بریدههای کتاب ²³³ ²³³ 7 روز پیش بت شکن جلد 1 کمال السید 3.5 1 صفحۀ 63 ترڪتُ الخلقَ طرًا في هواڪا، وأیتمتُ العیالَ لڪي أراڪا، فلو قطعتني بالحب إربًا، لما مال الفؤادُ إلی سواڪا. من دنیا را به خاطر تو ڪنار گذاشتم و ڪودڪانم را به هوای دیدن تو یتیم رها ڪردم. اگر مرا با عشقت تڪهتڪه ڪنی، قلبم جز به سمت تو نخواهد رفت. 0 0 ²³³ 7 روز پیش بت شکن جلد 1 کمال السید 3.5 1 صفحۀ 23 ماذا فقد مَن وجدڪ و ماذا وجد مَن فقدڪ؟! چه گم کرد، آنڪه تو را یافت و چه یافت آنڪس ڪه تو را گم کرد؟! 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 89 راحیل یڪی از آن پوزخند های تنفرانگیزش را بر لب آورد و گفت: من هم یه روز میمیرم؛مثل تو، مثل بقیه و بعد با لحنی فیلسوفمآبانه ادامه داد: [مرگ از ما آغاز نشده و با ما هم؛ به پایان نمیرسه.] 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 96 موقع خداحافظی، خم شدم که شانهاش را ببوسم. سرش را به گوشم نزدیک کرد و به فارسی گفت: (( پشت سرم نگو معالسلامه؛ دعاکن شهید شم، و اِلا برات دعا میکنم مثل من تنهابشی! رفتن همه رو ببینی؛ بمونی و بسوزی.....)) 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 63 حـاج قاسم این بار نخندید. اخم کرد و انگشتش را به سمت قلـبم نشانه رفت، [نذار هیچ چشمی هواییت کنه! به هیچ چیز تو این دنیا دل نبند! وقت جدا شدن پوستت کنده میشه.] راست میگفت. این جداشدن ها جانم را بالا می آورد. خندیدم و گفتم: [هربار که به کسی دلبسته شدم، از دست دادمش. هیچ وقت نشد یه دل سیر مال من باشه.] 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 89 اگر انسان چیزی نداشته باشد ڪه به خاطرش بمیرد، دلیلی برای زندگی ڪردن هم نخواهد داشت. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 36 حالا ڪه زندهای، به زور هم ڪه شده به تن رویاهایت جامهٔ عمل بپوشان. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 63 تنها انسانهایی رحم و شفقت به دل دارند ڪه روزگار به آنها سخت گرفته باشد. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 42 گاهی قلب، نافذترین عقل ها را به غفلت میڪشاند. 0 0 ²³³ 1404/3/31 استاد: صد روایت از زندگی آیت الله سیدعلی قاضی محمدجواد میری 4.8 12 صفحۀ 78 پرسیدم:(( در مواقع اضطرار و گرفتاری و بنبست، چه در امور دنیوی چه در امور اخروی، از کدام ذکر کمک بگیرم تا مشکل حل بشود؟ )) در جواب گفت: (( ابتدا پنج مرتبه صلوات بفرست. سپس پنج مرتبه آیةالکرسی را تلاوت کن. بعد این ذکر را در قلب خود بدون آنکه به زبان بیاوری آن قدر بگو تا مشکل برطرف شود: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ.)) 0 2
بریدههای کتاب ²³³ ²³³ 7 روز پیش بت شکن جلد 1 کمال السید 3.5 1 صفحۀ 63 ترڪتُ الخلقَ طرًا في هواڪا، وأیتمتُ العیالَ لڪي أراڪا، فلو قطعتني بالحب إربًا، لما مال الفؤادُ إلی سواڪا. من دنیا را به خاطر تو ڪنار گذاشتم و ڪودڪانم را به هوای دیدن تو یتیم رها ڪردم. اگر مرا با عشقت تڪهتڪه ڪنی، قلبم جز به سمت تو نخواهد رفت. 0 0 ²³³ 7 روز پیش بت شکن جلد 1 کمال السید 3.5 1 صفحۀ 23 ماذا فقد مَن وجدڪ و ماذا وجد مَن فقدڪ؟! چه گم کرد، آنڪه تو را یافت و چه یافت آنڪس ڪه تو را گم کرد؟! 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 89 راحیل یڪی از آن پوزخند های تنفرانگیزش را بر لب آورد و گفت: من هم یه روز میمیرم؛مثل تو، مثل بقیه و بعد با لحنی فیلسوفمآبانه ادامه داد: [مرگ از ما آغاز نشده و با ما هم؛ به پایان نمیرسه.] 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 96 موقع خداحافظی، خم شدم که شانهاش را ببوسم. سرش را به گوشم نزدیک کرد و به فارسی گفت: (( پشت سرم نگو معالسلامه؛ دعاکن شهید شم، و اِلا برات دعا میکنم مثل من تنهابشی! رفتن همه رو ببینی؛ بمونی و بسوزی.....)) 0 0 ²³³ 7 روز پیش چشم هایم، در اورشلیم مریم مقانی 3.8 9 صفحۀ 63 حـاج قاسم این بار نخندید. اخم کرد و انگشتش را به سمت قلـبم نشانه رفت، [نذار هیچ چشمی هواییت کنه! به هیچ چیز تو این دنیا دل نبند! وقت جدا شدن پوستت کنده میشه.] راست میگفت. این جداشدن ها جانم را بالا می آورد. خندیدم و گفتم: [هربار که به کسی دلبسته شدم، از دست دادمش. هیچ وقت نشد یه دل سیر مال من باشه.] 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 89 اگر انسان چیزی نداشته باشد ڪه به خاطرش بمیرد، دلیلی برای زندگی ڪردن هم نخواهد داشت. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 36 حالا ڪه زندهای، به زور هم ڪه شده به تن رویاهایت جامهٔ عمل بپوشان. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 63 تنها انسانهایی رحم و شفقت به دل دارند ڪه روزگار به آنها سخت گرفته باشد. 0 0 ²³³ 7 روز پیش آنفولانزای نیویورکی م. برهانی نیا 3.9 5 صفحۀ 42 گاهی قلب، نافذترین عقل ها را به غفلت میڪشاند. 0 0 ²³³ 1404/3/31 استاد: صد روایت از زندگی آیت الله سیدعلی قاضی محمدجواد میری 4.8 12 صفحۀ 78 پرسیدم:(( در مواقع اضطرار و گرفتاری و بنبست، چه در امور دنیوی چه در امور اخروی، از کدام ذکر کمک بگیرم تا مشکل حل بشود؟ )) در جواب گفت: (( ابتدا پنج مرتبه صلوات بفرست. سپس پنج مرتبه آیةالکرسی را تلاوت کن. بعد این ذکر را در قلب خود بدون آنکه به زبان بیاوری آن قدر بگو تا مشکل برطرف شود: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ.)) 0 2