بریده کتابهای مریم علویان مریم علویان 1403/4/24 برگرد خونه دیگه جوری جان 4.0 5 صفحۀ 19 0 2 مریم علویان 1403/4/19 من با حال هستم جوری جان 3.9 6 صفحۀ 32 0 1 مریم علویان 1403/4/19 من با حال هستم جوری جان 3.9 6 صفحۀ 14 0 1 مریم علویان 1403/4/14 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.6 23 صفحۀ 10 واقعیت، داستان و حقیقت همواره در تبادل هستند و وجود هر یک به دو تای دیگر وابسته است. 0 0 مریم علویان 1403/4/14 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.6 23 صفحۀ 9 دلیل اینکه تعداد زنان رماننویس تاکنون کم بوده به طور کلی ساختار خانه و خانواده است؛ نوشتن در اتاق نشیمن آسان نبوده و نیست. 0 12 مریم علویان 1403/4/13 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 269 هیچ علاج و مرهمی برای اندوه فقدان کسی که دوستش داریم وجود ندارد و وجود نخواهدداشت. اندوه، یک بیماری یا درد نیست. اندوه تنها واکنش ممکن نسبت به مرگ کسی است که دوستش داریم و تاییدی است بر اینکه ما چقدر برای خود زندگی ارزش قائلیم، برای همهی شگفتیها، هیجانها، زیباییها و خشنودیهایش. 0 5 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 142 کسانی که از همه کمتر دربارهی ایده های خودشان تردید میکنند، فقط به دلیل سرعت بالاترشان، بیشتر از بقیه در شکلدهی به جهان نقش دارند، و این موضوع تاثیر مخرب عظیمی بر کرهی زمین دارد. 0 1 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 124 مرزهای شناخت ما به قلمروی مشاهدهپذیرها و درکشدنیها محدود است. ورای این مرزها نه میتوان چیزی را شناخت نه میتوان چیزی را اثبات کرد. با این همه، و چه بسا به همین دلیل، به باور آرنت ما باید فضای ورای این مرزها را بکاویم و آنجا درنگ کنیم؛ در هرجایی که، اگر آن را به نسبتهای مکانی صرف منحصر کنیم، ناکجاست. به بیان دیگر، هرکس اینگونه بیندیشد در بیوطنی سکنا میگزیند؛ در دیگرجایی که مکان مشخصی ندارد؛ جایی که قوانینش از زمین تا آسمان با قوانین فضازمان فیزیکدانها فرق میکنند. 0 1 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 108 نویسنده آدم متفاوتی است؛ گونهی غریبی که ترجیح میدهد زندگی را به تصویر بکشد، در حالی که آنها، یعنی مردم، آن را زندگی میکنند. نویسندگی شبیه نوعی نفرین خوشایند است؛ خوشایندترین نفرینی که میشود تصور کرد. 0 1 مریم علویان 1403/3/8 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 91 《باید بیندیشیم》ما را به اندیشیدن در هر فضایی دعوت نمیکند بلکه از ما میخواهد به جای پذیرش صرف فضاها و آداب و رسوم و عرفها، عروسیها و خاکسپاریها، دادگاهها و مجالس، همیشه و همهجا الگوها و هنجارهای درونیشدهی آنها را نقادانه بررسی کنیم. 0 0 مریم علویان 1403/3/8 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 65 نمیتوانم بگویم که برای فکرکردن به کلیسا میروم، ولی هر موقع در کلیسا هستم، فکر میکنم. درست مثل پیادهروی است. وقتی محله را پیاده گز میکنی؛ دلیلش این است که میدانی به خانه که برگردی، آن را یافتهای. مرتب به کلیسا رفتن، با مرتب به یک مکان ثابت دیگر رفتن فرق دارد. سفینهی کلیسایی نوعی وسیلهی حملونقل است که وارونه در هوا ایستاده؛ کف سفینه رو به آسمان و صلیب هم لنگرش: یک سفینهی فضایی حقیقی. 0 1 مریم علویان 1403/1/29 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 132 ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف میکنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف میکنیم که آن کتاب جنبههایی از وجودمان را به خوبی نشان میدهد. 0 0 مریم علویان 1403/1/27 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 99 حقیقت زندگیکردن، نه با قطعیت مرگ، بلکه با اعجاز زنده بودن به اثبات رسیده است. 0 1 مریم علویان 1403/1/27 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 99 تنها مرهم اندوه، خاطره است؛ تنها تسکین درد فقدان کسی، اذعان به زندگیای است که پیش از این وجود داشته است. به یاد آوردن دیگران، آنها را برنمیگرداند و خاطرات، به تنهایی برای جبران امکانات ازدسترفتهی زندگی کسی که خیلی جوان از دنیا رفته، کافی نیست. 0 1 مریم علویان 1403/1/21 فیلم نامه نویسی آلترناتیو (ویراست ششم) کن دایسینجر 0.0 صفحۀ 12 0 0 مریم علویان 1402/6/28 همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها رضا قاسمی 3.8 34 صفحۀ 150 فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهی تنگ متحمل میشود، چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنج زادهشدن را برای همیشه از یاد ببرد. 0 26 مریم علویان 1402/6/19 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 140 صفحۀ 18 آنچه همینگوی از جویس آموخت، تردستی معروف جویس در لفاظی و سجع و جناس نبود، بلکه توانایی شگرف او بود در ضبط تجربهی انسانی یا به گفتهی خود همینگوی 《دانستن اینکه آدم بهراستی چه حس میکند، نه اینکه چه قرار است حس کند و چه به او آموختهاند که حس کند》. 0 4 مریم علویان 1402/6/6 همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها رضا قاسمی 3.8 34 صفحۀ 68 سعی کن چیزی را دوست بداری. فرقی هم نمیکند چه چیز. خدا، زن، موسیقی، حتی مشروب یا تریاک. ولی یک چیزی را دوست بدار! 0 35 مریم علویان 1402/6/5 آلیس در بستر سوزان سانتاگ 5.0 1 صفحۀ 20 آلیس: به من گوش کن پدر. من تو حالت عادی، همیشه ناامیدم. پدر: جملهی همیشگی آرتیستها؛ شاید تو هم آرتیستی. آلیس: آرتیست کسیه که کاری رو به پایان برسونه. 0 0
بریده کتابهای مریم علویان مریم علویان 1403/4/24 برگرد خونه دیگه جوری جان 4.0 5 صفحۀ 19 0 2 مریم علویان 1403/4/19 من با حال هستم جوری جان 3.9 6 صفحۀ 32 0 1 مریم علویان 1403/4/19 من با حال هستم جوری جان 3.9 6 صفحۀ 14 0 1 مریم علویان 1403/4/14 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.6 23 صفحۀ 10 واقعیت، داستان و حقیقت همواره در تبادل هستند و وجود هر یک به دو تای دیگر وابسته است. 0 0 مریم علویان 1403/4/14 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.6 23 صفحۀ 9 دلیل اینکه تعداد زنان رماننویس تاکنون کم بوده به طور کلی ساختار خانه و خانواده است؛ نوشتن در اتاق نشیمن آسان نبوده و نیست. 0 12 مریم علویان 1403/4/13 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 269 هیچ علاج و مرهمی برای اندوه فقدان کسی که دوستش داریم وجود ندارد و وجود نخواهدداشت. اندوه، یک بیماری یا درد نیست. اندوه تنها واکنش ممکن نسبت به مرگ کسی است که دوستش داریم و تاییدی است بر اینکه ما چقدر برای خود زندگی ارزش قائلیم، برای همهی شگفتیها، هیجانها، زیباییها و خشنودیهایش. 0 5 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 142 کسانی که از همه کمتر دربارهی ایده های خودشان تردید میکنند، فقط به دلیل سرعت بالاترشان، بیشتر از بقیه در شکلدهی به جهان نقش دارند، و این موضوع تاثیر مخرب عظیمی بر کرهی زمین دارد. 0 1 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 124 مرزهای شناخت ما به قلمروی مشاهدهپذیرها و درکشدنیها محدود است. ورای این مرزها نه میتوان چیزی را شناخت نه میتوان چیزی را اثبات کرد. با این همه، و چه بسا به همین دلیل، به باور آرنت ما باید فضای ورای این مرزها را بکاویم و آنجا درنگ کنیم؛ در هرجایی که، اگر آن را به نسبتهای مکانی صرف منحصر کنیم، ناکجاست. به بیان دیگر، هرکس اینگونه بیندیشد در بیوطنی سکنا میگزیند؛ در دیگرجایی که مکان مشخصی ندارد؛ جایی که قوانینش از زمین تا آسمان با قوانین فضازمان فیزیکدانها فرق میکنند. 0 1 مریم علویان 1403/3/9 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 108 نویسنده آدم متفاوتی است؛ گونهی غریبی که ترجیح میدهد زندگی را به تصویر بکشد، در حالی که آنها، یعنی مردم، آن را زندگی میکنند. نویسندگی شبیه نوعی نفرین خوشایند است؛ خوشایندترین نفرینی که میشود تصور کرد. 0 1 مریم علویان 1403/3/8 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 91 《باید بیندیشیم》ما را به اندیشیدن در هر فضایی دعوت نمیکند بلکه از ما میخواهد به جای پذیرش صرف فضاها و آداب و رسوم و عرفها، عروسیها و خاکسپاریها، دادگاهها و مجالس، همیشه و همهجا الگوها و هنجارهای درونیشدهی آنها را نقادانه بررسی کنیم. 0 0 مریم علویان 1403/3/8 نزدیکِ ایده زیمونه یونگ 3.2 9 صفحۀ 65 نمیتوانم بگویم که برای فکرکردن به کلیسا میروم، ولی هر موقع در کلیسا هستم، فکر میکنم. درست مثل پیادهروی است. وقتی محله را پیاده گز میکنی؛ دلیلش این است که میدانی به خانه که برگردی، آن را یافتهای. مرتب به کلیسا رفتن، با مرتب به یک مکان ثابت دیگر رفتن فرق دارد. سفینهی کلیسایی نوعی وسیلهی حملونقل است که وارونه در هوا ایستاده؛ کف سفینه رو به آسمان و صلیب هم لنگرش: یک سفینهی فضایی حقیقی. 0 1 مریم علویان 1403/1/29 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 132 ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف میکنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف میکنیم که آن کتاب جنبههایی از وجودمان را به خوبی نشان میدهد. 0 0 مریم علویان 1403/1/27 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 99 حقیقت زندگیکردن، نه با قطعیت مرگ، بلکه با اعجاز زنده بودن به اثبات رسیده است. 0 1 مریم علویان 1403/1/27 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 صفحۀ 99 تنها مرهم اندوه، خاطره است؛ تنها تسکین درد فقدان کسی، اذعان به زندگیای است که پیش از این وجود داشته است. به یاد آوردن دیگران، آنها را برنمیگرداند و خاطرات، به تنهایی برای جبران امکانات ازدسترفتهی زندگی کسی که خیلی جوان از دنیا رفته، کافی نیست. 0 1 مریم علویان 1403/1/21 فیلم نامه نویسی آلترناتیو (ویراست ششم) کن دایسینجر 0.0 صفحۀ 12 0 0 مریم علویان 1402/6/28 همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها رضا قاسمی 3.8 34 صفحۀ 150 فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. دردی که نوزاد، هنگام عبور از آن دریچهی تنگ متحمل میشود، چنان شدید است که کودک ترجیح میدهد رنج زادهشدن را برای همیشه از یاد ببرد. 0 26 مریم علویان 1402/6/19 پیرمرد و دریا ارنست همینگوی 4.0 140 صفحۀ 18 آنچه همینگوی از جویس آموخت، تردستی معروف جویس در لفاظی و سجع و جناس نبود، بلکه توانایی شگرف او بود در ضبط تجربهی انسانی یا به گفتهی خود همینگوی 《دانستن اینکه آدم بهراستی چه حس میکند، نه اینکه چه قرار است حس کند و چه به او آموختهاند که حس کند》. 0 4 مریم علویان 1402/6/6 همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها رضا قاسمی 3.8 34 صفحۀ 68 سعی کن چیزی را دوست بداری. فرقی هم نمیکند چه چیز. خدا، زن، موسیقی، حتی مشروب یا تریاک. ولی یک چیزی را دوست بدار! 0 35 مریم علویان 1402/6/5 آلیس در بستر سوزان سانتاگ 5.0 1 صفحۀ 20 آلیس: به من گوش کن پدر. من تو حالت عادی، همیشه ناامیدم. پدر: جملهی همیشگی آرتیستها؛ شاید تو هم آرتیستی. آلیس: آرتیست کسیه که کاری رو به پایان برسونه. 0 0