بریده کتابهای آرام آرام 1403/4/14 نفرین گربه الهام فلاح 3.3 0 صفحۀ 69 آدم نبايد همهی نقطه ضعف ها و حساسیت هایش را پیش دوستانش رو کند؛ 0 6 آرام 1403/4/14 نفرین گربه الهام فلاح 3.3 0 صفحۀ 72 ما آمده بودیم پی عمر طولانی؛ اما هنوز سبیل در نیاورده داشتیم فنا میشدیم، آن هم سر هیچ و پوچ 0 5 آرام 1403/4/12 365 روز بدون تو آخیرا 3.9 17 صفحۀ 113 روز ۱۰۷ تاحالا پیش اومده بگی "همینه که هست " ولی ته دلت آرزو کنی که کاش اوضاع فرق میکرد؟... 0 4 آرام 1403/4/11 در یک جنگل تاریک تاریک سحر بیده 3.8 21 صفحۀ 91 0 3 آرام 1403/2/16 کریسمس در گم و گور آباد جی. کی. رولینگ 4.3 3 صفحۀ 36 در آن لحظه، چنان دلتنگ پدرش بود و میخواست کنارش در خانه باشد که قلبش درد گرفت :) 0 3 آرام 1403/2/16 کریسمس در گم و گور آباد جی. کی. رولینگ 4.3 3 صفحۀ 48 دیگر برایش مهم نبود که کریسمس است 0 3 آرام 1403/2/12 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 63 میشد حس کرد که با گذشت بیش از یک قرن هنوز هم به زنی که روزی همسرش بوده، علاقه دارد 0 4 آرام 1403/2/12 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 70 همهش سرش توی کتاب بود و زمان از دستش درمي رفت 0 4 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 123 اگر نتوانم این کار را بکنم، پس حتمی این دنیا یک عیب و ایرادی دارد. 0 5 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 161 او هیچوقت کاری نمیکند که به من صدمه بزند 0 8 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 173 واقعا فکرمیکنی نمی تونم تنها باشم؟ 0 8 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 217 دیگر توان مبارزه ندارم. دیگر نمی توانم... 0 6 آرام 1403/2/2 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 22 حس کردم در عمق وجودم جاروبرقی روشن کردند و همهی خوشحالی ام را کشید توی خودش 0 3 آرام 1403/2/2 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 43 از نگاهش معلوم بود به آن سالهای دور فکر می کرد 0 2 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 55 همه می ذارن می رن، چون واقعا اینجا نیستن. رازی هست که هیچ کس دیگه ای نمی فهمه. دنیا می گذره و می گذره و هیچی جلودارش نیست، فقط دنیای خالی و بعد دریای خالی. 0 5 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 56 می دونم که دنیا جای ترسناک و دلگیریه ، ولی تو میتونی با من حرف بزنی. 0 4 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 127 می خواست بمیرد. نباید می مرد. 0 6 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 106 انگار زندگیم راکده و تنهام... 0 4 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 105 به گمونم زیاد خیال بافی می کنم. 0 2 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 80 می خواست داد بزند: این کشور سراسر یک کابوسه. همه مون داریم توی همین کابوس زندگی می کنیم! 0 2
بریده کتابهای آرام آرام 1403/4/14 نفرین گربه الهام فلاح 3.3 0 صفحۀ 69 آدم نبايد همهی نقطه ضعف ها و حساسیت هایش را پیش دوستانش رو کند؛ 0 6 آرام 1403/4/14 نفرین گربه الهام فلاح 3.3 0 صفحۀ 72 ما آمده بودیم پی عمر طولانی؛ اما هنوز سبیل در نیاورده داشتیم فنا میشدیم، آن هم سر هیچ و پوچ 0 5 آرام 1403/4/12 365 روز بدون تو آخیرا 3.9 17 صفحۀ 113 روز ۱۰۷ تاحالا پیش اومده بگی "همینه که هست " ولی ته دلت آرزو کنی که کاش اوضاع فرق میکرد؟... 0 4 آرام 1403/4/11 در یک جنگل تاریک تاریک سحر بیده 3.8 21 صفحۀ 91 0 3 آرام 1403/2/16 کریسمس در گم و گور آباد جی. کی. رولینگ 4.3 3 صفحۀ 36 در آن لحظه، چنان دلتنگ پدرش بود و میخواست کنارش در خانه باشد که قلبش درد گرفت :) 0 3 آرام 1403/2/16 کریسمس در گم و گور آباد جی. کی. رولینگ 4.3 3 صفحۀ 48 دیگر برایش مهم نبود که کریسمس است 0 3 آرام 1403/2/12 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 63 میشد حس کرد که با گذشت بیش از یک قرن هنوز هم به زنی که روزی همسرش بوده، علاقه دارد 0 4 آرام 1403/2/12 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 70 همهش سرش توی کتاب بود و زمان از دستش درمي رفت 0 4 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 123 اگر نتوانم این کار را بکنم، پس حتمی این دنیا یک عیب و ایرادی دارد. 0 5 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 161 او هیچوقت کاری نمیکند که به من صدمه بزند 0 8 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 173 واقعا فکرمیکنی نمی تونم تنها باشم؟ 0 8 آرام 1403/2/12 یادت هست؟ فریدا مک فادن 2.3 27 صفحۀ 217 دیگر توان مبارزه ندارم. دیگر نمی توانم... 0 6 آرام 1403/2/2 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 22 حس کردم در عمق وجودم جاروبرقی روشن کردند و همهی خوشحالی ام را کشید توی خودش 0 3 آرام 1403/2/2 صندوقچه ی مدفون پگ کرت 4.4 4 صفحۀ 43 از نگاهش معلوم بود به آن سالهای دور فکر می کرد 0 2 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 55 همه می ذارن می رن، چون واقعا اینجا نیستن. رازی هست که هیچ کس دیگه ای نمی فهمه. دنیا می گذره و می گذره و هیچی جلودارش نیست، فقط دنیای خالی و بعد دریای خالی. 0 5 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 56 می دونم که دنیا جای ترسناک و دلگیریه ، ولی تو میتونی با من حرف بزنی. 0 4 آرام 1403/1/28 سه شنبه گذشت نیکی فرنچ 3.2 13 صفحۀ 127 می خواست بمیرد. نباید می مرد. 0 6 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 106 انگار زندگیم راکده و تنهام... 0 4 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 105 به گمونم زیاد خیال بافی می کنم. 0 2 آرام 1403/1/19 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 65 صفحۀ 80 می خواست داد بزند: این کشور سراسر یک کابوسه. همه مون داریم توی همین کابوس زندگی می کنیم! 0 2