بریدههای کتاب calynn calynn 1403/9/25 سنگدل ماریسا مییر 4.2 176 صفحۀ 452 کاترین گفت:《این مرد رو بهخاطر قتل جست،دلقک دربار سرزمین دلها،به مرگ محکوم میکنم.》حرفش را بدون ذره ای احساس گفت. ردونشانی از عشقی آرزو یا درد در دل شکسته اش نداشت. آن روز در سرزمین دلها روز جدیدی بود و کاترین ملکه بود. _گردنش رو بزن. 1 11 calynn 1403/9/25 سنگدل ماریسا مییر 4.2 176 صفحۀ 416 آقای زمان هیچ جوابی به کاترین نداد غم و غصه ی کاترین به خشم و کینه تبدیل شد. دیگر دفعه ی بعدی و زمانی در کار نبود هیچ معامله ای کارساز نبود. جست رفته بود. 0 2 calynn 1403/9/25 ملکه پوشالی هالی بلک 4.6 56 صفحۀ 259 به سلامتی خانواده و سرزمین پریان و پیتزا و قصه ها و شروعی دوباره و نقشه های فوق العاده من می توانم به سلامتی همه ی اینها بنوشم. 0 2 calynn 1403/9/25 ملکه پوشالی هالی بلک 4.6 56 صفحۀ 108 بنابراین برای آخرین بار با مدوک شام میخورم کمی رنگ به گونه هایم میمالم و موهایم را باز میکنم و دوباره میبافم و اگر امشب مهربانم به همه احترام میگذارم و بلند بلند میخندم به خاطر این است که میدانم دیگر چنین کاری نخواهم کرد هیچ وقت کاری نمیکنم که او با من چنین رفتاری داشته باشد. اما برای آخرین شب او پدری است که خوب در خاطرم خواهد ماند. کسی که زیر سایه اش من من شده ام. 0 2 calynn 1403/9/25 شاهزاده سنگدل جلد 1 هالی بلک 4.2 87 صفحۀ 273 تصور خودم در آن حالت آسیب پذیر ترسناک است. اما حالا می توانم یکی از همان گرگها شوم.تنها چیز مهمی که توی وجود آن یکی جود است و توی وجود من نیست، تنها بخشی که توی او نشکسته و در من شکسته دیگر قابل بازگشت نیست. 0 2 calynn 1403/9/25 خواهران گمشده : مجموعهی پادشاه پریان (جلد ۱.۵) هالی بلک 3.6 34 صفحۀ 21 اما تا وقتی سروکله ی مدوک پیدا نشده بود این تفاوت ها زیاد مهم به نظر نمی رسیدند؛ تا آن روز که تو به او حمله کردی و من زدم زیر گریه. سعی کردی به او ضربه بزنی تلاشت بی فایده و احمقانه بود. طوری به سمتش یورش میبردی که انگار جانت برایت اهمیت نداشت. بعد از آن انگار همه چیز برایت دعوت به مبارزه ای بود که نمی توانستی دست رد به سینه اش بزنی 0 2 calynn 1403/9/25 پادشاه پلید جلد 2 هالی بلک 4.5 48 صفحۀ 226 《وقتی پدرم من رو طرد کرد،اولش سعی میکردم تا ثابت کنم اصلا شبیه اون چیزی که فکر می کنه، نیستم. ولی دیدم این کار هیچ تأثیری نداره، پس سعی کردم به جاش، دقیقا همون چیزی بشم که معتقد بود هستم. اگه فکر می کرد بدم ،من بدتر میشدم. اگه فکر می کرد ظالمم، وحشتناک می شدم. من طبق تمام انتظارات اون از خودم، زندگی کردم. اگه نمیتونستم اون رو به خودم علاقه مند کنم،باید خشمش رو قبول میکردم. 0 2
بریدههای کتاب calynn calynn 1403/9/25 سنگدل ماریسا مییر 4.2 176 صفحۀ 452 کاترین گفت:《این مرد رو بهخاطر قتل جست،دلقک دربار سرزمین دلها،به مرگ محکوم میکنم.》حرفش را بدون ذره ای احساس گفت. ردونشانی از عشقی آرزو یا درد در دل شکسته اش نداشت. آن روز در سرزمین دلها روز جدیدی بود و کاترین ملکه بود. _گردنش رو بزن. 1 11 calynn 1403/9/25 سنگدل ماریسا مییر 4.2 176 صفحۀ 416 آقای زمان هیچ جوابی به کاترین نداد غم و غصه ی کاترین به خشم و کینه تبدیل شد. دیگر دفعه ی بعدی و زمانی در کار نبود هیچ معامله ای کارساز نبود. جست رفته بود. 0 2 calynn 1403/9/25 ملکه پوشالی هالی بلک 4.6 56 صفحۀ 259 به سلامتی خانواده و سرزمین پریان و پیتزا و قصه ها و شروعی دوباره و نقشه های فوق العاده من می توانم به سلامتی همه ی اینها بنوشم. 0 2 calynn 1403/9/25 ملکه پوشالی هالی بلک 4.6 56 صفحۀ 108 بنابراین برای آخرین بار با مدوک شام میخورم کمی رنگ به گونه هایم میمالم و موهایم را باز میکنم و دوباره میبافم و اگر امشب مهربانم به همه احترام میگذارم و بلند بلند میخندم به خاطر این است که میدانم دیگر چنین کاری نخواهم کرد هیچ وقت کاری نمیکنم که او با من چنین رفتاری داشته باشد. اما برای آخرین شب او پدری است که خوب در خاطرم خواهد ماند. کسی که زیر سایه اش من من شده ام. 0 2 calynn 1403/9/25 شاهزاده سنگدل جلد 1 هالی بلک 4.2 87 صفحۀ 273 تصور خودم در آن حالت آسیب پذیر ترسناک است. اما حالا می توانم یکی از همان گرگها شوم.تنها چیز مهمی که توی وجود آن یکی جود است و توی وجود من نیست، تنها بخشی که توی او نشکسته و در من شکسته دیگر قابل بازگشت نیست. 0 2 calynn 1403/9/25 خواهران گمشده : مجموعهی پادشاه پریان (جلد ۱.۵) هالی بلک 3.6 34 صفحۀ 21 اما تا وقتی سروکله ی مدوک پیدا نشده بود این تفاوت ها زیاد مهم به نظر نمی رسیدند؛ تا آن روز که تو به او حمله کردی و من زدم زیر گریه. سعی کردی به او ضربه بزنی تلاشت بی فایده و احمقانه بود. طوری به سمتش یورش میبردی که انگار جانت برایت اهمیت نداشت. بعد از آن انگار همه چیز برایت دعوت به مبارزه ای بود که نمی توانستی دست رد به سینه اش بزنی 0 2 calynn 1403/9/25 پادشاه پلید جلد 2 هالی بلک 4.5 48 صفحۀ 226 《وقتی پدرم من رو طرد کرد،اولش سعی میکردم تا ثابت کنم اصلا شبیه اون چیزی که فکر می کنه، نیستم. ولی دیدم این کار هیچ تأثیری نداره، پس سعی کردم به جاش، دقیقا همون چیزی بشم که معتقد بود هستم. اگه فکر می کرد بدم ،من بدتر میشدم. اگه فکر می کرد ظالمم، وحشتناک می شدم. من طبق تمام انتظارات اون از خودم، زندگی کردم. اگه نمیتونستم اون رو به خودم علاقه مند کنم،باید خشمش رو قبول میکردم. 0 2