بریدههای کتاب mahan mahan 1404/4/7 نحسی ستاره های بخت ما جان گرین 4.0 89 صفحۀ 17 هیچ کسی باقی نخواهد موند تا ارسطو یا کلئوپاترا رو به یاد بیاره، چه برسه به تو. هرآنچه کردیم و ساختیم و نوشتیم و کشف کردیم و بهش فکر کردیم به فراموشی سپرده خواهد شد و ارزش خودش را از دست خواهد داد. 0 36 mahan 1404/4/6 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 102 ((این مریضی مثل زندان میمونه!میخوام بغلت کنم. تجسم کن بغلت کردم، باشه؟.)) در چشم هایش اشک جمع شده((بدون که عاشقتم.حتی بیشتر از غذا، حتی بیشتر از تیم ملی کلمبیا!)) 0 9 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 28 شاد باش استلا، زندگی همینه،قبل از اینکه بفهمیم تموم می شه. 0 18 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 20 مردم همیشه فقط به لوله ی کانولا و جای زخم هایم و لوله گاسترونومی من نگاه میکنند ،نه به خودم. 0 6 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 20 درحالی که آنها را دست در دست هم و با نگاه های آرزومند میبینم، از خودم میپرسم چه حسی خواهد داشت اگر من هم کسی را داشته باشم که اینطور به من نگاه کند. 0 5 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 12 باید سالم شوم. به خاطر والدینم. زیرا آنها رفتهاند و با طلاق همه چیز را به هم زدهاند. و بعد از این که همدیگر را از دست دادهاند، دیگر تحمل از دست دادن مرا هم که از دست بدهند ندارند. 0 3 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 45 0 4 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 35 0 3 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 25 این خانه برای ما پر از خاطره است.مگر مرده ام را از اینجا بیرون ببرند. 1 7 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 26 people sometimes say how cool it'd be to be fearless, but they don't know what they're talking about. 0 4 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 19 mom had been worrird about me for a long time, that because I was always different from other kids 3 18 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 18 "?granny, why do people call me weird" "maybe its because you're special" 0 2 mahan 1404/3/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 میگویند خورشید همه چیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده. 0 7 mahan 1404/3/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 عیبی نداشت اگر دوستم هم نمیداشتی ،مگر چه میشد؟ همه چیز همان طور میماند . می گذاشتیم همانطور بماند. فقط مثل یکدوست با من حرف میزدی و کنار هم خوش بودیم و میخندیدیم و شادمانه به چشم هم نگاه می کردیم و زندگی به همین منوال، خوش خوشک میگذشت 0 2 mahan 1404/3/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 شما طردم کرده بودید، شما آدم ها، با آن سکوت تحقیرآمیزتان من را راندید. درست در برهه ای که پرشور ترین احساساتم را نثارتان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر، رنجیده خاطرم کردید 0 7 mahan 1404/3/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 البته تمام ترس و وحشتم هم دقیقا از همین است، اینکه همه چیز را میفهمم. 0 7 mahan 1404/3/29 جنون مکزیکی سیلویا مورنو-گارسیا 3.4 22 صفحۀ 127 به یاد آورد که کاتالینا به او گفته بود اگر مواظب زبان تندش نباشد، تا چه حد میتواند زخم های عمیقی به دیگران وارد کند. 0 18 mahan 1404/3/26 Daddy-long-legs Jean Webster 4.3 4 صفحۀ 34 please excuse, but I must love somebody and there's only you 0 5 mahan 1404/3/26 Daddy-long-legs Jean Webster 4.3 4 صفحۀ 33 .it's awfully hard for me not to tell everything I know I'm very confiding soul by nature , if I didn't have you to tell things too, I'd burst 0 19 mahan 1404/1/2 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 83 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود 0 11
بریدههای کتاب mahan mahan 1404/4/7 نحسی ستاره های بخت ما جان گرین 4.0 89 صفحۀ 17 هیچ کسی باقی نخواهد موند تا ارسطو یا کلئوپاترا رو به یاد بیاره، چه برسه به تو. هرآنچه کردیم و ساختیم و نوشتیم و کشف کردیم و بهش فکر کردیم به فراموشی سپرده خواهد شد و ارزش خودش را از دست خواهد داد. 0 36 mahan 1404/4/6 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 102 ((این مریضی مثل زندان میمونه!میخوام بغلت کنم. تجسم کن بغلت کردم، باشه؟.)) در چشم هایش اشک جمع شده((بدون که عاشقتم.حتی بیشتر از غذا، حتی بیشتر از تیم ملی کلمبیا!)) 0 9 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 28 شاد باش استلا، زندگی همینه،قبل از اینکه بفهمیم تموم می شه. 0 18 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 20 مردم همیشه فقط به لوله ی کانولا و جای زخم هایم و لوله گاسترونومی من نگاه میکنند ،نه به خودم. 0 6 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 20 درحالی که آنها را دست در دست هم و با نگاه های آرزومند میبینم، از خودم میپرسم چه حسی خواهد داشت اگر من هم کسی را داشته باشم که اینطور به من نگاه کند. 0 5 mahan 1404/4/4 پنج قدم فاصله ریچل لیپینکات 4.3 121 صفحۀ 12 باید سالم شوم. به خاطر والدینم. زیرا آنها رفتهاند و با طلاق همه چیز را به هم زدهاند. و بعد از این که همدیگر را از دست دادهاند، دیگر تحمل از دست دادن مرا هم که از دست بدهند ندارند. 0 3 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 45 0 4 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 35 0 3 mahan 1404/4/3 آئورا کارلوس فوئنتس 3.6 54 صفحۀ 25 این خانه برای ما پر از خاطره است.مگر مرده ام را از اینجا بیرون ببرند. 1 7 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 26 people sometimes say how cool it'd be to be fearless, but they don't know what they're talking about. 0 4 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 19 mom had been worrird about me for a long time, that because I was always different from other kids 3 18 mahan 1404/4/1 Almond: a novel won-pyung sohn 3.5 0 صفحۀ 18 "?granny, why do people call me weird" "maybe its because you're special" 0 2 mahan 1404/3/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 میگویند خورشید همه چیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده. 0 7 mahan 1404/3/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 عیبی نداشت اگر دوستم هم نمیداشتی ،مگر چه میشد؟ همه چیز همان طور میماند . می گذاشتیم همانطور بماند. فقط مثل یکدوست با من حرف میزدی و کنار هم خوش بودیم و میخندیدیم و شادمانه به چشم هم نگاه می کردیم و زندگی به همین منوال، خوش خوشک میگذشت 0 2 mahan 1404/3/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 شما طردم کرده بودید، شما آدم ها، با آن سکوت تحقیرآمیزتان من را راندید. درست در برهه ای که پرشور ترین احساساتم را نثارتان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر، رنجیده خاطرم کردید 0 7 mahan 1404/3/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 214 صفحۀ 1 البته تمام ترس و وحشتم هم دقیقا از همین است، اینکه همه چیز را میفهمم. 0 7 mahan 1404/3/29 جنون مکزیکی سیلویا مورنو-گارسیا 3.4 22 صفحۀ 127 به یاد آورد که کاتالینا به او گفته بود اگر مواظب زبان تندش نباشد، تا چه حد میتواند زخم های عمیقی به دیگران وارد کند. 0 18 mahan 1404/3/26 Daddy-long-legs Jean Webster 4.3 4 صفحۀ 34 please excuse, but I must love somebody and there's only you 0 5 mahan 1404/3/26 Daddy-long-legs Jean Webster 4.3 4 صفحۀ 33 .it's awfully hard for me not to tell everything I know I'm very confiding soul by nature , if I didn't have you to tell things too, I'd burst 0 19 mahan 1404/1/2 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 83 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود 0 11