بریدههای کتاب Nazy Nazy 6 روز پیش دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 117 بازگشت به عادت های قدیمی خیلی راحته، حتی زمانی که میدونیم باعث درد ورنج ما می شن. 0 3 Nazy 1404/5/7 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 88 احتمالا نمی توانید بفهمید من چه احساسی دارم. چون شما عادت دارید دوست های زیادی داشته باشید. احتمالا مامان بابایی دارید که حداقل یکی از آن ها زنده است و شما را کتک نمیزند. هیچ کس در عکس دسته جمعی کلاسی خودش را از شما دور نمی کند. بنابراین شما نمی دانید چه احساسی دارد هر روز، هر روز آن قدر تنها باشید که احساس کنید چاله سیاهی که در وجودتان است دارد شما را می بلعد. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 مرد ها موجودات عجیب و غریبی هستن کوچولو. هیچ وقت نمیدونی از چه چیزهایی لذت میبرن. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 این بیمارستان، دنیایی از دختر هایی است که هق هق سر دادند. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 وقتی به اینجا می آیی باید بهت بگن که دیگه عمر این آرزو ها سر رسیده. دیگه هیچکس مارو با کاری که انجام دادیم دوست نداره. نه مثل آدم های معمولی 0 6 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 67 الان فهمیدم اگر بچه های دیگر، معلم های عوضی و کل اتفاقات مسخره ای که در مدرسه می افتند را حذف کنی، مدرسه رفتن خیلی هم کار راحتی است. 0 8 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 7 زخم های من همان چیز هایی هستند که من را به آنچه امروز هستم تبدیل کرده اند. 0 9 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 9 من هرگز نمی توانم در این بدن برنده باشم. 0 10 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 60 مادرم زنده است، اما او هم مثل یک روح است. چشم هایش که گود افتاده اند، از دور به من خیره شده اند و بدنش بی حرکت مانده. خیلی آدم ها هستند که دیگر بر نمی گردند. 0 6 Nazy 1404/5/1 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 24 نه دری، نه لامپی، نه شیشه ای، نه تیغی، فقط غذای نرم که بتوان با قاشق خورد و گاهی اوقات هم قهوه ولرم. اینجا به هیچ وجه نمیتوانی به خودت آسیب برسانی. 0 9 Nazy 1404/3/23 اگر می شد من را ببینی آن لیانگ 4.2 5 صفحۀ 336 آدم ها بیشتر از هر چیزی به اعتبار و آبرویشان اهمیت می دهند. اعتبار سرمایه است، منبع قدرت است، مثل پول که ارزشمند است، چون مردم به آن بها می دهند. 0 6 Nazy 1404/3/18 جایی که فقط خودمان می دانیم مورین گو 3.8 3 صفحۀ 13 قدردانی من سخاوتمندانه به نظر می رسید، اما چیزی غیر از این هم انتظار نمی رفت. ستاره های کی پاپ همیشه باید قدردان می بودند. 0 6 Nazy 1404/3/18 در تک تک کلماتم تامارا آیرلند استون 4.7 3 صفحۀ 281 پس از رفتنت به ورودی خانه خیره ماندم و تهی شدنش را احساس کردم و حیران بودم تا تو برگردی 0 5 Nazy 1404/3/18 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 148 صفحۀ 146 « من می تونستم دوستت داشته باشم، جولیت... من باهات مثل یک ملکه رفتار می کردم» 0 2 Nazy 1404/3/18 سنگدل ماریسا مییر 4.2 221 صفحۀ 247 بعضی وقت ها وانمود می کنم خودم جای اونم... بهش پیشنهاد می کنم کار هایی رو انجام بده که اگه من توی همچین وضعی بودم، انجام میدادم. اگه... لایق تو بودم. 0 4 Nazy 1404/3/4 دختر بد خوب آلیس فینی 4.1 12 صفحۀ 58 این روز ها بیشتر آدم ها آن قدر سرگرم گوشی شان اند که دیگر به بالا نگاه نمی کنند. داخل گوشی، نومیدانه به دنبال افکاری اند که بازتابی از افکار خودشان باشند. 0 4 Nazy 1404/3/4 دختر بد خوب آلیس فینی 4.1 12 صفحۀ 29 کتاب خوب می تواند نوری در تاریکی باشد. کتاب خوب میتواند تنهایی را درمان، ذهن ها یا حتی دنیا را تغییر دهد. کتاب خوب شبیه جادو است. 0 8 Nazy 1404/2/30 دیزی دارکر آلیس فینی 4.1 172 صفحۀ 128 کتاب ها نجاتم دادند؛ من به آن ها پناه می بردم و در داستان هایشان زندگی می کردم. 0 5 Nazy 1404/2/27 افعی و بال های شب ۲ جلد 2 4.2 13 صفحۀ 96 «تو خیره کننده ترین چیزی هستی که تا حالا دیده ام، اوریا» 0 9 Nazy 1404/2/27 جایی که فقط خودمان می دانیم مورین گو 3.8 3 صفحۀ 48 داشتم از سنگینی نگاهش آب میشدم. مثل این بود که زیر نور آفتاب باشی؛ لذت بخش بود، اما کمی بیش از حد سوزان. 0 6
بریدههای کتاب Nazy Nazy 6 روز پیش دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 117 بازگشت به عادت های قدیمی خیلی راحته، حتی زمانی که میدونیم باعث درد ورنج ما می شن. 0 3 Nazy 1404/5/7 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 88 احتمالا نمی توانید بفهمید من چه احساسی دارم. چون شما عادت دارید دوست های زیادی داشته باشید. احتمالا مامان بابایی دارید که حداقل یکی از آن ها زنده است و شما را کتک نمیزند. هیچ کس در عکس دسته جمعی کلاسی خودش را از شما دور نمی کند. بنابراین شما نمی دانید چه احساسی دارد هر روز، هر روز آن قدر تنها باشید که احساس کنید چاله سیاهی که در وجودتان است دارد شما را می بلعد. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 مرد ها موجودات عجیب و غریبی هستن کوچولو. هیچ وقت نمیدونی از چه چیزهایی لذت میبرن. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 این بیمارستان، دنیایی از دختر هایی است که هق هق سر دادند. 0 5 Nazy 1404/5/6 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 72 وقتی به اینجا می آیی باید بهت بگن که دیگه عمر این آرزو ها سر رسیده. دیگه هیچکس مارو با کاری که انجام دادیم دوست نداره. نه مثل آدم های معمولی 0 6 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 67 الان فهمیدم اگر بچه های دیگر، معلم های عوضی و کل اتفاقات مسخره ای که در مدرسه می افتند را حذف کنی، مدرسه رفتن خیلی هم کار راحتی است. 0 8 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 7 زخم های من همان چیز هایی هستند که من را به آنچه امروز هستم تبدیل کرده اند. 0 9 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 9 من هرگز نمی توانم در این بدن برنده باشم. 0 10 Nazy 1404/5/5 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 60 مادرم زنده است، اما او هم مثل یک روح است. چشم هایش که گود افتاده اند، از دور به من خیره شده اند و بدنش بی حرکت مانده. خیلی آدم ها هستند که دیگر بر نمی گردند. 0 6 Nazy 1404/5/1 دختری با هزاران زخم کیتلین گلاسکو 4.4 7 صفحۀ 24 نه دری، نه لامپی، نه شیشه ای، نه تیغی، فقط غذای نرم که بتوان با قاشق خورد و گاهی اوقات هم قهوه ولرم. اینجا به هیچ وجه نمیتوانی به خودت آسیب برسانی. 0 9 Nazy 1404/3/23 اگر می شد من را ببینی آن لیانگ 4.2 5 صفحۀ 336 آدم ها بیشتر از هر چیزی به اعتبار و آبرویشان اهمیت می دهند. اعتبار سرمایه است، منبع قدرت است، مثل پول که ارزشمند است، چون مردم به آن بها می دهند. 0 6 Nazy 1404/3/18 جایی که فقط خودمان می دانیم مورین گو 3.8 3 صفحۀ 13 قدردانی من سخاوتمندانه به نظر می رسید، اما چیزی غیر از این هم انتظار نمی رفت. ستاره های کی پاپ همیشه باید قدردان می بودند. 0 6 Nazy 1404/3/18 در تک تک کلماتم تامارا آیرلند استون 4.7 3 صفحۀ 281 پس از رفتنت به ورودی خانه خیره ماندم و تهی شدنش را احساس کردم و حیران بودم تا تو برگردی 0 5 Nazy 1404/3/18 خردم کن جلد 1 طاهره مافی 4.0 148 صفحۀ 146 « من می تونستم دوستت داشته باشم، جولیت... من باهات مثل یک ملکه رفتار می کردم» 0 2 Nazy 1404/3/18 سنگدل ماریسا مییر 4.2 221 صفحۀ 247 بعضی وقت ها وانمود می کنم خودم جای اونم... بهش پیشنهاد می کنم کار هایی رو انجام بده که اگه من توی همچین وضعی بودم، انجام میدادم. اگه... لایق تو بودم. 0 4 Nazy 1404/3/4 دختر بد خوب آلیس فینی 4.1 12 صفحۀ 58 این روز ها بیشتر آدم ها آن قدر سرگرم گوشی شان اند که دیگر به بالا نگاه نمی کنند. داخل گوشی، نومیدانه به دنبال افکاری اند که بازتابی از افکار خودشان باشند. 0 4 Nazy 1404/3/4 دختر بد خوب آلیس فینی 4.1 12 صفحۀ 29 کتاب خوب می تواند نوری در تاریکی باشد. کتاب خوب میتواند تنهایی را درمان، ذهن ها یا حتی دنیا را تغییر دهد. کتاب خوب شبیه جادو است. 0 8 Nazy 1404/2/30 دیزی دارکر آلیس فینی 4.1 172 صفحۀ 128 کتاب ها نجاتم دادند؛ من به آن ها پناه می بردم و در داستان هایشان زندگی می کردم. 0 5 Nazy 1404/2/27 افعی و بال های شب ۲ جلد 2 4.2 13 صفحۀ 96 «تو خیره کننده ترین چیزی هستی که تا حالا دیده ام، اوریا» 0 9 Nazy 1404/2/27 جایی که فقط خودمان می دانیم مورین گو 3.8 3 صفحۀ 48 داشتم از سنگینی نگاهش آب میشدم. مثل این بود که زیر نور آفتاب باشی؛ لذت بخش بود، اما کمی بیش از حد سوزان. 0 6