بریده‌های کتاب ama

در گذشته شخص دیگری بود که چنین احساسی در من ایجاد کرده بود. کسی که کاری کرده بود احساس کامل بودن،دیده شدن و مورد توجه واقع شدن داشته باشم. حالا حشرات زیر خاک از گوشتش ضیافت برپا کرده اند.

هیچ مرد دست یافتنی ای پونزده نیست.

_«تظاهر کردن رو بی خیال شو، خیلی وقته می شناسمت و میدونم کی داری وانمود می کنی.» «تضمین میکنم هیچوقت نمیتونی بفهمی کی داشتم تظاهر میکردم.»

نمی توانستم به خودم اجازه دهم در قبری که خودم کنده بودم، بمیرم.

نام یک پادشاه به من سپرده شده است. حال نیاز دارم قلبش را نیز به من بدهد.

و هرچقدر لطیف تر بنظر برسی امکان اینکه به طعمه ی دیگران تبدیل شوی بیشتر بود

افرادی در زندگی ام هستند که نباید از آن ها دور می شدم، باید از آنها فرار می کردم.

ایمان آوردن به کسی یکی از بزرگترین هدایایی است که می توانید به او بدهید، هیچ هزینه ای ندارد و نتایج می توانند گران بها باشند.

کلمات فقط زمانی ارزش دارند که به یاد داشته باشیم معنایشان را چگونه احساس کنیم.

علمی که عمل نشود، فقر است.

بلافاصله از این حرف پشیمان می شوم، اما حرف ها رسید ندارند و نمی توانید آنها را پس بگیرید.

یه عمر سعی کردم از قلبم محافظت کنم، یه جوری ازش محافظت کردم که میتونستم وانمود کنم که انگار اصلا قلبی ندارم.

_هنوزم پیشنهادم سر جاشه،یک جا رو انتخاب کن. من گذشته را انتخاب می کنم.

" تا ابد که یک شبه تموم نمیشه. "

اگه تو علت دردی، احتمالا نمیتونی درمون همون درد هم باشی.

همه چیز رو به عهده ی یک دختر بذار تا اون رو پیچیده تر کنه.

حقیقت یاداوری دردناکیه که چرا میخوام توی دروغ زندگی کنم.

به هر حال، تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملا دیوانه را ببینی.

هرچقدر هم که او شوخی کند و رفتار دوستانه ای داشته باشد، ما با همدیگر دشمنیم. ادم های جذاب جذابیت دارند، اما فقط در همین حد هستند.

همه ما وقتی به نفعمان باشد، دروغ می گوییم.