بریدههای کتاب هلیا هلیا 1404/4/3 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 180 هر جوابی، سوال دیگری بههمراه خودش دارد. تنها راه نجات این است که پی بعضی از آنها را نگیری. 0 1 هلیا 1404/4/3 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 180 وقتی اتفاقی میافتد، او دقیقا همان کسی است که میخواهم ماجرا را برایش تعریف کنم. این سادهترین نشانه عشق است. 0 1 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 123 شیطان کسی را وادار به انجام کاری نمیکند. مردم کارهایشان را میکنند و آنرا گردن شیطان میاندازند. 0 1 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 109 هیچکدام از چیزهایی که در مدرسه یاد میدهند، باعث کاسته شدن از درد های زندگی نمیشود. 0 0 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 108 دلم میخواهد که با من صادق باشی. حتی اگر دردناک باشد. 0 1 هلیا 1404/4/1 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 107 هیولای دروغگویی هست که خودش را به شکل حسی درونی درمیآورد و دائم از بیهدف و بیمعنی بودن همهی اتفاقهای زندگی میگوید. 0 0 هلیا 1404/4/1 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 106 مردمی که میدانند چیزی درست نیست و مصرانه آنرا نادیده میگیرند که خودش حل شود، باعث حیرت من میشوند. خودشان را از شر دردسر رویارویی با یک مسئله خلاص میکنند؛ ولی چیزی که نصیبشان میشود، غوطهور شدن در رنجش و عذاب است. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 104 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 90 مراقبم بیشازحد خوشحال نباشم که مبادا آنرا از من بگيرند. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 53 مهربانی کردن دقیقا به بطن شخصیت تو وصل است؛ در حالی که مهربان بودن فقط به این مربوط است که میخواهی چطور دیده شوی. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 14 با ترس ناشی از بودن در کنار شخص نامناسب کنار میآیید؛ چون نمیتوانید با ترس از تنهایی کنار بیایید. امید آلوده به تردید و تردید آغشته به امید. 0 1 هلیا 1404/3/14 کتاب یا سیگار جورج اورول 3.5 17 صفحۀ 14 کتابفروشی از معدود جاهایی است که میشود بدون خرج کردن هیچ پولی، زمان زیادی را در آن گذراند. 0 10 هلیا 1404/3/11 فارنهایت 451 ری بردبری 3.9 39 صفحۀ 173 هر کسی باید وقتی میمیره، چیزی از خودش باقی بذاره. بچهای، کتابی، تابلویی، یا خونه و دیواری که ساخته یا یه جفت کفش که خودش دوخته. یا باغچهای که کاشته. چیزی که دستت یهجوری بهش خورده باشه تا روحت بعد از مرگ جایی داشته باشه که بره، و هر وقت مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن، تو اونجایی. 0 1 هلیا 1404/3/10 فارنهایت 451 ری بردبری 3.9 39 صفحۀ 100 کتابها به درد این میخورن که یادمون بندازن چه خرها و احمقهایی هستیم. 0 6 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 48 ما به این دلیل که از بیگانهها میترسیم به فضا نمیریم. این کارو میکنیم چون از تنهایی میترسیم. تنها بودن تو کائنات به این بزرگی خیلی ترسناکه. 0 6 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 35 عزیزکِ کلهشق، میدونم که تو هرگز به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتی، ولی از تهِ تهِ تهِ دلم امیدوارم که اشتباه کرده باشی. 0 5 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 32 بابابزرگ آنجا در میان اعداد و ارقام و محاسبات و معادلات نشست. تنها جای روی زمین که از نظر او همهچیزش منطقی بود. ریاضیدانها به چنین جایی نیاز دارند. شاید هر کس دیگری هم همینطور. 0 5 هلیا 1404/1/12 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 104 نکته حائز اهمیت این است که بدانیم زندگی از ما چه میخواهد، نه اینکه انتظارات ما از زندگی چیست. 0 0 هلیا 1404/1/9 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 68 امّا حالا که باید مُرد، چرا نباید علّت و مفهومی در آن مرگ باشد. 0 0 هلیا 1404/1/8 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 35 درد جسمی نیست که آدمی را آزار میدهد، بلکه بیعدالتی و بیقانونیها است که عذابآور و آزاردهنده است. 0 0
بریدههای کتاب هلیا هلیا 1404/4/3 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 180 هر جوابی، سوال دیگری بههمراه خودش دارد. تنها راه نجات این است که پی بعضی از آنها را نگیری. 0 1 هلیا 1404/4/3 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 180 وقتی اتفاقی میافتد، او دقیقا همان کسی است که میخواهم ماجرا را برایش تعریف کنم. این سادهترین نشانه عشق است. 0 1 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 123 شیطان کسی را وادار به انجام کاری نمیکند. مردم کارهایشان را میکنند و آنرا گردن شیطان میاندازند. 0 1 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 109 هیچکدام از چیزهایی که در مدرسه یاد میدهند، باعث کاسته شدن از درد های زندگی نمیشود. 0 0 هلیا 1404/4/2 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 108 دلم میخواهد که با من صادق باشی. حتی اگر دردناک باشد. 0 1 هلیا 1404/4/1 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 107 هیولای دروغگویی هست که خودش را به شکل حسی درونی درمیآورد و دائم از بیهدف و بیمعنی بودن همهی اتفاقهای زندگی میگوید. 0 0 هلیا 1404/4/1 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 106 مردمی که میدانند چیزی درست نیست و مصرانه آنرا نادیده میگیرند که خودش حل شود، باعث حیرت من میشوند. خودشان را از شر دردسر رویارویی با یک مسئله خلاص میکنند؛ ولی چیزی که نصیبشان میشود، غوطهور شدن در رنجش و عذاب است. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 104 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 90 مراقبم بیشازحد خوشحال نباشم که مبادا آنرا از من بگيرند. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 53 مهربانی کردن دقیقا به بطن شخصیت تو وصل است؛ در حالی که مهربان بودن فقط به این مربوط است که میخواهی چطور دیده شوی. 0 0 هلیا 1404/3/31 هر روز دیوید لویتان 3.6 13 صفحۀ 14 با ترس ناشی از بودن در کنار شخص نامناسب کنار میآیید؛ چون نمیتوانید با ترس از تنهایی کنار بیایید. امید آلوده به تردید و تردید آغشته به امید. 0 1 هلیا 1404/3/14 کتاب یا سیگار جورج اورول 3.5 17 صفحۀ 14 کتابفروشی از معدود جاهایی است که میشود بدون خرج کردن هیچ پولی، زمان زیادی را در آن گذراند. 0 10 هلیا 1404/3/11 فارنهایت 451 ری بردبری 3.9 39 صفحۀ 173 هر کسی باید وقتی میمیره، چیزی از خودش باقی بذاره. بچهای، کتابی، تابلویی، یا خونه و دیواری که ساخته یا یه جفت کفش که خودش دوخته. یا باغچهای که کاشته. چیزی که دستت یهجوری بهش خورده باشه تا روحت بعد از مرگ جایی داشته باشه که بره، و هر وقت مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن، تو اونجایی. 0 1 هلیا 1404/3/10 فارنهایت 451 ری بردبری 3.9 39 صفحۀ 100 کتابها به درد این میخورن که یادمون بندازن چه خرها و احمقهایی هستیم. 0 6 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 48 ما به این دلیل که از بیگانهها میترسیم به فضا نمیریم. این کارو میکنیم چون از تنهایی میترسیم. تنها بودن تو کائنات به این بزرگی خیلی ترسناکه. 0 6 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 35 عزیزکِ کلهشق، میدونم که تو هرگز به زندگی بعد از مرگ اعتقاد نداشتی، ولی از تهِ تهِ تهِ دلم امیدوارم که اشتباه کرده باشی. 0 5 هلیا 1404/1/15 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.0 87 صفحۀ 32 بابابزرگ آنجا در میان اعداد و ارقام و محاسبات و معادلات نشست. تنها جای روی زمین که از نظر او همهچیزش منطقی بود. ریاضیدانها به چنین جایی نیاز دارند. شاید هر کس دیگری هم همینطور. 0 5 هلیا 1404/1/12 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 104 نکته حائز اهمیت این است که بدانیم زندگی از ما چه میخواهد، نه اینکه انتظارات ما از زندگی چیست. 0 0 هلیا 1404/1/9 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 68 امّا حالا که باید مُرد، چرا نباید علّت و مفهومی در آن مرگ باشد. 0 0 هلیا 1404/1/8 انسان در جستجوی معنا ویکتور امیل فرانکل 3.9 131 صفحۀ 35 درد جسمی نیست که آدمی را آزار میدهد، بلکه بیعدالتی و بیقانونیها است که عذابآور و آزاردهنده است. 0 0