بریدههای کتاب 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 3 روز پیش سیرک شبانه ارین مورگنشترن 3.7 54 صفحۀ 68 شاندرش ترجیح میدهد خودش هم همهی ترکیبات غذایی را نداند و با روش پخت آن آشنا نباشد.خودش میگوید این ناآگاهی، به غذا زندگی میبخشد و باعث میشود چیزی بیشتر از ترکیبات تشکیلدهندهشان باشند. 0 4 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/5/13 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 64 صفحۀ 50 ارزش زندگی بیشتر از اونه که برای ایمن موندن، همیشه تو قفس باشی... _دوناتِلا 0 7 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/5/11 سیرک شبانه ارین مورگنشترن 3.7 54 صفحۀ 416 متوجه میشود که فروپاشی آسانترین بخش کار است. چیزی که مشکل است، به هم چسبیدن مجدد است. 0 15 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/4/25 قلمرو خلافکاران لی باردوگو 4.7 24 صفحۀ 509 و بعد مردیم. هردوتامون، به شکل های مختلف. ولی فقط یکی از ما دوباره متولد شد 3 10 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/2/21 نهم نوامبر کالین هوور 3.7 53 صفحۀ 20 وقتی خودم رو روی تخت بیمارستان دیدم،میدونستم همه چیز تموم شده. اما شنیدن این حرف از پدرم، اونم با صدای بلند، این که اونم فکر میکنه باید از رویاهام دست بکشم چیزی نبود که آمادگی شنیدنشو داشته باشم. بن زیر لب میگه :((وای این خیلی...)) بعد به پدرم نگاه میکنه و با انزجار سری تکون میده:((تو پدرشی!)) 0 35 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/2/15 نهم نوامبر کالین هوور 3.7 53 صفحۀ 36 "تو هرگز نمیتونی خودت رو پیدا کنی ، اگه تو وجود یک آدم دیگه گم شده باشی" 0 10
بریدههای کتاب 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 3 روز پیش سیرک شبانه ارین مورگنشترن 3.7 54 صفحۀ 68 شاندرش ترجیح میدهد خودش هم همهی ترکیبات غذایی را نداند و با روش پخت آن آشنا نباشد.خودش میگوید این ناآگاهی، به غذا زندگی میبخشد و باعث میشود چیزی بیشتر از ترکیبات تشکیلدهندهشان باشند. 0 4 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/5/13 کاراوال؛ کاراوال جلد 1 استفانی گاربر 4.4 64 صفحۀ 50 ارزش زندگی بیشتر از اونه که برای ایمن موندن، همیشه تو قفس باشی... _دوناتِلا 0 7 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/5/11 سیرک شبانه ارین مورگنشترن 3.7 54 صفحۀ 416 متوجه میشود که فروپاشی آسانترین بخش کار است. چیزی که مشکل است، به هم چسبیدن مجدد است. 0 15 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/4/25 قلمرو خلافکاران لی باردوگو 4.7 24 صفحۀ 509 و بعد مردیم. هردوتامون، به شکل های مختلف. ولی فقط یکی از ما دوباره متولد شد 3 10 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/2/21 نهم نوامبر کالین هوور 3.7 53 صفحۀ 20 وقتی خودم رو روی تخت بیمارستان دیدم،میدونستم همه چیز تموم شده. اما شنیدن این حرف از پدرم، اونم با صدای بلند، این که اونم فکر میکنه باید از رویاهام دست بکشم چیزی نبود که آمادگی شنیدنشو داشته باشم. بن زیر لب میگه :((وای این خیلی...)) بعد به پدرم نگاه میکنه و با انزجار سری تکون میده:((تو پدرشی!)) 0 35 𝓐 𝓯𝓪𝓮𝓻𝓲𝓮☆ 1404/2/15 نهم نوامبر کالین هوور 3.7 53 صفحۀ 36 "تو هرگز نمیتونی خودت رو پیدا کنی ، اگه تو وجود یک آدم دیگه گم شده باشی" 0 10