی به میان می آمد که خودمان را مسئولش میدانستیم، هیچ درست و غلط، یا سیاه و سپیدی وجود نداشت؛ شاید تمام آنچه وجود داشت فقط گستره ای از طیف خاکستری بود. 0 9 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 124 پای آدم ها که به میان می آمد کاملا گیج میشدم. ساده تر بود وانمود کنم اصلا وجود ندارند. 0 4 نوا 1403/9/15 صدای آرچر میا شریدن 0.2 46 صفحۀ 110 گاهی اوقات سکوتی همراه با درک، بهتر از مشتی کلمات بی معنی بود. 0 5 نوا 1403/9/8 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 73 صفحۀ 353 ما می خواهیم دوست داشته شویم؛ اگرنه، مورد تحسین قرار بگیریم؛ اگرنه، ازمان بترسند؛ اگرنه، مورد نفرت و تحقیر واقع شویم. ما به هر قیمتی می خواهیم حسی را در دیگران برانگیزیم. روح ما از تهی بودن گریزان است؛ و به هر بهایی طالب ارتباط با دیگران است. 0 4