بریدههای کتاب Kimia Kimia 1403/10/17 1984 جورج اورول 4.2 167 صفحۀ 51 تاریخ چیزی نبود جز لوح رنگباختهای که دائما پاک میشد و بنا به مقتضیات دوباره نوشته میشد. 0 1 Kimia 1403/8/24 روز رهایی اینس کانیاتی 3.7 9 صفحۀ 34 بالاخره نفسم جا آمد. وقت رفتن به خانه بود. ماجرای تنگی نفس و این فکروخیالها در کل همهاش بهانهای بود که کمی دیرتر بروم داخل خانه. خیلی وقت است دستم برای خودم رو شده. زیاد از این کارها میکنم. اولش بابت دیدن خانوادهام دل توی دلم نیست، با عجله میآیم، چهار ساعتِ تمام با دوچرخهٔ قراضهام رکاب میزنم و حین آواز خواندن از زور خستگی زیر باران گریه میکنم. اما آخرش وقتی میرسم همهچیز یادم میرود. هر کاری بتوانم میکنم تا چند دقیقه دیرتر وارد خانه شوم. 0 0 Kimia 1403/8/24 روز رهایی اینس کانیاتی 3.7 9 صفحۀ 40 نوزاد خوشحال است، چون هنوز نمیداند دختر است. بعدها باید غصهاش را بخورد. 0 1 Kimia 1403/5/2 Once Upon a Broken Heart جلد 1 استفانی گاربر 4.2 8 صفحۀ 244 Truth is often bitter, particularly when a person has been tasting more enjoyable lies. 0 4 Kimia 1403/4/12 Once Upon a Broken Heart جلد 1 استفانی گاربر 4.2 8 صفحۀ 8 All stories are made of both truths and lies, she used to say. What matters is the way that we believe in them. 0 6 Kimia 1403/3/15 The Brothers Hawthorne جلد 4 Jennifer Lynn Barnes 3.7 2 صفحۀ 114 Maybe I want to make him want me, so that I can be the one who walks away. 0 6 Kimia 1402/12/13 Normal People Sally Rooney 4.0 0 صفحۀ 15 Marianne had the sense that her real life was happening somewhere very far away, happening without her, and she didn’t know if she would ever find out where it was and become part of it. 0 9 Kimia 1402/11/5 We were liars 2.5 0 صفحۀ 135 “I’ll tell you what I don’t want at my funeral,” says Johnny. “I don’t want a bunch of New York art-world types who don’t even know me standing around in a stupid-ass reception room.” “I don’t want religious people talking about a God I don’t believe in,” says Gat. “Or a bunch of fake girls acting all sad and then putting lip gloss on in the bathroom and fixing their hair,” says Mirren. 0 7 Kimia 1402/11/5 We were liars 2.5 0 صفحۀ 121 If you want to live where people are not afraid of mice, you must give up living in palaces. 0 4 Kimia 1402/10/28 We were liars 2.5 0 صفحۀ 42 He asked about Dad and about Gran—as if talking about something could make it better. As if wounds needed attention. 0 3 Kimia 1402/10/28 We were liars 2.5 0 صفحۀ 41 Do you understand, Cady? Silence is a protective coating over pain. 0 24 Kimia 1402/10/20 ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد پائولو کوئیلو 3.5 44 صفحۀ 27 در طول زندگیاش ورونیکا متوجه شده بود که بسیاری از مردم طوری در مورد فجایع موجود در زندگی سایرین حرف میزنند که انگار دوست دارند به آنها کمک کنند، اما واقعیت این است که آنها از عذاب کشیدن دیگران لذت میبرند، زیرا این باعث میشود تا باور کنند که خوشبخت هستند و زندگی با آنها خوب رفتار کرده است. 0 4 Kimia 1402/10/7 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 139 هر کس حق داره هر طور میخواد فکر کنه و توقع داشته باشه که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند. اما من قبل از اینکه با دیگران زندگی کنم، باید بتونم با خودم زندگی کنم. وجدان آدم تنها چیزیه که نمیتونه تابع نظر اکثریت باشه. 0 7 Kimia 1402/10/7 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 102 این که صد سال شکست خوردهایم، دلیل این نیست که باز تقلا نکنیم. 0 31 Kimia 1402/10/5 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 60 خانوم ماودی حرکت گهوارهای صندلیاش را متوقف کرد و با لحن جدیتری گفت: تو واسه فهم این مطلب هنوز خیلی بچهای؛ اما بعضی وقتها انجیل تو دست بعضیها بدتر از یک بطری نوشیدنی غیرمجاز تو دست... فرض کنیم پدر تو است. 0 5 Kimia 1402/10/3 IMAGINE ME (مرا تصور کن ، جلد ششم) 4.3 1 صفحۀ 75 It is only in the desperate seconds before death that we realize the windows against which we broke our bodies were only mirrors, all along. 0 2 Kimia 1402/10/1 بیگانه آلبر کامو 4.0 213 صفحۀ 126 همه مردم میدانند که زندگی به زحمتش نمیارزد. 0 2 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 209 خیلی از اوقات آدم تا شروع نکند به صحبت کردن دربارهٔ چیزی که چندان براش جالب نیست، نمیفهمه که چه چیزی براش زیاد جالبه. 0 36 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 193 وقتی که یه نفر مرده باشه، دلیل نمیشه که آدم دیگه دوستش نداشته باشه. مخصوصا موقعی که اون شخص هزار درجه بهتر از آدمایی باشه که میدونیم زندهن. 0 14 Kimia 1402/9/25 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 175 فکرم رفت پیش آن جمعیتی که توی یک قبرستان مرا میچپاندند توی یک قبر و بعد سنگی روی آن میگذاشتند که اسم من رویش کنده شده بود، وسط مردهها. پسر، موقعی که آدم میمیرد، این مردم خوب آدم را از چهار جهت محاصره میکنند. من امیدوارم که وقتی مردم، یک آدم با فهم و شعوری پیدا بشود و جنازه مرا توی رودخانهای، جایی بیندازد. هرجا که میخواهد، باشد، ولی فقط توی قبرستان، وسط مردهها، چالم نکنند. روزهای یکشنبه میآیند و روی شکم آدم دسته گل میگذارند و از اینجور کارهای مسخره. وقتی که آدم زنده نباشد، گل را میخواهد چه کار؟ مرده که به گل احتیاج ندارد. 0 28
بریدههای کتاب Kimia Kimia 1403/10/17 1984 جورج اورول 4.2 167 صفحۀ 51 تاریخ چیزی نبود جز لوح رنگباختهای که دائما پاک میشد و بنا به مقتضیات دوباره نوشته میشد. 0 1 Kimia 1403/8/24 روز رهایی اینس کانیاتی 3.7 9 صفحۀ 34 بالاخره نفسم جا آمد. وقت رفتن به خانه بود. ماجرای تنگی نفس و این فکروخیالها در کل همهاش بهانهای بود که کمی دیرتر بروم داخل خانه. خیلی وقت است دستم برای خودم رو شده. زیاد از این کارها میکنم. اولش بابت دیدن خانوادهام دل توی دلم نیست، با عجله میآیم، چهار ساعتِ تمام با دوچرخهٔ قراضهام رکاب میزنم و حین آواز خواندن از زور خستگی زیر باران گریه میکنم. اما آخرش وقتی میرسم همهچیز یادم میرود. هر کاری بتوانم میکنم تا چند دقیقه دیرتر وارد خانه شوم. 0 0 Kimia 1403/8/24 روز رهایی اینس کانیاتی 3.7 9 صفحۀ 40 نوزاد خوشحال است، چون هنوز نمیداند دختر است. بعدها باید غصهاش را بخورد. 0 1 Kimia 1403/5/2 Once Upon a Broken Heart جلد 1 استفانی گاربر 4.2 8 صفحۀ 244 Truth is often bitter, particularly when a person has been tasting more enjoyable lies. 0 4 Kimia 1403/4/12 Once Upon a Broken Heart جلد 1 استفانی گاربر 4.2 8 صفحۀ 8 All stories are made of both truths and lies, she used to say. What matters is the way that we believe in them. 0 6 Kimia 1403/3/15 The Brothers Hawthorne جلد 4 Jennifer Lynn Barnes 3.7 2 صفحۀ 114 Maybe I want to make him want me, so that I can be the one who walks away. 0 6 Kimia 1402/12/13 Normal People Sally Rooney 4.0 0 صفحۀ 15 Marianne had the sense that her real life was happening somewhere very far away, happening without her, and she didn’t know if she would ever find out where it was and become part of it. 0 9 Kimia 1402/11/5 We were liars 2.5 0 صفحۀ 135 “I’ll tell you what I don’t want at my funeral,” says Johnny. “I don’t want a bunch of New York art-world types who don’t even know me standing around in a stupid-ass reception room.” “I don’t want religious people talking about a God I don’t believe in,” says Gat. “Or a bunch of fake girls acting all sad and then putting lip gloss on in the bathroom and fixing their hair,” says Mirren. 0 7 Kimia 1402/11/5 We were liars 2.5 0 صفحۀ 121 If you want to live where people are not afraid of mice, you must give up living in palaces. 0 4 Kimia 1402/10/28 We were liars 2.5 0 صفحۀ 42 He asked about Dad and about Gran—as if talking about something could make it better. As if wounds needed attention. 0 3 Kimia 1402/10/28 We were liars 2.5 0 صفحۀ 41 Do you understand, Cady? Silence is a protective coating over pain. 0 24 Kimia 1402/10/20 ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد پائولو کوئیلو 3.5 44 صفحۀ 27 در طول زندگیاش ورونیکا متوجه شده بود که بسیاری از مردم طوری در مورد فجایع موجود در زندگی سایرین حرف میزنند که انگار دوست دارند به آنها کمک کنند، اما واقعیت این است که آنها از عذاب کشیدن دیگران لذت میبرند، زیرا این باعث میشود تا باور کنند که خوشبخت هستند و زندگی با آنها خوب رفتار کرده است. 0 4 Kimia 1402/10/7 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 139 هر کس حق داره هر طور میخواد فکر کنه و توقع داشته باشه که دیگران هم به عقایدش احترام بگذارند. اما من قبل از اینکه با دیگران زندگی کنم، باید بتونم با خودم زندگی کنم. وجدان آدم تنها چیزیه که نمیتونه تابع نظر اکثریت باشه. 0 7 Kimia 1402/10/7 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 102 این که صد سال شکست خوردهایم، دلیل این نیست که باز تقلا نکنیم. 0 31 Kimia 1402/10/5 کشتن مرغ مینا هارپر لی 4.3 69 صفحۀ 60 خانوم ماودی حرکت گهوارهای صندلیاش را متوقف کرد و با لحن جدیتری گفت: تو واسه فهم این مطلب هنوز خیلی بچهای؛ اما بعضی وقتها انجیل تو دست بعضیها بدتر از یک بطری نوشیدنی غیرمجاز تو دست... فرض کنیم پدر تو است. 0 5 Kimia 1402/10/3 IMAGINE ME (مرا تصور کن ، جلد ششم) 4.3 1 صفحۀ 75 It is only in the desperate seconds before death that we realize the windows against which we broke our bodies were only mirrors, all along. 0 2 Kimia 1402/10/1 بیگانه آلبر کامو 4.0 213 صفحۀ 126 همه مردم میدانند که زندگی به زحمتش نمیارزد. 0 2 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 209 خیلی از اوقات آدم تا شروع نکند به صحبت کردن دربارهٔ چیزی که چندان براش جالب نیست، نمیفهمه که چه چیزی براش زیاد جالبه. 0 36 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 193 وقتی که یه نفر مرده باشه، دلیل نمیشه که آدم دیگه دوستش نداشته باشه. مخصوصا موقعی که اون شخص هزار درجه بهتر از آدمایی باشه که میدونیم زندهن. 0 14 Kimia 1402/9/25 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 172 صفحۀ 175 فکرم رفت پیش آن جمعیتی که توی یک قبرستان مرا میچپاندند توی یک قبر و بعد سنگی روی آن میگذاشتند که اسم من رویش کنده شده بود، وسط مردهها. پسر، موقعی که آدم میمیرد، این مردم خوب آدم را از چهار جهت محاصره میکنند. من امیدوارم که وقتی مردم، یک آدم با فهم و شعوری پیدا بشود و جنازه مرا توی رودخانهای، جایی بیندازد. هرجا که میخواهد، باشد، ولی فقط توی قبرستان، وسط مردهها، چالم نکنند. روزهای یکشنبه میآیند و روی شکم آدم دسته گل میگذارند و از اینجور کارهای مسخره. وقتی که آدم زنده نباشد، گل را میخواهد چه کار؟ مرده که به گل احتیاج ندارد. 0 28