بریده‌های کتاب 🌔🕊

من نمی خواهم تو پلی باشی میان من و هرچیز دیگر‌. من با تو خوشبختم، بریده از دنیا و از همه ی مردم .

درد هر چیزی را از زیبایی تهی می کند

بدرود ای افسر افسرده، که نمی توانی از این ویرانه ی غم غمبار دل بکنی بدرود ای کسانیکه به او می مانید و همچون او بیش از اندازه در امید بستن سماجت ورزیده اید ، زمان از شما تیز پروازتر بود و شما نمی توانید کار را از نو آغاز کنید ...

ما همه کما بیش با سماجت می خوایم امیدوار باشیم ...

لیو درباره هر چیزی نظر خواهرش را می پرسید و از او راهنمایی می گرفت اما حالا نمی داند باید از چه کسی بپرسد که یک برادر کوچکتر چه می تواند برای خواهری که به او تعرض شده بکند.که یک بچه دوازده ساله چه کاری از دستش برای پدر و مادری بر می آید که در آستانه جدایی هستند.که این همه خشم و نفرت را کجا می تواند تخلیه کند!

بهتر است یک ماهی بزرگ باشی در برکه ای کوچک، تا حلزونی در دریا

با فرض اینکه زندگی واقعی به نفی باورها گرایش داشت، باورمندی سعی بسیار می طلبید، آن هم هر روز ...

می تونم بغلت کنم ؟! بله! لازم نیست بپرسی ... من معمولا بی مقدمه انجامش می دم ...

مردان پر توان و برخوردار از عزم راسخ را چه چیز بیش از سیاست می توانست به فعالیت فرا خواند ؟آنان بی هراس، مقید به اصول والا، عمیقا آموخته در اندیشه های سیاسی قدیم و جدید، هوشمند و اهل عمل، نترس در آزمودن و معتقد به قدرت بشر در بهبود بخشیدن به وضع خود از راه عقل‌ و هوش بودند.