بریدههای کتاب mobina khalesi mobina khalesi 1404/4/9 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 83 صفحۀ 141 ولی در مسیر سفرم چیزی جز اجتماعِ سوگوار تجربههای پریده رنگ دستم را نگرفته بود. هر بار در زندگی معنایی مییافتم، معنا فقط لحظهای دوام میآورد و بعد در انبوهی از ندانستنهای بسیار دود میشد و به هوا میرفت. 0 0 mobina khalesi 1403/12/10 مانگاهای موراکامی ژان کریستف دونی 3.9 7 صفحۀ 65 گرچه به ظاهر با نظریه پاسکال در تضاده، اما شاید به چیزایه مختلف فکر میکنیم تا از زندگی کردن دست بکشیم. و خیره شدن به افق شاید به این معنی باشه که ناخوداگاه داری با یه مشکلی دست و پنجه نرم میکنی. 0 3 mobina khalesi 1403/12/9 مانگاهای موراکامی ژان کریستف دونی 3.9 7 صفحۀ 33 این نبرد در خیالتون اتفاق افتاد. خیال میدون نبرد ماست. در خیال پیروز میشیم و در خیال شکست میخوریم. 0 2 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 259 بدنهایمان چهل تکههاییاند از داستانهای سفر در میانهی زمین از ریشههایی که بیرون کشیده شده و دوباره کاشته شدهاند. بدنهایمان همنشینی زبانهای فراموش شدهاند، همنشینی آوازهای آزادی و دعاهای از دل برآمده بدنهایمان دیگر انکارشده، ابزار دست دیگران و زیر ذرهبینشان نیستند. بدنهایمان، برای خودمان است. هر لبخندمان یک اعتراض است. هر لبخندمان یک معجزه. بدنهایمان برمیخیزند. پاهایمان مصمم قدم برمیدارند، میرقصند، شکمهایمان منشاء زایشاند، دستهایمان بالا میرود،قلبهایمان التیام میگیرد، صدایمان بلند میشود. بدنهلیمان این چنین سیاه، این چنین زیبا . هنوز اینجاییم، هنوز. برمیخیزیم. برمیخیزیم. 0 1 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 167 من را بگو که این قدر تلاش میکنم زبان دیگری یاد بگیرم و از کلمههایی که از قبل بلدم استفاده نمیکنم. 0 0 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 21 tener éxito موفق شدن وقتی کلمه اسپانیایی موفق شدن را یاد گرفتم، خیلی برایم جالب بود که کلمه exit در دلش جا گرفته است. انگار جهان داشت بهم میگفت اگر بخواهم درست زندگی کنم، باید خانهام، محلهام، و دوستهایم را ترک کنم. 0 1
بریدههای کتاب mobina khalesi mobina khalesi 1404/4/9 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 83 صفحۀ 141 ولی در مسیر سفرم چیزی جز اجتماعِ سوگوار تجربههای پریده رنگ دستم را نگرفته بود. هر بار در زندگی معنایی مییافتم، معنا فقط لحظهای دوام میآورد و بعد در انبوهی از ندانستنهای بسیار دود میشد و به هوا میرفت. 0 0 mobina khalesi 1403/12/10 مانگاهای موراکامی ژان کریستف دونی 3.9 7 صفحۀ 65 گرچه به ظاهر با نظریه پاسکال در تضاده، اما شاید به چیزایه مختلف فکر میکنیم تا از زندگی کردن دست بکشیم. و خیره شدن به افق شاید به این معنی باشه که ناخوداگاه داری با یه مشکلی دست و پنجه نرم میکنی. 0 3 mobina khalesi 1403/12/9 مانگاهای موراکامی ژان کریستف دونی 3.9 7 صفحۀ 33 این نبرد در خیالتون اتفاق افتاد. خیال میدون نبرد ماست. در خیال پیروز میشیم و در خیال شکست میخوریم. 0 2 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 259 بدنهایمان چهل تکههاییاند از داستانهای سفر در میانهی زمین از ریشههایی که بیرون کشیده شده و دوباره کاشته شدهاند. بدنهایمان همنشینی زبانهای فراموش شدهاند، همنشینی آوازهای آزادی و دعاهای از دل برآمده بدنهایمان دیگر انکارشده، ابزار دست دیگران و زیر ذرهبینشان نیستند. بدنهایمان، برای خودمان است. هر لبخندمان یک اعتراض است. هر لبخندمان یک معجزه. بدنهایمان برمیخیزند. پاهایمان مصمم قدم برمیدارند، میرقصند، شکمهایمان منشاء زایشاند، دستهایمان بالا میرود،قلبهایمان التیام میگیرد، صدایمان بلند میشود. بدنهلیمان این چنین سیاه، این چنین زیبا . هنوز اینجاییم، هنوز. برمیخیزیم. برمیخیزیم. 0 1 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 167 من را بگو که این قدر تلاش میکنم زبان دیگری یاد بگیرم و از کلمههایی که از قبل بلدم استفاده نمیکنم. 0 0 mobina khalesi 1403/12/4 تکه هایی که من شدند رنه واتسون 3.2 6 صفحۀ 21 tener éxito موفق شدن وقتی کلمه اسپانیایی موفق شدن را یاد گرفتم، خیلی برایم جالب بود که کلمه exit در دلش جا گرفته است. انگار جهان داشت بهم میگفت اگر بخواهم درست زندگی کنم، باید خانهام، محلهام، و دوستهایم را ترک کنم. 0 1