بریده‌ای از کتاب گزیده شعر سیدعلی میرافضلی اثر فاطمه سالاروند

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن

آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.