بریده‌های کتاب Ali Hatami

دختری که در اولین برخورد، حالیِ شما می کند که «دختر» است، باید در «دختر» بودنش شک کرد . . .

اگر رسیدن به «صد» هدف ماست و به دلیل مجموع شرایط نمیتواینم تا «صد» بشمریم، چرا پنج بار از یک تا بیست نشمریم؟ شرط اصلی و ثابت ما فقط باید این باشد که به هیچ دلیلی از «صد» چشم نپوشیم و کوتاه نیاییم.

اگر همه چیز از تو در امان باشد، از همه چیز در امان خواهی بود...

به نظر من طبیعت قدری شبیه زندگی‌ست؛ گاهی ترسناک اما همیشه قشنگ...

خدایا! تنها من نیستم که تو را دوست دارم اما من تنها تو را دوست دارم...

کذب است که می گویند دوا از ما، شفا از او... دوا از علی، شفا هم از علی. اسمش دوا، ذکرش شفا... یا علی مددی!

«می دونم وقتی بمیرم، یکی گوشتم رو تو بازار سیاه می فروشه... برای همینه که سیگار می کشم و مشروب می‌ نوشم، تا مزهٔ گوشتم بد بشه و هیچ کس از مرگم لذت نبره»

من محض خاطر تو، می خواهم که زنده باشم...

آری! من جز سالک و زائری بر زمین نیستم! آیا شما بیش از این اید؟