بریدههای کتاب "چشم قهوه ای" "چشم قهوه ای" 1403/5/11 بیست و هفت روز و یک لبخند: روایتی از زندگی شهید بابک نوری هریس فاطمه رهبر 3.9 27 صفحۀ 57 << بابک من، قبل از رفتن، بوی شهادت میداد. برای همین جرأت نداشتم بروم در آغوشش بگیرم؛ میترسیدم احساسات پدرانه ام، کار دستم بدهد؛ میترسیدم حرفی بزنم و مانع رفتنش بشوم.>> 0 10 "چشم قهوه ای" 1403/5/8 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 102 صفحۀ 18 فایده ماجراجویی چه بود وقتی آدم کسی را نداشته باشد که ماجراهایش را با او شریک شود؟ 1 6 "چشم قهوه ای" 1403/4/2 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 102 صفحۀ 2 "بعضی زخم ها ریشه در درون ما دارن. اونها بخشی از وجودمون هستن و ما رو شکل میدن." 0 2 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری در اعماق دریا اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 40 عجیب است،اما وقتی او مقابل من ایستاده بود و با حرف هایش آزارم میداد حس میکردم شجاعت بیشتری دارم ولی اکنون که تنها هستم جسارت کار دشواری است. حالا باید چه کار کنم؟ 0 3 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری در اعماق دریا اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 13 "خدای دریا عصبانی نیست،مینا. اون فقط گم شده.اون تو قصرش که بسیار فراتر از این دنیاست، منتظر یه آدم شجاعه که بره و اون رو پیدا کنه." 0 4 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 37 "به عنوان کسی که نمیتونه صحبت کنه خیلی حرف ها برای گفتن داری." -شین،دختری که در اعماق دریا افتاد- 0 1 "چشم قهوه ای" 1403/3/26 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 20 و برایم سوال میشود... این تویی که اشک دنیا را در آوردی یا دنیاست که اشک تو رو در آورده؟ 0 1 "چشم قهوه ای" 1402/11/17 جاده جنگ جلد 4 منصور انوری 4.4 0 صفحۀ 86 گل مراد ادامه داد: <<توجه داشته باشین که شما برای این ماموریت انتخاب شدین! همین، دلیل شجاعت و صلاحیت شماست.>> 0 1 "چشم قهوه ای" 1402/10/30 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 284 صفحۀ 216 خیلیا میگن باید یه مدت از آشنایی بگذره و بعد در مورد احساسات خودمون حرف بزنیم و صمیمیت به وجود بیاد اما حقیقت اینه که مهم نیست چقدر از آشنایی گذشته،فرصت با هم بودن خیلی کمه و بیشتر مردم وقت رو هدر میدن و منتظر رسیدن لحظه ای مناسب می مونن اما نیازی به این بازیا نیست... 0 3 "چشم قهوه ای" 1402/10/30 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 284 صفحۀ 153 _اگه خواستی دوباره خشمت رو سر من خالی کنی اشکالی نداره من تا آخر باهات دوست میمونم(: 0 3
بریدههای کتاب "چشم قهوه ای" "چشم قهوه ای" 1403/5/11 بیست و هفت روز و یک لبخند: روایتی از زندگی شهید بابک نوری هریس فاطمه رهبر 3.9 27 صفحۀ 57 << بابک من، قبل از رفتن، بوی شهادت میداد. برای همین جرأت نداشتم بروم در آغوشش بگیرم؛ میترسیدم احساسات پدرانه ام، کار دستم بدهد؛ میترسیدم حرفی بزنم و مانع رفتنش بشوم.>> 0 10 "چشم قهوه ای" 1403/5/8 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 102 صفحۀ 18 فایده ماجراجویی چه بود وقتی آدم کسی را نداشته باشد که ماجراهایش را با او شریک شود؟ 1 6 "چشم قهوه ای" 1403/4/2 دختر مهتاب جلد 1 سولین تن 4.1 102 صفحۀ 2 "بعضی زخم ها ریشه در درون ما دارن. اونها بخشی از وجودمون هستن و ما رو شکل میدن." 0 2 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری در اعماق دریا اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 40 عجیب است،اما وقتی او مقابل من ایستاده بود و با حرف هایش آزارم میداد حس میکردم شجاعت بیشتری دارم ولی اکنون که تنها هستم جسارت کار دشواری است. حالا باید چه کار کنم؟ 0 3 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری در اعماق دریا اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 13 "خدای دریا عصبانی نیست،مینا. اون فقط گم شده.اون تو قصرش که بسیار فراتر از این دنیاست، منتظر یه آدم شجاعه که بره و اون رو پیدا کنه." 0 4 "چشم قهوه ای" 1403/3/27 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 37 "به عنوان کسی که نمیتونه صحبت کنه خیلی حرف ها برای گفتن داری." -شین،دختری که در اعماق دریا افتاد- 0 1 "چشم قهوه ای" 1403/3/26 دختری که در اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 187 صفحۀ 20 و برایم سوال میشود... این تویی که اشک دنیا را در آوردی یا دنیاست که اشک تو رو در آورده؟ 0 1 "چشم قهوه ای" 1402/11/17 جاده جنگ جلد 4 منصور انوری 4.4 0 صفحۀ 86 گل مراد ادامه داد: <<توجه داشته باشین که شما برای این ماموریت انتخاب شدین! همین، دلیل شجاعت و صلاحیت شماست.>> 0 1 "چشم قهوه ای" 1402/10/30 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 284 صفحۀ 216 خیلیا میگن باید یه مدت از آشنایی بگذره و بعد در مورد احساسات خودمون حرف بزنیم و صمیمیت به وجود بیاد اما حقیقت اینه که مهم نیست چقدر از آشنایی گذشته،فرصت با هم بودن خیلی کمه و بیشتر مردم وقت رو هدر میدن و منتظر رسیدن لحظه ای مناسب می مونن اما نیازی به این بازیا نیست... 0 3 "چشم قهوه ای" 1402/10/30 هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا 4.1 284 صفحۀ 153 _اگه خواستی دوباره خشمت رو سر من خالی کنی اشکالی نداره من تا آخر باهات دوست میمونم(: 0 3