بریدههای کتاب samin⋆ samin⋆ 6 روز پیش مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 204 صفحۀ 21 _... کتاب، دریاییست، و نوجوانِ اسیرِ کتاب، به دریازدهای ناآشنا با آشنا. تو بیشک، غرق خواهی شد. _ غرقیست شیرین، شیرین ترین غرق_ اگر مقدر شود. 0 1 samin⋆ 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 192 صفحۀ 79 امید های سالم از <شادی>های اصیل و عمیق به وجود میآیند اما امیدهای واهی از <توهم و رویا> به وجود میآیند. 0 6 samin⋆ 1404/4/30 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 192 صفحۀ 30 برای یک بزرگسال مدت هاست که نجات دهنده در گور خفته، بهتر است اجازه دهیم فعلا خفته باشد تا برویم و بدون رویا و توهم دنیا را کشف کنیم. 0 1 samin⋆ 1404/4/11 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 206 نگذاریم بیکرانگی روح، اسیر کرانپذیری عینیات شود. 0 1 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 81 نمیشود که تو باشی، من عاشق تو نباشم. 0 4 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 75 عشق، آنگاه که به واژه تبدیل شد، و به نگاه، و به آواز، و به نامه، و به اشک، و به شعر، و در بسته بندی های کاملا متشابه به مشتریان تشنه، عرضه شد، در هر بازار غیر مسقفی هم میتوان آن را خرید و به معشوق، هدیه کرد؛ و همین عشق را تحقیر کرده است. 0 2 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 62 باید از یاد ببریم که محتمل است سعادت چیزی دور از دسترس باشد؛ چراکه تنها اعتقاد به این که سعادت، چیزی دور از دسترس ماست، سعادت را دور از دسترس ما نگه میدارد. 0 0 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 30 من متعلق به نفرت از اسارتم، و نفرت از استبداد؛ اما به باورداشتن، عادت نمیکنیم.... تو هرگز به خاطر وطنی که به عادت دوست داشتنش مبتلا شدهیی، به جان نخواهی جنگید. نمازی که از روی عادت خوانده شود، نماز نیست، تکرار یک عادت است: نوعی اعتیاد. 0 0 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 28 جرمم فقط خواستن بود، و به این جرم، بد میکُشند. 0 3 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 14 برای نفسی آسوده زیستن، چارهیی نیست جز مهی فشرده را گرداگرد خویش انگار کردن؛ مهی که درون آن هرچیز غم انگیز محو کمرنگ شود. 0 0 samin⋆ 1404/3/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 346 صفحۀ 321 همیشه فکر میکنیم وقت کافی داریم تا برای دیگران کاری بکنیم.تا حرف هایی را که در دل داریم به آنها بگوییم. و بعد اتفاقی میافتد که سر جایمان میایستیم و آنچه برایمان باقی میماند واژه <اگر> است. 0 5 samin⋆ 1404/2/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 346 صفحۀ 70 وقتی کسی را از دست میدهی، دلت برای عجیب ترین عادت هایش تنگ میشود، برای کوچکترین ویژگی هایش، برای لبخندش، برای غلت زدنش توی خواب، حتی برای رنگ زدن دیوار های خانه به خاطر او. 0 8 samin⋆ 1404/2/15 چراغ ها را من خاموش می کنم زویا پیرزاد 3.9 159 صفحۀ 35 نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت رو خلاص کن.آدم ها عقیدهات را که میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بیفایده است. 0 3 samin⋆ 1404/2/7 نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد : نامههای دانشور و آلاحمد درسفرهای کوتاه (1341-1344) کتاب سوم جلد 3 جلال آل احمد 4.2 4 صفحۀ 257 در حالی هستم که بگو دنیا و مافیها را آب ببرد و فقط تو بمانی. ای شب و روز از حدیثت شرمسار- تو بمان... 1 6 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 359 0 3 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 281 تورا با غیر میبینم، صدایم در نمیآید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید نشستم، باده خوردم، خون گرستم، کنجی افتادم تحمل میرود اما شب غم سر نمیآید 0 2 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 323 دلم، گهوارهی غم های عالم ز مشرق تا به مغرب تاب میخورد! 0 20 samin⋆ 1404/1/16 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 142 غریبم، قصهام چون غصهام بسیار. 0 3 samin⋆ 1404/1/15 گلستان سعدی مصلح بن عبدالله سعدی 4.8 1 صفحۀ 150 همراه اگر شتاب کند همرَه تو نیست دل در کسی مبند که دل بستهی تو نیست 0 8 samin⋆ 1404/1/14 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 138 نه خال است و نگار آنها که بینی، هریکی داغیاست، که گوید داستان از سوختنهایی. 0 9
بریدههای کتاب samin⋆ samin⋆ 6 روز پیش مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 204 صفحۀ 21 _... کتاب، دریاییست، و نوجوانِ اسیرِ کتاب، به دریازدهای ناآشنا با آشنا. تو بیشک، غرق خواهی شد. _ غرقیست شیرین، شیرین ترین غرق_ اگر مقدر شود. 0 1 samin⋆ 1404/5/2 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 192 صفحۀ 79 امید های سالم از <شادی>های اصیل و عمیق به وجود میآیند اما امیدهای واهی از <توهم و رویا> به وجود میآیند. 0 6 samin⋆ 1404/4/30 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 192 صفحۀ 30 برای یک بزرگسال مدت هاست که نجات دهنده در گور خفته، بهتر است اجازه دهیم فعلا خفته باشد تا برویم و بدون رویا و توهم دنیا را کشف کنیم. 0 1 samin⋆ 1404/4/11 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 206 نگذاریم بیکرانگی روح، اسیر کرانپذیری عینیات شود. 0 1 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 81 نمیشود که تو باشی، من عاشق تو نباشم. 0 4 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 75 عشق، آنگاه که به واژه تبدیل شد، و به نگاه، و به آواز، و به نامه، و به اشک، و به شعر، و در بسته بندی های کاملا متشابه به مشتریان تشنه، عرضه شد، در هر بازار غیر مسقفی هم میتوان آن را خرید و به معشوق، هدیه کرد؛ و همین عشق را تحقیر کرده است. 0 2 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 62 باید از یاد ببریم که محتمل است سعادت چیزی دور از دسترس باشد؛ چراکه تنها اعتقاد به این که سعادت، چیزی دور از دسترس ماست، سعادت را دور از دسترس ما نگه میدارد. 0 0 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 30 من متعلق به نفرت از اسارتم، و نفرت از استبداد؛ اما به باورداشتن، عادت نمیکنیم.... تو هرگز به خاطر وطنی که به عادت دوست داشتنش مبتلا شدهیی، به جان نخواهی جنگید. نمازی که از روی عادت خوانده شود، نماز نیست، تکرار یک عادت است: نوعی اعتیاد. 0 0 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 28 جرمم فقط خواستن بود، و به این جرم، بد میکُشند. 0 3 samin⋆ 1404/4/7 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 201 صفحۀ 14 برای نفسی آسوده زیستن، چارهیی نیست جز مهی فشرده را گرداگرد خویش انگار کردن؛ مهی که درون آن هرچیز غم انگیز محو کمرنگ شود. 0 0 samin⋆ 1404/3/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 346 صفحۀ 321 همیشه فکر میکنیم وقت کافی داریم تا برای دیگران کاری بکنیم.تا حرف هایی را که در دل داریم به آنها بگوییم. و بعد اتفاقی میافتد که سر جایمان میایستیم و آنچه برایمان باقی میماند واژه <اگر> است. 0 5 samin⋆ 1404/2/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 346 صفحۀ 70 وقتی کسی را از دست میدهی، دلت برای عجیب ترین عادت هایش تنگ میشود، برای کوچکترین ویژگی هایش، برای لبخندش، برای غلت زدنش توی خواب، حتی برای رنگ زدن دیوار های خانه به خاطر او. 0 8 samin⋆ 1404/2/15 چراغ ها را من خاموش می کنم زویا پیرزاد 3.9 159 صفحۀ 35 نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت رو خلاص کن.آدم ها عقیدهات را که میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بیفایده است. 0 3 samin⋆ 1404/2/7 نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد : نامههای دانشور و آلاحمد درسفرهای کوتاه (1341-1344) کتاب سوم جلد 3 جلال آل احمد 4.2 4 صفحۀ 257 در حالی هستم که بگو دنیا و مافیها را آب ببرد و فقط تو بمانی. ای شب و روز از حدیثت شرمسار- تو بمان... 1 6 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 359 0 3 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 281 تورا با غیر میبینم، صدایم در نمیآید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید نشستم، باده خوردم، خون گرستم، کنجی افتادم تحمل میرود اما شب غم سر نمیآید 0 2 samin⋆ 1404/1/25 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 323 دلم، گهوارهی غم های عالم ز مشرق تا به مغرب تاب میخورد! 0 20 samin⋆ 1404/1/16 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 142 غریبم، قصهام چون غصهام بسیار. 0 3 samin⋆ 1404/1/15 گلستان سعدی مصلح بن عبدالله سعدی 4.8 1 صفحۀ 150 همراه اگر شتاب کند همرَه تو نیست دل در کسی مبند که دل بستهی تو نیست 0 8 samin⋆ 1404/1/14 آنگاه پس از تندر مهدی اخوان ثالث 5.0 0 صفحۀ 138 نه خال است و نگار آنها که بینی، هریکی داغیاست، که گوید داستان از سوختنهایی. 0 9