بریدههای کتاب آترینا ضیائی آترینا ضیائی 2 ساعت پیش بادبادک باز خالد حسینی 4.3 260 صفحۀ 296 ((جسد های آن ها را در خیابان ول می کردیم واگر خانواده هایشان قصد داشتند یواشکی آن ها را داخل ببرند ،آن ها را هم به قتل می رساندیم. روز ها آن ها را درخیابان ول می کردیم که خوراک سگ ها شوند.گوشت سگ،خوراک سگ )) 0 2 آترینا ضیائی 5 ساعت پیش بادبادک باز خالد حسینی 4.3 260 صفحۀ 268 می گفت خیلی وحشت دارم. من علتش را پرسیدم.گفت چون من از ته دل شاد وخوشبخت هستم؛شادی های زیادی وحشتناک است. 0 4 آترینا ضیائی دیروز ایلیا امین توکلی 4.4 10 صفحۀ 56 0 1 آترینا ضیائی دیروز ایلیا جلد 3 امین توکلی 4.4 18 صفحۀ 22 0 2 آترینا ضیائی دیروز ایلیا جلد 3 امین توکلی 4.4 18 صفحۀ 15 0 3 آترینا ضیائی 3 روز پیش خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 287 صفحۀ 136 ((حضار )) کارشون دست زدنه... این تویی که باید بدونی زندگیت رو داری وقف اثبات چی میکنی... 0 15 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 120 0 2 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 117 0 6 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 101 انسان انتقام جو به آرامش نمی رسد،فقط مصیب بیش تری می بیند. 0 2 آترینا ضیائی 5 روز پیش خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 287 صفحۀ 108 0 3 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 78 0 6 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 60 بله ،ما آدم ها از آینده چه می دانیم؟ فلیکس با اشتیاق دنباله ی حرف ماری را گرفت.((از فردا چه می دانیم؟از هیچ چیز و هیچ جا خبر نداریم!)) 0 5 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 26 0 14 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 156 دمپایی ها! از کودکی ام چه قدر راه آمده اید؟ 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 155 پشتِ هر برگی ،بارانی هست پشتِ هر پنچره ای،خورشیدی پشتِ هرآینه،چشمی نگران که به جز عشق،کلامی ننویسی هرگز. 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 153 آدمی از همان روزِ آغاز آرزوهایش جوش خورده ست باطعمِ((ای کاش)). 0 2 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 151 بدرود را نگفته برای سلام تو از اولین دقیقه دلم تنگ می شود. 0 3 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 36 اندکی دیوانگی بد نیست کفش هایت را بکَن در برف دست هایت را بزن در ابر درخیابان،چشم هایت را به زیبایی دربیابان،گوش هایت را به خاموشی گاه گاهی درزمستان گوشه ی ابر را برای باد خیره شو درحالت قندیل ها گاهی ماه را از شاخه ها آزاد ذهن را از حرف ها خالی گوشی ات را گاه روی میز جا بگذار باخودت بنشین از خودت بشنو در خودت گاهی تکلم کن روح بی تاب تر از قبل عشق را پرشورتر از پیش اندکی دیوانه تر بد نیست! 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 34 آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن 0 1 آترینا ضیائی 7 روز پیش تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 175 صفحۀ 10 یک لحظه غفلت ،تمام مارا به تباهی می کشاند. 0 6
بریدههای کتاب آترینا ضیائی آترینا ضیائی 2 ساعت پیش بادبادک باز خالد حسینی 4.3 260 صفحۀ 296 ((جسد های آن ها را در خیابان ول می کردیم واگر خانواده هایشان قصد داشتند یواشکی آن ها را داخل ببرند ،آن ها را هم به قتل می رساندیم. روز ها آن ها را درخیابان ول می کردیم که خوراک سگ ها شوند.گوشت سگ،خوراک سگ )) 0 2 آترینا ضیائی 5 ساعت پیش بادبادک باز خالد حسینی 4.3 260 صفحۀ 268 می گفت خیلی وحشت دارم. من علتش را پرسیدم.گفت چون من از ته دل شاد وخوشبخت هستم؛شادی های زیادی وحشتناک است. 0 4 آترینا ضیائی دیروز ایلیا امین توکلی 4.4 10 صفحۀ 56 0 1 آترینا ضیائی دیروز ایلیا جلد 3 امین توکلی 4.4 18 صفحۀ 22 0 2 آترینا ضیائی دیروز ایلیا جلد 3 امین توکلی 4.4 18 صفحۀ 15 0 3 آترینا ضیائی 3 روز پیش خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 287 صفحۀ 136 ((حضار )) کارشون دست زدنه... این تویی که باید بدونی زندگیت رو داری وقف اثبات چی میکنی... 0 15 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 120 0 2 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 117 0 6 آترینا ضیائی 4 روز پیش موبی دیک هنری بروک 4.0 16 صفحۀ 101 انسان انتقام جو به آرامش نمی رسد،فقط مصیب بیش تری می بیند. 0 2 آترینا ضیائی 5 روز پیش خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 287 صفحۀ 108 0 3 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 78 0 6 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 60 بله ،ما آدم ها از آینده چه می دانیم؟ فلیکس با اشتیاق دنباله ی حرف ماری را گرفت.((از فردا چه می دانیم؟از هیچ چیز و هیچ جا خبر نداریم!)) 0 5 آترینا ضیائی 6 روز پیش مردن آرتور شنیتسلر 3.7 23 صفحۀ 26 0 14 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 156 دمپایی ها! از کودکی ام چه قدر راه آمده اید؟ 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 155 پشتِ هر برگی ،بارانی هست پشتِ هر پنچره ای،خورشیدی پشتِ هرآینه،چشمی نگران که به جز عشق،کلامی ننویسی هرگز. 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 153 آدمی از همان روزِ آغاز آرزوهایش جوش خورده ست باطعمِ((ای کاش)). 0 2 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 151 بدرود را نگفته برای سلام تو از اولین دقیقه دلم تنگ می شود. 0 3 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 36 اندکی دیوانگی بد نیست کفش هایت را بکَن در برف دست هایت را بزن در ابر درخیابان،چشم هایت را به زیبایی دربیابان،گوش هایت را به خاموشی گاه گاهی درزمستان گوشه ی ابر را برای باد خیره شو درحالت قندیل ها گاهی ماه را از شاخه ها آزاد ذهن را از حرف ها خالی گوشی ات را گاه روی میز جا بگذار باخودت بنشین از خودت بشنو در خودت گاهی تکلم کن روح بی تاب تر از قبل عشق را پرشورتر از پیش اندکی دیوانه تر بد نیست! 0 1 آترینا ضیائی 6 روز پیش گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 34 آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن 0 1 آترینا ضیائی 7 روز پیش تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 175 صفحۀ 10 یک لحظه غفلت ،تمام مارا به تباهی می کشاند. 0 6