بریدههای کتاب بای. بای. 1404/4/21 نیم دیگرم : از من بودن تا ما شدن جلد 1 محسن عباسی ولدی 4.4 23 صفحۀ 31 0 1 بای. 1404/4/21 نیم دیگرم : از من بودن تا ما شدن جلد 1 محسن عباسی ولدی 4.4 23 صفحۀ 30 2 3 بای. 1404/4/10 آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعی 4.5 54 صفحۀ 12 0 0 بای. 1404/3/31 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 153 صفحۀ 29 علی دو مشک را پیش پای امام بر زمین نهاد و در زیر نگاه سرشار از تحسین امام، چیزی گفت که جگر مرا کباب کرد، آنچنان که تمام آبهای وجودم بخار شد: _پدرجان! این آب برای هر که تشنه است. بخصوص این برادر کوچک و ... و اگر چیزی باقی ماند من نیز تشنه ام... 3 14 بای. 1404/3/14 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.4 76 صفحۀ 82 زندگی گاری خوبیه. باید سوارش شد، باید درست هدایتش کرد. اگه این کارو بکنی، از سواریاش میتونی لذت ببری، اما اگه درست هدایتش نکنی، همون گاری با چرخ هاش از روت رد میشه. دیگه استخونی هم برات نمیمونه. 0 3 بای. 1404/3/11 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.4 76 صفحۀ 19 من تنها هستم و میدانم که تنهایی و ترس، فرق دارند... وقتی تنهایی، دلت نمیخواهد خیلی کارها را انجام بدهی. یعنی نمیتوانی. فکر میکنی قدرت نداری. فکر میکنی کسی پشتت نیست که به قدرتت اضافه کند یا قدرتت را بهت یادآوری کند. من تنها هستم و سالهاست که قدرتم زیر خروارها خاک گم شده... 0 10 بای. 1403/12/10 مومو میشائیل انده 4.2 51 صفحۀ 53 مثلا میگفت: میدانی مومو، بعضی وقتها آدم میبیند که خیابانی خیلی طولانی پیش رو دارد. بعد فکر میکند که آن خیابان، وحشتناک دراز است و هیچوقت جارو کشیدنش تمام نمیشود. آن وقت آدم با عجله شروع میکند به کار. هی تندتر و تندتر جارو میزند. ولی هر بار که سرش را بلند میکند میبیند مسیر جلوی رویش هیچ کمتر نشده. برای همین آدم هی بیشتر به خودش فشار میآورد، ترس برش میدارد و آنقدر سرعتش را زیاد میکند که آخر سر از نفس میافتد و دیگر نایی برایش باقی نمیماند. و خیابان همچنان به همان درازی جلوی رویش است. آدم هیچوقت نباید اینطوری کار کند. آدم نباید یکهو به تمام خیابان فکر کند، متوجه هستی که؟ باید همیشه یادت باشد که فقط به قدم بعدی فکر کنی. به قدم بعدی و نفس بعدی و حرکت بعدی جارو... این جوری که کار کنی از کارت لذت میبری، و این خیلی مهم است! آنوقت یکهویی میبینی که تمام خیابان را قدم به قدم تمیز کرده ای، بدون اینکه حواست باشد.... 1 6 بای. 1403/6/21 کنسرت طبل های غمگین جردن ساننبلیک 4.7 3 صفحۀ 171 "اگر یک چیز بود که بالاخره آن را متوجه شدم، این بود که همیشه میتوانی! ذهن را تغییر بدهی." 0 11 بای. 1403/6/21 کنسرت طبل های غمگین جردن ساننبلیک 4.7 3 صفحۀ 171 "به جای عذاب کشیدن واسه چیزهایی که نمیتونی تغییرشون بدی، چرا سعی نمیکنی روی چیزهایی کاری کنی که میتونی عوضشون کنی؟" 0 13 بای. 1403/6/2 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 106 صفحۀ 45 اینجا همهچیز از هم سبقت میگیرد و سرعت همهچیز گیج کننده است! البته پُرواضح است که نسبت سرعت وسایل نقلیه و رفتوآمد آدمها با حرکتِ کلی ژاپن، مثل نسبت سرعت عقربه ثانیهشمار به عقربه ساعت شمار است؛ کوچکترها میچرخند و میچرخند تا عقربه بزرگتر ذرهای جابجا شود. دست آخر هم برای ثبت زمان، کمتر کسی به ثانیه شمارها نگاه میکند؛ زمان را عقربههای بزرگتر نشان میدهند! 0 8 بای. 1403/5/31 داستان راستان جلد 1 مرتضی مطهری 4.5 55 صفحۀ 78 خیرِ مؤمن در گرو این نیست که حتما فقیر و تهیدست باشد؛ خیر مؤمن ناشی از روح ایمان و عقیده اوست، زیرا در هر حالی از فقر و تهیدستی یا ثروت و بینیازی واقع شود، میداند در این حال وظیفهای دارد و آن وظیفه را به خوبی انجام میدهد. این است که عجیبترین چیزها حالتی است که مؤمن به خود میگیرد، که همه پیشآمدها و سختی و سستیها برایش خیر و سعادت میشود. 0 3 بای. 1403/5/31 داستان راستان جلد 1 مرتضی مطهری 4.5 55 صفحۀ 18 صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بیبهره بماند، ولی معمولا فساد از «خواص» شروع میشود و به «عوام» سرایت میکند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا «خواص» را به صلاح میآورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت میکند. روی همین اصل است که میبینیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعلیمات عالیه خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه» و «خاصه» تقسیم میکند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی میکند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار میدهد. در دستور حکومتی که به نام مالک اشتر نخعی مرقوم داشته مینویسد: «برای والی، هیچ کس پرخرجتر در هنگام سستی، کم کمکتر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقعتر، ناسپاستر، عذرناپذیرتر، کم طاقتتر در شداید از «خاصه» نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه پیروزی بر دشمن «عامه» میباشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.». 0 5
بریدههای کتاب بای. بای. 1404/4/21 نیم دیگرم : از من بودن تا ما شدن جلد 1 محسن عباسی ولدی 4.4 23 صفحۀ 31 0 1 بای. 1404/4/21 نیم دیگرم : از من بودن تا ما شدن جلد 1 محسن عباسی ولدی 4.4 23 صفحۀ 30 2 3 بای. 1404/4/10 آفتاب در حجاب سیدمهدی شجاعی 4.5 54 صفحۀ 12 0 0 بای. 1404/3/31 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 153 صفحۀ 29 علی دو مشک را پیش پای امام بر زمین نهاد و در زیر نگاه سرشار از تحسین امام، چیزی گفت که جگر مرا کباب کرد، آنچنان که تمام آبهای وجودم بخار شد: _پدرجان! این آب برای هر که تشنه است. بخصوص این برادر کوچک و ... و اگر چیزی باقی ماند من نیز تشنه ام... 3 14 بای. 1404/3/14 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.4 76 صفحۀ 82 زندگی گاری خوبیه. باید سوارش شد، باید درست هدایتش کرد. اگه این کارو بکنی، از سواریاش میتونی لذت ببری، اما اگه درست هدایتش نکنی، همون گاری با چرخ هاش از روت رد میشه. دیگه استخونی هم برات نمیمونه. 0 3 بای. 1404/3/11 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.4 76 صفحۀ 19 من تنها هستم و میدانم که تنهایی و ترس، فرق دارند... وقتی تنهایی، دلت نمیخواهد خیلی کارها را انجام بدهی. یعنی نمیتوانی. فکر میکنی قدرت نداری. فکر میکنی کسی پشتت نیست که به قدرتت اضافه کند یا قدرتت را بهت یادآوری کند. من تنها هستم و سالهاست که قدرتم زیر خروارها خاک گم شده... 0 10 بای. 1403/12/10 مومو میشائیل انده 4.2 51 صفحۀ 53 مثلا میگفت: میدانی مومو، بعضی وقتها آدم میبیند که خیابانی خیلی طولانی پیش رو دارد. بعد فکر میکند که آن خیابان، وحشتناک دراز است و هیچوقت جارو کشیدنش تمام نمیشود. آن وقت آدم با عجله شروع میکند به کار. هی تندتر و تندتر جارو میزند. ولی هر بار که سرش را بلند میکند میبیند مسیر جلوی رویش هیچ کمتر نشده. برای همین آدم هی بیشتر به خودش فشار میآورد، ترس برش میدارد و آنقدر سرعتش را زیاد میکند که آخر سر از نفس میافتد و دیگر نایی برایش باقی نمیماند. و خیابان همچنان به همان درازی جلوی رویش است. آدم هیچوقت نباید اینطوری کار کند. آدم نباید یکهو به تمام خیابان فکر کند، متوجه هستی که؟ باید همیشه یادت باشد که فقط به قدم بعدی فکر کنی. به قدم بعدی و نفس بعدی و حرکت بعدی جارو... این جوری که کار کنی از کارت لذت میبری، و این خیلی مهم است! آنوقت یکهویی میبینی که تمام خیابان را قدم به قدم تمیز کرده ای، بدون اینکه حواست باشد.... 1 6 بای. 1403/6/21 کنسرت طبل های غمگین جردن ساننبلیک 4.7 3 صفحۀ 171 "اگر یک چیز بود که بالاخره آن را متوجه شدم، این بود که همیشه میتوانی! ذهن را تغییر بدهی." 0 11 بای. 1403/6/21 کنسرت طبل های غمگین جردن ساننبلیک 4.7 3 صفحۀ 171 "به جای عذاب کشیدن واسه چیزهایی که نمیتونی تغییرشون بدی، چرا سعی نمیکنی روی چیزهایی کاری کنی که میتونی عوضشون کنی؟" 0 13 بای. 1403/6/2 کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن یامین پور 4.0 106 صفحۀ 45 اینجا همهچیز از هم سبقت میگیرد و سرعت همهچیز گیج کننده است! البته پُرواضح است که نسبت سرعت وسایل نقلیه و رفتوآمد آدمها با حرکتِ کلی ژاپن، مثل نسبت سرعت عقربه ثانیهشمار به عقربه ساعت شمار است؛ کوچکترها میچرخند و میچرخند تا عقربه بزرگتر ذرهای جابجا شود. دست آخر هم برای ثبت زمان، کمتر کسی به ثانیه شمارها نگاه میکند؛ زمان را عقربههای بزرگتر نشان میدهند! 0 8 بای. 1403/5/31 داستان راستان جلد 1 مرتضی مطهری 4.5 55 صفحۀ 78 خیرِ مؤمن در گرو این نیست که حتما فقیر و تهیدست باشد؛ خیر مؤمن ناشی از روح ایمان و عقیده اوست، زیرا در هر حالی از فقر و تهیدستی یا ثروت و بینیازی واقع شود، میداند در این حال وظیفهای دارد و آن وظیفه را به خوبی انجام میدهد. این است که عجیبترین چیزها حالتی است که مؤمن به خود میگیرد، که همه پیشآمدها و سختی و سستیها برایش خیر و سعادت میشود. 0 3 بای. 1403/5/31 داستان راستان جلد 1 مرتضی مطهری 4.5 55 صفحۀ 18 صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بیبهره بماند، ولی معمولا فساد از «خواص» شروع میشود و به «عوام» سرایت میکند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا «خواص» را به صلاح میآورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت میکند. روی همین اصل است که میبینیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعلیمات عالیه خود، بعد از آنکه مردم را به دو طبقه «عامه» و «خاصه» تقسیم میکند، نسبت به صلاح و به راه آمدن خاصه اظهار یأس و نومیدی میکند و تنها عامه مردم را مورد توجه قرار میدهد. در دستور حکومتی که به نام مالک اشتر نخعی مرقوم داشته مینویسد: «برای والی، هیچ کس پرخرجتر در هنگام سستی، کم کمکتر در هنگام سختی، متنفرتر از عدالت و انصاف، پرتوقعتر، ناسپاستر، عذرناپذیرتر، کم طاقتتر در شداید از «خاصه» نیست. همانا استوانه دین و نقطه مرکزی مسلمین و مایه پیروزی بر دشمن «عامه» میباشند، پس توجه تو همواره به این طبقه معطوف باشد.». 0 5