بریدههای کتاب حجره دار شرقیترین خیال حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 63 مردی که من دیدم،آدم خوبی بود.وجدانش راحت بود و بی قراری آدم بد ها را نداشت.اما این را هم بگویم که که مرگ در چشمان این آدم زندگی میکند.چشمها را خوب میشناسم.این یکی جنسش فرق داشت.یاد شمشیر کهنهای میافتم که هنوز خیلی تیز است و هیچ بویی از ترحم نبرده... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 117 بعضی اندوه ها از روی لوح وجودی آدم پاک نمیشه،حتی اگه هزار و چهارصد سال بگذره... من آسیب دیدم. من حرمله رو دیدم. حداقل خودم که چنین فکری میکنم. 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 113 نشستیم نوشابه خوردیم و مستندی با زیرنویس عربی دیدیم در حالی که پیرزن از کنارمون سینهخیز،مثل یه حلزون که از خودش یه رد لزج و سفید به جا میگذاره از کنارمون گذشت.در حالی که یه رد پهن لزج و قرمز روی زمین میگذاشت... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل: کهنه سرباز نیما اکبرخانی 4.2 75 صفحۀ 226 همه انسانها رازهایی دارند که فقط خودشان میدانند.رازهایی که آدم حتی وسوسه نمیشود با کسی در میان بگذارد.او هم داشت.او زیر بازجویی شکسته بود.این همان چیزی بود که هیچکس نمیدانست. تنها او بود که میدانست آن روز کذایی به آنجا رسید که بخواهد اطلاعات بدهد؛همه اطلاعاتش را...فقط فرصتش پیش نیامد... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 59 تنها چیزی که اونور سیمها جا موند،سرزمینمون بود...و قبر ها...و سلامتی...و باورهامون،یا دست کم باور من... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 15 ما هوائیم...و نه خاک... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 29 و این آخرین لحظههای اون زندگیه؛زندگیای که همه توش خوشحال بودیم... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 51 بدترین قسمت این ماجرا،غیر قابل درک ترینشه...اینکه همهچیز به شکل دردناکی زیبا بود... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 43 آه لایوبوچکا! تو میدونی دارم از چی باهات حرف میزنم،از اندوهم،همون چیزی که قراره به مردم بدی... ولی شاید اونموقع،من دیگه اینجا نباشم... شاید به خاک برگشته باشم،کنار ریشهها... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 34 من همهش بین واقعیت و خیال سردرگمم... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 90 چرنوبیل جنگی بود ورای همه جنگها؛هیچ راه گریزی نبود... نه زیر زمین،نه زیر آب،نه حتی رو هوا... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 70 روح بیگناه اون داره میون یه سری غریبه عذاب میکشه... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 69 هیچ وقت باورم نمیشد که زندگیمون اینجوری عوض بشه...هیچوقت... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/4/27 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 69 صفحۀ 174 احساس میکردم خیلی بزرگتر از همسن و سالهام هستم،احساس پیری میکردم...اونا از روحم خبر نداشتن،نمیدیدن درونم چی میگذره... 0 1 حجره دار شرقیترین خیال 1404/4/27 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 69 صفحۀ 43 چرا از شر متعجب نمیشویم؟ چرا حیرت از شر در نهادمان وجود ندارد؟ 0 1
بریدههای کتاب حجره دار شرقیترین خیال حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 63 مردی که من دیدم،آدم خوبی بود.وجدانش راحت بود و بی قراری آدم بد ها را نداشت.اما این را هم بگویم که که مرگ در چشمان این آدم زندگی میکند.چشمها را خوب میشناسم.این یکی جنسش فرق داشت.یاد شمشیر کهنهای میافتم که هنوز خیلی تیز است و هیچ بویی از ترحم نبرده... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 117 بعضی اندوه ها از روی لوح وجودی آدم پاک نمیشه،حتی اگه هزار و چهارصد سال بگذره... من آسیب دیدم. من حرمله رو دیدم. حداقل خودم که چنین فکری میکنم. 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل : روزهای تاریک نیما اکبرخانی 3.9 34 صفحۀ 113 نشستیم نوشابه خوردیم و مستندی با زیرنویس عربی دیدیم در حالی که پیرزن از کنارمون سینهخیز،مثل یه حلزون که از خودش یه رد لزج و سفید به جا میگذاره از کنارمون گذشت.در حالی که یه رد پهن لزج و قرمز روی زمین میگذاشت... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 عزرائیل: کهنه سرباز نیما اکبرخانی 4.2 75 صفحۀ 226 همه انسانها رازهایی دارند که فقط خودشان میدانند.رازهایی که آدم حتی وسوسه نمیشود با کسی در میان بگذارد.او هم داشت.او زیر بازجویی شکسته بود.این همان چیزی بود که هیچکس نمیدانست. تنها او بود که میدانست آن روز کذایی به آنجا رسید که بخواهد اطلاعات بدهد؛همه اطلاعاتش را...فقط فرصتش پیش نیامد... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 59 تنها چیزی که اونور سیمها جا موند،سرزمینمون بود...و قبر ها...و سلامتی...و باورهامون،یا دست کم باور من... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 15 ما هوائیم...و نه خاک... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 29 و این آخرین لحظههای اون زندگیه؛زندگیای که همه توش خوشحال بودیم... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 51 بدترین قسمت این ماجرا،غیر قابل درک ترینشه...اینکه همهچیز به شکل دردناکی زیبا بود... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 43 آه لایوبوچکا! تو میدونی دارم از چی باهات حرف میزنم،از اندوهم،همون چیزی که قراره به مردم بدی... ولی شاید اونموقع،من دیگه اینجا نباشم... شاید به خاک برگشته باشم،کنار ریشهها... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 34 من همهش بین واقعیت و خیال سردرگمم... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 90 چرنوبیل جنگی بود ورای همه جنگها؛هیچ راه گریزی نبود... نه زیر زمین،نه زیر آب،نه حتی رو هوا... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 70 روح بیگناه اون داره میون یه سری غریبه عذاب میکشه... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/5/10 صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعه ی هسته ای سوتلانا آلکسیویچ 4.0 43 صفحۀ 69 هیچ وقت باورم نمیشد که زندگیمون اینجوری عوض بشه...هیچوقت... 0 0 حجره دار شرقیترین خیال 1404/4/27 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 69 صفحۀ 174 احساس میکردم خیلی بزرگتر از همسن و سالهام هستم،احساس پیری میکردم...اونا از روحم خبر نداشتن،نمیدیدن درونم چی میگذره... 0 1 حجره دار شرقیترین خیال 1404/4/27 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 69 صفحۀ 43 چرا از شر متعجب نمیشویم؟ چرا حیرت از شر در نهادمان وجود ندارد؟ 0 1