معرفی کتاب دورماندگی اثر میلان کوندرا مترجم سحر بهشتی کتابعمومیداستان دورماندگی میلان کوندرا و 2 نفر دیگر 3.6 4 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 4 خواهم خواند 1 ناشر روشنگران و مطالعات زنان شابک 9789641941705 تعداد صفحات 168 تاریخ انتشار 1400/4/28 توضیحات کتاب دورماندگی، مترجم سحر بهشتی. بریدۀ کتابهای مرتبط به دورماندگی 🌔🕊 1404/3/31 دورماندگی میلان کوندرا 3.6 1 صفحۀ 22 من نمی خواهم تو پلی باشی میان من و هرچیز دیگر. من با تو خوشبختم، بریده از دنیا و از همه ی مردم . 0 8 لیستهای مرتبط به دورماندگی زهره دزیانی 4 روز پیش میلان کوندرا 6 کتاب نویسندهای که معتقد باید آثارشو بشناسید... آخرین باری که با تلویزیون مصاحبه کرد سال ۱۹۸۴ بود و آخرین صحبتش با مطبوعات هم به ۱۹۸۶ برمیگرده. در رمان جاودانگی ملاقاتی خیالی بین همینگوی وگوته در آن دنیا شکل میده و صحبت این دو درباره جاودانگیه. همینگوی شاکیه که بعد از مرگش همه ترجیح میدن که زندگی خصوصیاش از خلال زندگینامههایی که دربارهاش نوشته میشه بخونن تا اینکه خود آثارشو. گوته هم پاسخ میده که کسی تقصیر نداره جز خودش، چون در زمان حیاتش برای رسیدن به جاودانگی هر کاری کرده بود. و این کوندرا که از زبان همینگوی میگه: "اشتباه میکنی، من کتاب نوشتم، همین. هرچند هرگز مخالفتی با اینکه کتابهایم جاودانه باشند ندارم. من آنها را به گونهای نوشتهام که نمیتوان کلمهای را تغییر داد. همه تلاشم برای مقاوم کردن آنها در برابر حوادث بود. اما به عنوان یک انسان، به عنوان ارنست همینگوی، جاودانگی برایم ارزشی ندارد." اما با این وجود اون خودشو تو رمانهاش معرفی میکنه و در رمان سبکیتحملناپذیر هستی میگه:《 شخصیتها در رمانهای من امکانات غیرواقعی خودم هستند. به همین دلیل است که به همان اندازه که دوستشان دارم از آنها ترس هم دارم. هرکدام از آنها مرزی را ترسیم میکند که خودم ترسیم کردهام. زیرا آن سوی مرزها رازی آغاز میشود که رمان در پی آن است. رمان اعتراف نویسنده نیست، بررسی زندگی انسانی در تله ی دنیاست.》 کوندرا در کتابهایش در پی قهرمانسازی نیست، بلکه برای شناختن همه انسانها و جسم و روح آنها رمان مینوشت البته با اینکه بگن کتاباش روانشناختیه مخالف بود و در کتاب هنر رمان اینطور میگه:رمانهای من روانشناختی نیستند. "به طور دقیق تر: آنها خارج از زیبایی شناسی رمانی هستند که معمولاً روانشناختی نامیده می شود."«همه رمانها، در هر عصری، با معمای خود سروکار دارند... اگر من خودم را خارج از رمان به اصطلاح روانشناختی قرار دهم، به این معنا نیست که میخواهم شخصیتهایم را از زندگی درونی محروم کنم. فقط به این معنی است که معماهای دیگری وجود دارد، سؤالات دیگری که رمان های من در درجه اول به دنبال آن هستند... درک خود در رمان هایم به معنای درک اصل مسئله وجودی آن است. برای درک رمز وجودی آن." و در جای دیگه در توضیح در مورد رمان دورماندگی میگه :"داستاننویس در خدمت روایت تاریخ نیست. او به دنبال توضیح یا روایت تاریخ نیست، بلکه بدنبال کشف جنبههای ناشناختهی بشریت است. اتفاقات بزرگ بشری برای او مثل پروژکتوری است که ناگهان زوایای تاریک را روشن میکند و ماسک آنها را برمیدارد." آثار کوندرا معمولا در ترجمه با سانسور زیادی مواجه میشه چون کوندرا به تجارب بدن مندی انسان در تجربه فردی و بین فردی اهمیت زیادی میده. اما در این لیست سعی کردم ترجمههایی معرفی کنم که از سانسور کمتری برخوردار هستند و یا سانسور آسیب کمتری به روایت داستان وارد کرده. لیست به روز میشه. برای هر کتاب سعی کردم یادداشت مناسبی قرار بدم. 0 1 یادداشتها محبوبترین جدیدترین زهره دزیانی 1404/4/6 📚 معرفی کتاب از زبان کوندرا جان❤️: داستاننویس در خدمت روایت تاریخ نیست. او به دنبال توضیح یا روایت تاریخ نیست، بلکه بدنبال کشف جنبههای ناشناختهی بشریت است. اتفاقات بزرگ بشری برای او مثل پروژکتوری است که ناگهان زوایای تاریک را روشن میکند و ماسک آنها را برمیدارد. در واقع، نوستالژی چیست اگر ما همهی احساسات مربوط به این موضوع را بین پرانتز بگذاریم؟ آیا بجز این است که علاوه بر نوستالژی کشوری که ترک کردهاید، نوستالژی تبعید از دست رفته هم به شما فشار وارد میکند؟ و مسئلهی بازگشت؟ آیا میتوان در دنیایی زندگی کرد که تاریخ به سرعت پیش میرود و چشم اندازهایی که قبلا ً برای خود ما بوده است هر روز تغییر میکند؟ خاطره چیست؟ هر دو کاراکتر رمان من که بعد از بیست سال به کشورشان بازگشتهاند با این حقیقت تلخ روبرو میشوند: حقیقتی که دیگر به حالت گذشته نیست؛ نگهداری آن به حالت اول غیر ممکن است.” فراموشی گذشته را پاک میکند، خاطره آنرا تغییر میدهد. همهی ما در جهلی غوطهوریم که نباید از آن به عنوان نقص فرهنگی برداشت کرد بلکه یک حقیقت انکارناپذیر است. یادداشت من: ایرنا ۲۰ساله که به فرانسه مهاجرت کرده و ژوزف نیز به دانمارک ... حال بعد از ۲۰ سال با فروپاشی شوروی درهای زادگاهشون چک به روی اونها باز شده و به کشورشون برمیگردند. اما غمی مشترک دارند سالها دوری از وطن و حالا که برگشتن پراگ به اونها احساس غریبگی و یاس میده به شکلی که دیگه دیدار شهر، دوستان و آشنایان براشون خوشایند نیست اونها تغییر کردن و دیگه شبیه اهالی چک نیستن ...ازهمه چیز ناراحتند و گذشته خودشونو در بطن کوچهها و خیابانها به یاد نمییارن یا اینکه نمیخوان که به یاد بیارن... دیگه وطن، وطن نیست و تنها یک چیز میخوان بلیط بازگشت به جایی که بیست سال گذشته را در آن گذراندن. کوندرا اولیس هومر در کنار آنها قرار میده که بعد ازده سال جنگ تروا به زادگاهش ایتکا برمیگرده و دیدگاه هومر درمورد نوستالوژی مورد نقد قرار میده. پ.ن:اگر تجربه مهاجرت داشته باشید قطعا روح حاکم بر کتاب با گوشت و خونتون درک خواهید کرد. 0 1