بریدههای کتاب Afagh Afagh 3 روز پیش گامبی نهایی 4.3 18 صفحۀ 218 گریسون سرش را بلند و به من نگاه کرد.« دوباره بهم بگو که من نشکستم.» فکر نمی کنم. سرش را در دستانم می گیرم. شروع می کنم به گفتن:« تو عاشقش بودی و از دستش دادی.» « من ناامیدش کردم و اون تا روز مرگم دست از سرم برنمی داره.» چشمان گریسون بسته شد. « مثلاً باید قوی تر از این باشم. می خواستم قوی تر از این باشم. برای تو.» آن دو کلمه ی آخر تقریباً نابودم می کند. « تو لازم نیست به خاطر من چیزی باشی، گریسون.» صبر می کنم تا چشمانش را باز کند... تا به من نگاه کند. می گویم:« این، تو. این کافیه.» دوباره می گویم:« تو کافی هستی.» « من هیچ وقت کافی نخواهم بود.» 😭 0 5 Afagh 1404/5/22 ناتوان لورن رابرتس 4.2 154 صفحۀ 201 اما مهم تر از آن، چرا من دوست ندارم ما فقط رقیب و دشمن باشیم؟ 0 14 Afagh 1404/5/22 ناتوان لورن رابرتس 4.2 154 صفحۀ 19 من مدت زیادی از عمرم را صرف این باور کردم که هیچ چیز هیچ وقت واقعیت ندارد. تمام دوستی ها دروغین و تمام محبت ها حساب شده هستند. 7 24 Afagh 1404/5/17 میراث هاثورن جنیفر لین بارنز 4.2 13 صفحۀ 352 8 11 Afagh 1404/5/13 میراث هاثورن جنیفر لین بارنز 4.2 13 صفحۀ 12 چیزی در صدایش بود ، در طرز نگاهش به من که گیر افتادن را آسان میکرد. در احتمالات. در معما. در او. 0 10 Afagh 1404/5/8 جادوگرها رولد دال 4.2 9 صفحۀ 33 :«این امواج که جادوگر ها اسمش را گذاشته اند امواج بوگندو، توی هوا حرکت می کنند و یک راست وارد سوراخ های دماغ جادوگر ها می شود و آن ها را به سرگیجه می اندازد.» -یک لحظه صبر کنید ببینم ، مادربزرگ ... او گفت :« وسط حرفم نپر. نکته ی مهم همین جاست. وقتی یک هفته حمام نرفته باشی و سر تا پایت کثیف باشد، آن وقت معلوم است که امواج بوگندو نمی توانند با شدت از پوست بدنت بیرون بزنند.» گفتم:« دیگر از این به بعد حمام نمی روم.» مادربزرگم گفت :« فقط بیش از حد نرو. برای یک بچه ی عاقل ، ماهی یک بار کافی ست.» این جور موقع ها، مادربزرگم را بیشتر از همیشه دوست داشتم... 0 6 Afagh 1404/5/3 شرورترین دختر مدرسه باز می گردد جلد 2 انید بلایتن 4.3 0 صفحۀ 157 مردم چه قدر عجیبند! گاهی فردی به نظرت خیلی نفرت انگیز است و هر چه بگویی از او بر می آید ، ولی بعد نظرت درباره اش آن قدر تغییر می کند که دلت می خواهد با او دوست شوی. 2 14 Afagh 1404/4/28 آوازی برای یک نهنگ لین کلی 4.2 11 صفحۀ 197 گذشت زمان و فاصله ، خاطره ی چیزی که از دست رفته رو کمرنگ می کنن. دیگر نمیدانستم داریم درباره ی کوه یخ حرف میزنیم یا درباره ی من و بلو ۵۵ یا دربارهی خانواده ی آن یا درباره ی مادربزرگ و پدربزرگ. شاید داشتیم درباره ی همه ی شان حرف می زدیم. 0 9 Afagh 1404/4/22 آتش ققنوس جلد 2 جنیفرچمبلیس برتمن 4.6 27 صفحۀ 154 هرروز با کارهایی که می کنیم و حرف هایی که می زنیم داریم داستانمون رو می نویسیم و اگه توی یکی از فصل ها اتفاق بدی برام بیفته، این خودمم که تعیین می کنم داستان چطور پیش بره. 0 7
بریدههای کتاب Afagh Afagh 3 روز پیش گامبی نهایی 4.3 18 صفحۀ 218 گریسون سرش را بلند و به من نگاه کرد.« دوباره بهم بگو که من نشکستم.» فکر نمی کنم. سرش را در دستانم می گیرم. شروع می کنم به گفتن:« تو عاشقش بودی و از دستش دادی.» « من ناامیدش کردم و اون تا روز مرگم دست از سرم برنمی داره.» چشمان گریسون بسته شد. « مثلاً باید قوی تر از این باشم. می خواستم قوی تر از این باشم. برای تو.» آن دو کلمه ی آخر تقریباً نابودم می کند. « تو لازم نیست به خاطر من چیزی باشی، گریسون.» صبر می کنم تا چشمانش را باز کند... تا به من نگاه کند. می گویم:« این، تو. این کافیه.» دوباره می گویم:« تو کافی هستی.» « من هیچ وقت کافی نخواهم بود.» 😭 0 5 Afagh 1404/5/22 ناتوان لورن رابرتس 4.2 154 صفحۀ 201 اما مهم تر از آن، چرا من دوست ندارم ما فقط رقیب و دشمن باشیم؟ 0 14 Afagh 1404/5/22 ناتوان لورن رابرتس 4.2 154 صفحۀ 19 من مدت زیادی از عمرم را صرف این باور کردم که هیچ چیز هیچ وقت واقعیت ندارد. تمام دوستی ها دروغین و تمام محبت ها حساب شده هستند. 7 24 Afagh 1404/5/17 میراث هاثورن جنیفر لین بارنز 4.2 13 صفحۀ 352 8 11 Afagh 1404/5/13 میراث هاثورن جنیفر لین بارنز 4.2 13 صفحۀ 12 چیزی در صدایش بود ، در طرز نگاهش به من که گیر افتادن را آسان میکرد. در احتمالات. در معما. در او. 0 10 Afagh 1404/5/8 جادوگرها رولد دال 4.2 9 صفحۀ 33 :«این امواج که جادوگر ها اسمش را گذاشته اند امواج بوگندو، توی هوا حرکت می کنند و یک راست وارد سوراخ های دماغ جادوگر ها می شود و آن ها را به سرگیجه می اندازد.» -یک لحظه صبر کنید ببینم ، مادربزرگ ... او گفت :« وسط حرفم نپر. نکته ی مهم همین جاست. وقتی یک هفته حمام نرفته باشی و سر تا پایت کثیف باشد، آن وقت معلوم است که امواج بوگندو نمی توانند با شدت از پوست بدنت بیرون بزنند.» گفتم:« دیگر از این به بعد حمام نمی روم.» مادربزرگم گفت :« فقط بیش از حد نرو. برای یک بچه ی عاقل ، ماهی یک بار کافی ست.» این جور موقع ها، مادربزرگم را بیشتر از همیشه دوست داشتم... 0 6 Afagh 1404/5/3 شرورترین دختر مدرسه باز می گردد جلد 2 انید بلایتن 4.3 0 صفحۀ 157 مردم چه قدر عجیبند! گاهی فردی به نظرت خیلی نفرت انگیز است و هر چه بگویی از او بر می آید ، ولی بعد نظرت درباره اش آن قدر تغییر می کند که دلت می خواهد با او دوست شوی. 2 14 Afagh 1404/4/28 آوازی برای یک نهنگ لین کلی 4.2 11 صفحۀ 197 گذشت زمان و فاصله ، خاطره ی چیزی که از دست رفته رو کمرنگ می کنن. دیگر نمیدانستم داریم درباره ی کوه یخ حرف میزنیم یا درباره ی من و بلو ۵۵ یا دربارهی خانواده ی آن یا درباره ی مادربزرگ و پدربزرگ. شاید داشتیم درباره ی همه ی شان حرف می زدیم. 0 9 Afagh 1404/4/22 آتش ققنوس جلد 2 جنیفرچمبلیس برتمن 4.6 27 صفحۀ 154 هرروز با کارهایی که می کنیم و حرف هایی که می زنیم داریم داستانمون رو می نویسیم و اگه توی یکی از فصل ها اتفاق بدی برام بیفته، این خودمم که تعیین می کنم داستان چطور پیش بره. 0 7