بریدههای کتاب Mohsen Kohestani Mohsen Kohestani 1404/5/18 پرسی جکسون: دزد آذرخش جلد 1 ریک ریوردان 4.5 7 صفحۀ 318 مردگان ترسناک نیستند،آن ها فقط غمگین اند. 0 5 Mohsen Kohestani 1404/5/16 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 228 آن نیروی عظیم و ترسناکی که در زندگی تمام راه های فرار را به رویم بسته بود،دست کم مرا آزاد گذاشته تا به دامان مرگ بگریزم.اگر هنوز میلی به حرکت داشته باشم، آزادم که راه بیفتم ،اما فقط به سوی نقطه ی پایان. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/5/11 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 41 تنهایی بهایی است که ما باید در ازای تولد و زندگی در دوران مدرن بپردازیم:دورانی آکنده از آزادی،خودبسندگی و منیّت. 0 8 Mohsen Kohestani 1404/5/6 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 142 جنگ به من دریایی بخشیده بود،برای خودِ خودم،دریایی خروشان،دریایی پرهیاهو توی سرخودم.زنده باد جنگ! 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/6 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 121 سرباز هایی با اونیفرم خاکی،سرباز های ذخیره،سربازهایی با یونیفرم لاجوردی،سبز مثل سیب،که مثل گوشتی که به سمت هاونی بزرگ می رود،سوار برگاری ها سوی قتلگاه می رفتند،برای هیچ. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/5 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 85 من هم بایستی ترفندی جنون آمیز پیدا کنم که تمام غم زندانی بودنم را جبران کند،زندانی سرِ خودم تا همیشه. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/4 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 159 حالا برای من نه خوشبختی وجود دارد نه بدبختی. روزگارمیگذرد. من تا کنون فقط در رنج و مشقت بسیار زیسته ام.بله ؛ در دنیای انسان ها؛ تنها اندیشه صادقانه ای که میشود به درک آن رسید همین رنج و مشقت است. روزگار می گذرد. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/5/2 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 86 بزدل ها حتی از خوشبختی هم میترسند.از پنبه هم زخم میخورند.از خوشبختی هم جراحت میبینند.پس قبل از اینکه زخم بخورند،عجله میکنند تا زودتر از آن وضعیت بگریزند. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/1 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 54 آدم حتی اگر فقط ده دقیقه وقت داشته باشد زندگی کند باز دنبال تأثر لطیفی از گذشته میگردد 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/30 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 30 بالا و پایین رفتن از پل برایم تفریحی بی نظیر و خوشایند بودو در میان خدمات شرکت راه آهن،یکی از جذاب ترین ها. بعدهاکه ناگهان فهمیدم پل را برای این میسازند که آدم ها از روی آن عبور کنند،علاقه ام از آن برگشت. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/4/29 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 23 من جنگ را در سرم به دامانداخته ام.جنگ در سرم زندانی شده. 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/29 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 18 لویی دتوش با جراحت در تن و روان از جبهه بازگشت،مثل تمام رزمنده های پیشین جنگ جهانی اول،پرازفکر«دیگر هرگز» و امیدوار به اینکه این «واپسین جنگ» باشد. برای جلوگیری از بازگشت چنین هراس هایی بود که سلین سفر به انتهای شب را نوشت،اما متاسفانه نویسنده ها نیستند که جهان را تغییر میدهند،هرقدر که با استعداد باشند. 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/22 روزگاری جنگی درگرفت جان اشتاین بک 3.7 1 صفحۀ 64 در آن جا پانصد مرد و یک لوله بزرگ فولادی و انفجار شدید، با نقشه ها و طرح ها،فرمول های ریاضی،اونیفرم ها،تلفن ها و دستور های نظامی،در کار آنند تا بوته رز مردی را در هم شکنند 0 5 Mohsen Kohestani 1404/4/19 برادر من تویی داود امیریان 4.4 70 صفحۀ 210 امام حسین (ع) همراه بانو زينب (س) گریه کنان گفت: - ای ابا الفضل بعد از تو بی یار و یاور شدم. سپس رو به آسمان فریاد کشید: - کیست مرا یاری کند؟ شمر و سربازان سپاه کوفه آماده حملهٔ نهایی شدند. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/4/16 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 133 صفحۀ 105 زندگی صرف در زمان حال یعنی تنزل به زندگی حیوانی، نمیشود به کسی که همه خاطراتش را از دست داده گفت، انسان زمان حال فقط نقطه اتصال گذشته به آینده است و به تنهایی بی معنی است فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ 0 4 Mohsen Kohestani 1404/4/11 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 244 هیچ قلبی صرفاً به واسطهٔ هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلبها را عمیقاً بههم پیوند میدهد. پیوند درد با درد، شکستگی با شکستگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعهای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بیمعنی است. هماهنگی واقعی در همینها ریشه دارد. 0 4 Mohsen Kohestani 1404/4/11 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 161 هر چی توی زندگی پیش تر میرویم،یواش یواش بیشتر میفهمیم کی هستیم ولی هر قدر بیشتر میفهمیم کی هستیم،خودمان را بیشتر از دست میدهیم 0 7
بریدههای کتاب Mohsen Kohestani Mohsen Kohestani 1404/5/18 پرسی جکسون: دزد آذرخش جلد 1 ریک ریوردان 4.5 7 صفحۀ 318 مردگان ترسناک نیستند،آن ها فقط غمگین اند. 0 5 Mohsen Kohestani 1404/5/16 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 228 آن نیروی عظیم و ترسناکی که در زندگی تمام راه های فرار را به رویم بسته بود،دست کم مرا آزاد گذاشته تا به دامان مرگ بگریزم.اگر هنوز میلی به حرکت داشته باشم، آزادم که راه بیفتم ،اما فقط به سوی نقطه ی پایان. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/5/11 کوکورو ناتسومه سوسه کی 3.9 28 صفحۀ 41 تنهایی بهایی است که ما باید در ازای تولد و زندگی در دوران مدرن بپردازیم:دورانی آکنده از آزادی،خودبسندگی و منیّت. 0 8 Mohsen Kohestani 1404/5/6 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 142 جنگ به من دریایی بخشیده بود،برای خودِ خودم،دریایی خروشان،دریایی پرهیاهو توی سرخودم.زنده باد جنگ! 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/6 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 121 سرباز هایی با اونیفرم خاکی،سرباز های ذخیره،سربازهایی با یونیفرم لاجوردی،سبز مثل سیب،که مثل گوشتی که به سمت هاونی بزرگ می رود،سوار برگاری ها سوی قتلگاه می رفتند،برای هیچ. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/5 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 85 من هم بایستی ترفندی جنون آمیز پیدا کنم که تمام غم زندانی بودنم را جبران کند،زندانی سرِ خودم تا همیشه. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/4 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 159 حالا برای من نه خوشبختی وجود دارد نه بدبختی. روزگارمیگذرد. من تا کنون فقط در رنج و مشقت بسیار زیسته ام.بله ؛ در دنیای انسان ها؛ تنها اندیشه صادقانه ای که میشود به درک آن رسید همین رنج و مشقت است. روزگار می گذرد. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/5/2 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 86 بزدل ها حتی از خوشبختی هم میترسند.از پنبه هم زخم میخورند.از خوشبختی هم جراحت میبینند.پس قبل از اینکه زخم بخورند،عجله میکنند تا زودتر از آن وضعیت بگریزند. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/5/1 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 54 آدم حتی اگر فقط ده دقیقه وقت داشته باشد زندگی کند باز دنبال تأثر لطیفی از گذشته میگردد 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/30 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 73 صفحۀ 30 بالا و پایین رفتن از پل برایم تفریحی بی نظیر و خوشایند بودو در میان خدمات شرکت راه آهن،یکی از جذاب ترین ها. بعدهاکه ناگهان فهمیدم پل را برای این میسازند که آدم ها از روی آن عبور کنند،علاقه ام از آن برگشت. 0 1 Mohsen Kohestani 1404/4/29 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 23 من جنگ را در سرم به دامانداخته ام.جنگ در سرم زندانی شده. 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/29 جنگ لویی فردینان سلین 4.1 20 صفحۀ 18 لویی دتوش با جراحت در تن و روان از جبهه بازگشت،مثل تمام رزمنده های پیشین جنگ جهانی اول،پرازفکر«دیگر هرگز» و امیدوار به اینکه این «واپسین جنگ» باشد. برای جلوگیری از بازگشت چنین هراس هایی بود که سلین سفر به انتهای شب را نوشت،اما متاسفانه نویسنده ها نیستند که جهان را تغییر میدهند،هرقدر که با استعداد باشند. 0 0 Mohsen Kohestani 1404/4/22 روزگاری جنگی درگرفت جان اشتاین بک 3.7 1 صفحۀ 64 در آن جا پانصد مرد و یک لوله بزرگ فولادی و انفجار شدید، با نقشه ها و طرح ها،فرمول های ریاضی،اونیفرم ها،تلفن ها و دستور های نظامی،در کار آنند تا بوته رز مردی را در هم شکنند 0 5 Mohsen Kohestani 1404/4/19 برادر من تویی داود امیریان 4.4 70 صفحۀ 210 امام حسین (ع) همراه بانو زينب (س) گریه کنان گفت: - ای ابا الفضل بعد از تو بی یار و یاور شدم. سپس رو به آسمان فریاد کشید: - کیست مرا یاری کند؟ شمر و سربازان سپاه کوفه آماده حملهٔ نهایی شدند. 0 3 Mohsen Kohestani 1404/4/16 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 133 صفحۀ 105 زندگی صرف در زمان حال یعنی تنزل به زندگی حیوانی، نمیشود به کسی که همه خاطراتش را از دست داده گفت، انسان زمان حال فقط نقطه اتصال گذشته به آینده است و به تنهایی بی معنی است فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ 0 4 Mohsen Kohestani 1404/4/11 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 244 هیچ قلبی صرفاً به واسطهٔ هماهنگی، با قلب دیگری وصل نیست؛ زخم است که قلبها را عمیقاً بههم پیوند میدهد. پیوند درد با درد، شکستگی با شکستگی. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنی ندارد و تا خونی ریخته نشود، عفو معنی ندارد و تا از دل ضایعهای بزرگ گذر نکنی، رضا و رضایت بیمعنی است. هماهنگی واقعی در همینها ریشه دارد. 0 4 Mohsen Kohestani 1404/4/11 سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش هاروکی موراکامی 3.9 77 صفحۀ 161 هر چی توی زندگی پیش تر میرویم،یواش یواش بیشتر میفهمیم کی هستیم ولی هر قدر بیشتر میفهمیم کی هستیم،خودمان را بیشتر از دست میدهیم 0 7