بریده‌های کتاب بای.

بای.

بای.

1403/12/10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

مثلا می‌گفت: می‌دانی مومو، بعضی وقتها آدم می‌بیند که خیابانی خیلی طولانی پیش رو دارد. بعد فکر می‌کند که آن خیابان، وحشتناک دراز است و هیچ‌وقت جارو کشیدنش تمام نمی‌شود. آن وقت آدم با عجله شروع می‌کند به کار. هی تندتر و تندتر جارو می‌زند. ولی هر بار که سرش را بلند می‌کند می‌بیند مسیر جلوی رویش هیچ کمتر نشده. برای همین آدم هی بیشتر به خودش فشار می‌آورد، ترس برش می‌دارد و آن‌قدر سرعتش را زیاد می‌کند که آخر سر از نفس می‌افتد و دیگر‌ نایی برایش باقی نمی‌ماند. و خیابان همچنان به همان درازی جلوی رویش است. آدم هیچ‌وقت نباید این‌طوری کار کند. آدم نباید یکهو به تمام خیابان فکر کند، متوجه هستی که؟‌ باید همیشه یادت باشد که فقط به قدم بعدی فکر کنی. به قدم بعدی و نفس بعدی و حرکت بعدی جارو... این جوری که کار کنی از کارت لذت می‌بری، و این خیلی مهم است! آن‌وقت یکهویی می‌بینی که تمام خیابان را قدم به قدم تمیز کرده ای، بدون این‌که حواست باشد....

5

بای.

بای.

1403/5/31

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقه‏‌ای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بی‌بهره بماند، ولی معمولا فساد از «خواص» شروع می‌شود و به «عوام» سرایت می‌کند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز می‌شود و اجبارا «خواص» را به صلاح می‌آورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین می‏‌ریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت می‌کند. روی همین اصل است که می‌بینیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعلیمات عالیه خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه» و «خاصه» تقسیم می‌کند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی می‌کند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار می‌دهد. در دستور حکومتی که به نام مالک اشتر نخعی مرقوم داشته می‌‏نویسد: «برای والی، هیچ کس پرخرج‏تر در هنگام سستی، کم کمکتر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقع‏تر، ناسپاس‏تر، عذرناپذیرتر، کم طاقت‏تر در شداید از «خاصه» نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه پیروزی بر دشمن «عامه» می‌باشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.».

5