"الیزابت"، با شروع ترم جدید به مدرسه ی شبانه روزی "وایتلیف" می رود. اما با شروع سال تحصیلی همواره ماجراهایی برای او پیش می آید. بدین ترتیب که روزی که با موش های "جنی" در حال بازی کردن بوده، یک موش سفید در آستین لباسش قرار گرفته و او به همین شکل وارد کلاس می شود. در حین درس، موش سفید از آستین الیزابت بیرون آمده و این امر موجب خشم معلم می گردد. بار دیگر الیزابت به مسخره کردن "کاتلین" ـ یکی از هم کلاسی هایش که دختری منزوی است ـ می پردازد و این امر موجب می گردد تا کاتلین همواره کتاب های الیزابت را پنهان کند. ماجرای دیگر این است که "رابرت" به دلیل داشتن عقده های حقارت در دوران کودکی همواره بچه های کوچک تر از خود را می آزارد و زمانی که الیزابت این موضوع را با مسئولین مدرسه در میان می گذارد هیچ کس به حرف او وقعی نمی نهد. تا این که اسرانجام صحت گفته ی الیزابت ثابت می شود. در پایان داستان الیزابت، در کمال ناباوری به نمایندگی کلاس منصوب می شود.