بریده‌های کتاب هستی.

«خدایا، جولیت، هر جا بری دنبالت می‌آم. تو تنها چیز خوبی هستی که توی این دنیا مونده.»

«من چشم‌هات رو هرجای دنیا باشند میشناسم.»

"اگر تا به ابد وقت داشته باشم و نتوانم آن را با تو بگذرانم هیچ ارزشی نخواهد داشت." دوستدار همیشگی ات، کالایاس.

"نمیخوام چترت رو بدزدم." "بدزدش لطفا. بیرون بارون شدیده." لاو لنگوئج بردی:

"خطر جزو جدایی ناپذیر سفرهای اکتشافی است، اما ماجراجویی، هیجان و لذتِ اکتشاف هم بخشی از آن به حساب می‌آید. به همین دلیل است که حتی وقتی در یک قدمی مرگ هم هستیم هرگز از اکتشاف دست برنداشته‌ایم."

"همه‌ی ما آنقدر مشغول نگاه کردن به پایین هستیم که یادمان می‌رود به ستاره‌ها نگاه کنیم"

زندگی فقط انتخاب کردن است و یاد گرفتن اینکه بعد از هر مصیبتی خودمان را جمع و جور کنیم.

"ولی یه نفر تا آخرِ آخرش خوب بود و اون کسی نبود جز سال سینگ"

"شاید چون تو خیلی خاص هستی،مردم تحمل هیچ‌چیز متفاوت با خودشون رو ندارن..."

دوران بلوغ یک بزرگسال با پذیرش عادی بودن آغاز و با پر شدن آن زندگی عادی،پایان می‌یابد. در آن لحظه،همه ما واقعا بزرگ می‌شویم.

_مهم ترین مسئله این است که با پذیرش واقعیت،می توانیم دوباره شروع کنیم. _مهم ترین مسئله این است که خود را از خشم درونی تان رها کنید‌.

از خیابان میگذرم،اما این بار،دستی نیست که من را نگه دارد...

_بخش سوم،آغاز این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد، ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است. مارکوس اورلیوس، امپراتور رومی

نیل کتاب را برداشت و شروع به خواندن کرد : رهسپار جنگل شدم به این امید که اندیشمندانه زندگی کنم میخواستم زندگی ام ژرف و معنادار باشد و تمام عصاره ی حیات را فرو برم! تا ریشه کن کنم هر آن چه را که زندگی بخش نیست و نمیخواهم لحظه ی مرگ دریابم هرگز زندگی نکرده ام:::::)))))

_بخش اول،قاصد مرگ زندگی کردن نادر ترین اتفاق جهان هستی است.بیشتر مردم فقط وجود دارند،همین. اسکار وایلد