بریدههای کتاب علیرضا ابوعلی علیرضا ابوعلی 1402/12/5 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 80 امام صادق علیه السلام میفرماید: "فریب (ظاهر) نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا انسان به نماز و روزه شیفته میشود، تا جایی که اگر ترک کند به هراس میافتد؛ بلکه آنها را به راستگویی و ادای امانت بیازمایید." 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/11/27 آداب کتابخواری احسان رضایی 4.0 87 صفحۀ 140 تصویر معروفی هست که یک کتابفروش، کتابهایش را در فضای آزاد رها کرده و کنارشان هم یک پلاکارد گذاشته بود که: "دزدها کتاب نمیخوانند، کتابخوانها هم دزدی نمیکنند." 5 13 علیرضا ابوعلی 1402/8/21 نظام خانوادگی اسلام مرتضی مطهری 4.7 2 صفحۀ 82 (الکسیس کارل) میگوید: وجود جنین در زهدان مادر به علت آنکه بافتهایشان با یکدیگر متفاوت است عمیقاً در وجود زن مؤثر است و در حین آبستنى حالت فیزیولوژیک و روانى او را تغییر مى دهد. به نظر مى آید که جنس ماده لااقل نزد پستانداران مگر بعد از یک یا چند آبستنى به کمال رشد خود نمى رسد. زنهایى که بچه ندارند خیلى عصبانى ترند و تعادل روحى و جسمى ایشان زودتر از دیگران بهم مى خورد. زنها عمومآ به اهمیتى که اعمال تولید مثل براى آنها دارد واقف نیستند در حالى که این عمل براى رشد غایى ایشان ضرورى است. 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/8/16 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 232 بانوی من! زیبایی، در نداشتن برنامه نیست. تو میدانی و خوب میدانی. زیبایی در داشتنِ برنامه و تمردِّ گهگاهی از آن است. زیبایی در نفس تمرّد است. قانون را استثناء کامل میکند، نظم را آشفتگی. 0 6 علیرضا ابوعلی 1402/8/15 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 197 تو میپرسی: راستی انسان کار میکند برای آنکه به آسایش دست یابد، یا قدری میآساید فقط به خاطر آنکه توانایی کار کردن داشته باشد؟ انسان، وسیلهییست برای دوامبخشیدن به کارها، یا کار ابزاریست برای ایجاد آسایشِ انسان؟ ما، در خدمت کاریم، یا کار در خدمت ماست؟ 0 5 علیرضا ابوعلی 1402/8/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 92 عشق، یک عکس یادگاری نیست؛ ک یک مزاحِ ششماهه یا یکساله نیست. واقعیتِ عشق در بقای آن است، حقیقت عشق در عمقِ آن. من دختران و پسران بسیاری را میشناسم که تمامِ هدفشان از طرحِ مسئلهی عشق، رسیدن است. عجب جنجالی به پا میکنند! عجب درگیر میشوند! اعتصابِ غذا. تهدید به خودکشی. قرصهای خوابآور. تهدید. گریه. سکوت. فریاد ... و سرانجام، رسیدن. مشکل اما از همین لحظه آغاز میشود. وقتی هدف، اینقدر نزدیک باشد، بعد از زمانی که برقآسا میگذرد، دیگر نمیدانند چه باید بکنند؛ با اولین شستشوی پردهها؛ لبپر شدن بشقابها؛ بوی کهنگی گرفتنِ جهیز، میمانند معطل. قصدِ بیحرمتی به هم را که ندارند. بیحرمتی، فرزندِ کهنگیست، فرزندِ تکرار. این را باید میدانستند که رسیدن، پلهی اول منارهییست که بر اوج آن، اذانِ عاشقانه میگویند. برنامهیی برای بعد از وصل. برنامهیی برای تداوم بخشیدن به وصل. از وصل ممکن و آسانِ تن، به وصل دشوار و خطیرِ روح. برنامهیی برای سدبندی قاهرانه در برابرِ خاطره شدن. برنامهیی برای ابد. برای آنسوی مرگ. برای بقای مطلق. برای بیزمانی عشق ... 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/8/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 84 انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و بهدردنخورها؛ مملو از چیزهایی که همیشه گفتهییم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید؛ دیگر از اینها پیدا نمیشود؛ برای بچههای بعدی؛ به دردِ سفر میخورَد. چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترکخوردهیی که یادگار عموجان است. روروَکِ اوَّلی. پوتینهای کهنهی دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همینهاست که زندگی را از شکل میاندازد. همینهاست که زندگی را کهنه میکند. موریانهخورده. بیدزده. کپکزده. درهم شکسته. بیسروته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگیها را پسانداز میکنیم. ما پاسدارنِ از شکلافتادگیها هستیم. 0 1 علیرضا ابوعلی 1402/8/3 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 56 امام صادق (ع): خدمتگزار برادر مومنت باش، تا آن زمانی که تو را مستخدم نداند و اگر از خدمت تو بهرهگیری کرد، خدمت تو ذلت است نه آقایی و بزرگواری. 0 2 علیرضا ابوعلی 1402/8/1 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 75 باز میگویم عسل: دیگر سخن گفتنِ عاشقانه، دلیل عشق نیست، آواز عاشقانه خواندن، دلیل عاشق بودن. در روزگاری که خوبترین و لطیفترین آهنگهای عاشقانه را، کسانی، کاملاً حرفهای و عاشقانه مینوازند و به تکرار هم میندازند، اما قلبهایشان، تهی از هر شکلی از عشق است، من واماندهام که زنبورهایت را چگونه خبر کنم ... من و تو، عسل، زمانی به کشفِ عشق رسیدهایم که کودکانِ بیخیالِ بازیگوش هم، سرودهای عاشقانه را، یادگرفتهاند که عاشقانه زمزمه کنند، با چشمانی مملو از صداقتِ صوری عشق. آنها، حتی "غمِ عشق" را هم عیناً، تقلید میکنند. عزیزِ من! غم عشق را. باور نمیکنی؟! عاشق کم است، سخنِ عاشقانه، فراوان. 2 22 علیرضا ابوعلی 1402/7/24 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 37 منشور اخلاقی امام علی علیه اسلام: ... کاری که بر دوش توست، طعمه نیست؛ امانتی است که بر دوشت نهادهاند. ... 0 6
بریدههای کتاب علیرضا ابوعلی علیرضا ابوعلی 1402/12/5 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 80 امام صادق علیه السلام میفرماید: "فریب (ظاهر) نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا انسان به نماز و روزه شیفته میشود، تا جایی که اگر ترک کند به هراس میافتد؛ بلکه آنها را به راستگویی و ادای امانت بیازمایید." 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/11/27 آداب کتابخواری احسان رضایی 4.0 87 صفحۀ 140 تصویر معروفی هست که یک کتابفروش، کتابهایش را در فضای آزاد رها کرده و کنارشان هم یک پلاکارد گذاشته بود که: "دزدها کتاب نمیخوانند، کتابخوانها هم دزدی نمیکنند." 5 13 علیرضا ابوعلی 1402/8/21 نظام خانوادگی اسلام مرتضی مطهری 4.7 2 صفحۀ 82 (الکسیس کارل) میگوید: وجود جنین در زهدان مادر به علت آنکه بافتهایشان با یکدیگر متفاوت است عمیقاً در وجود زن مؤثر است و در حین آبستنى حالت فیزیولوژیک و روانى او را تغییر مى دهد. به نظر مى آید که جنس ماده لااقل نزد پستانداران مگر بعد از یک یا چند آبستنى به کمال رشد خود نمى رسد. زنهایى که بچه ندارند خیلى عصبانى ترند و تعادل روحى و جسمى ایشان زودتر از دیگران بهم مى خورد. زنها عمومآ به اهمیتى که اعمال تولید مثل براى آنها دارد واقف نیستند در حالى که این عمل براى رشد غایى ایشان ضرورى است. 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/8/16 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 232 بانوی من! زیبایی، در نداشتن برنامه نیست. تو میدانی و خوب میدانی. زیبایی در داشتنِ برنامه و تمردِّ گهگاهی از آن است. زیبایی در نفس تمرّد است. قانون را استثناء کامل میکند، نظم را آشفتگی. 0 6 علیرضا ابوعلی 1402/8/15 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 197 تو میپرسی: راستی انسان کار میکند برای آنکه به آسایش دست یابد، یا قدری میآساید فقط به خاطر آنکه توانایی کار کردن داشته باشد؟ انسان، وسیلهییست برای دوامبخشیدن به کارها، یا کار ابزاریست برای ایجاد آسایشِ انسان؟ ما، در خدمت کاریم، یا کار در خدمت ماست؟ 0 5 علیرضا ابوعلی 1402/8/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 92 عشق، یک عکس یادگاری نیست؛ ک یک مزاحِ ششماهه یا یکساله نیست. واقعیتِ عشق در بقای آن است، حقیقت عشق در عمقِ آن. من دختران و پسران بسیاری را میشناسم که تمامِ هدفشان از طرحِ مسئلهی عشق، رسیدن است. عجب جنجالی به پا میکنند! عجب درگیر میشوند! اعتصابِ غذا. تهدید به خودکشی. قرصهای خوابآور. تهدید. گریه. سکوت. فریاد ... و سرانجام، رسیدن. مشکل اما از همین لحظه آغاز میشود. وقتی هدف، اینقدر نزدیک باشد، بعد از زمانی که برقآسا میگذرد، دیگر نمیدانند چه باید بکنند؛ با اولین شستشوی پردهها؛ لبپر شدن بشقابها؛ بوی کهنگی گرفتنِ جهیز، میمانند معطل. قصدِ بیحرمتی به هم را که ندارند. بیحرمتی، فرزندِ کهنگیست، فرزندِ تکرار. این را باید میدانستند که رسیدن، پلهی اول منارهییست که بر اوج آن، اذانِ عاشقانه میگویند. برنامهیی برای بعد از وصل. برنامهیی برای تداوم بخشیدن به وصل. از وصل ممکن و آسانِ تن، به وصل دشوار و خطیرِ روح. برنامهیی برای سدبندی قاهرانه در برابرِ خاطره شدن. برنامهیی برای ابد. برای آنسوی مرگ. برای بقای مطلق. برای بیزمانی عشق ... 0 4 علیرضا ابوعلی 1402/8/6 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 84 انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و بهدردنخورها؛ مملو از چیزهایی که همیشه گفتهییم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید؛ دیگر از اینها پیدا نمیشود؛ برای بچههای بعدی؛ به دردِ سفر میخورَد. چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان ترکخوردهیی که یادگار عموجان است. روروَکِ اوَّلی. پوتینهای کهنهی دومی. خدای من! همه را باید دور ریخت. انبار را باید خالیِ خالی کرد. همینهاست که زندگی را از شکل میاندازد. همینهاست که زندگی را کهنه میکند. موریانهخورده. بیدزده. کپکزده. درهم شکسته. بیسروته. رنگ و رو رفته. ما فقط کهنگیها را پسانداز میکنیم. ما پاسدارنِ از شکلافتادگیها هستیم. 0 1 علیرضا ابوعلی 1402/8/3 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 56 امام صادق (ع): خدمتگزار برادر مومنت باش، تا آن زمانی که تو را مستخدم نداند و اگر از خدمت تو بهرهگیری کرد، خدمت تو ذلت است نه آقایی و بزرگواری. 0 2 علیرضا ابوعلی 1402/8/1 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 195 صفحۀ 75 باز میگویم عسل: دیگر سخن گفتنِ عاشقانه، دلیل عشق نیست، آواز عاشقانه خواندن، دلیل عاشق بودن. در روزگاری که خوبترین و لطیفترین آهنگهای عاشقانه را، کسانی، کاملاً حرفهای و عاشقانه مینوازند و به تکرار هم میندازند، اما قلبهایشان، تهی از هر شکلی از عشق است، من واماندهام که زنبورهایت را چگونه خبر کنم ... من و تو، عسل، زمانی به کشفِ عشق رسیدهایم که کودکانِ بیخیالِ بازیگوش هم، سرودهای عاشقانه را، یادگرفتهاند که عاشقانه زمزمه کنند، با چشمانی مملو از صداقتِ صوری عشق. آنها، حتی "غمِ عشق" را هم عیناً، تقلید میکنند. عزیزِ من! غم عشق را. باور نمیکنی؟! عاشق کم است، سخنِ عاشقانه، فراوان. 2 22 علیرضا ابوعلی 1402/7/24 اخلاق و احکام کارمندی محمود اکبری 0.0 صفحۀ 37 منشور اخلاقی امام علی علیه اسلام: ... کاری که بر دوش توست، طعمه نیست؛ امانتی است که بر دوشت نهادهاند. ... 0 6