بریدههای کتاب نسرین سادات موسوی نسرین سادات موسوی 1404/3/2 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 92 صفحۀ 1 بر خورد های تصادفی اغلب سر آغاز بدبختی است. 0 7 نسرین سادات موسوی 1404/3/2 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 92 صفحۀ 1 همیشه می گفت: مگه چند نفر توی دنیا هست که به هر چی می خواد رسیده باشه؟ 0 20 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 اگر زنی عاشق باشد... آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسی های مرد محبوبش را توجیه می کند، طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدی هایش بیاورد. 0 1 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 نقشه ام این بود: پول و بعد از آن یک کنج دنج و زندگی جدیدی به دور از خاطرات... 0 0 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 این هم خیلی عجیب است که اصلا خوابم نمی آید. معمولا آدم در مواجهه با غمی سنگین یا بعد از یک توفان شدید روحی مدام می خواهد بخوابد. می گویند محکومان به اعدام شب آخر زندگی شان به خواب سنگینی می روند. همین طور هم باید باشد، قانون طبعیت است؛ و گرنه آدم توان تحمل سختی را نخواهد داشت.. 0 2 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 هیچ چیز آزار دهنده تر و تحمل ناپذیرند از این نیست که آدم به خاطر یک اتفاق نابود شود، اتفاقی که می توانست نیفتد. 0 5 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 این چه مرضی است که عاشق ها می گیرند؟ معشوق مزخرفِ بی همه چیزشان که دور می شود، عزیزتر هم می شود برای شان! 0 7 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 همه مان مثل همه ایم... آخر همه دست و پا زدن هامان هم همان هیچ همیشگی است، باور کن. 0 6 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 مرا گذاشته و رفته بود و هیچ کجای دنیا نمی توانستم پیداش کنم، چون نمی خواست پیداش کنم. می خواست تماما پاک شوم از صفحه روزگارش. 0 4 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 در افسانه کهنِ نانوشته ای که سینه به سینه چرخیده تا به زمان ما رسیده، آمده که راز انقراض هیولاها چنین بوده است: در دنیای آدم ها، عشق را می جستند و حتا سایه ای موهوم از آن را نیافتند و این همه سختی و سردی و تنهایی، عصر یخ بندانِ مهلکی را برای شان رقم زد. 0 1 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 «میدانی، مسئله همین جاست که انگار من با زمان مشکل پیدا کردهام. نمیگذرد یا اصلاً متوقف شده یا چی، نمیدانم. ولی یک کوفتیاش شده. دیگر درک درستی ازش ندارم. تو میگویی که به زمان نیاز دارم تا فراموش کنم. ولی من و زمان چهطور با هم کنار بیاییم؟» 0 31 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 54 ما گمان می کنیم_به خطا_ که چون تنهاییم یا دلواپسیم یا شکست خورده ایم یا کسی را از دست داده ایم، غمگینیم. در حالی که این ها تنها بهانه ای است تا حضور غم را به روی خودمان بیاوریم. ظرفی است تا غم خود را در آن بریزد و شکل بگیرد. 1 21 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 55 در فقره ی تنهایی، باید دریابیم که تنهایی یک کیفیت است. یک واقعیت مستقل. 0 4 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 57 اما هیچ کس به اندازه ی غم ، سهم خودش را_به تمامی_ از زندگی ما طلب نکرده است. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 58 چون غم _ و تنها غم _است که ما را تنها نمی گذارد. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 ما آدم ها مدام در حال مراقبتیم، زیرا چاره ای نداریم. راه نجات مان مراقبت است، مراقبت مفر ماست. اما گفتن و نوشتن از مراقبت آن قدر ها هم آسان نیست. 0 9 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 اما من باز دلم برای رابطه ای که دست کم گاهی دو طرفه باشد، پر می زد... 0 48 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 مراقب مترجم درد هاست. رنج و زندگی را هم ترجمه می کند و خودش نیز در این میانه می بالد و بالغ می شود. 0 9 نسرین سادات موسوی 1404/1/18 حانیه حامد عسکری 4.2 57 صفحۀ 31 من مرگ را دوست دارم، ولی تو را بیشتر. تو را دوست دارم و دوست داشتن تو انگار به من حس جاودانگی می دهد. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/13 نیست فاضل نظری 4.4 20 صفحۀ 75 ما را چنان که باید و شاید کسی ندید روز ازل هم آینه ما غبار داشت 0 16
بریدههای کتاب نسرین سادات موسوی نسرین سادات موسوی 1404/3/2 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 92 صفحۀ 1 بر خورد های تصادفی اغلب سر آغاز بدبختی است. 0 7 نسرین سادات موسوی 1404/3/2 خاطرات یک آدم کش یونگ-ها کیم 3.6 92 صفحۀ 1 همیشه می گفت: مگه چند نفر توی دنیا هست که به هر چی می خواد رسیده باشه؟ 0 20 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 اگر زنی عاشق باشد... آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسی های مرد محبوبش را توجیه می کند، طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدی هایش بیاورد. 0 1 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 نقشه ام این بود: پول و بعد از آن یک کنج دنج و زندگی جدیدی به دور از خاطرات... 0 0 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 این هم خیلی عجیب است که اصلا خوابم نمی آید. معمولا آدم در مواجهه با غمی سنگین یا بعد از یک توفان شدید روحی مدام می خواهد بخوابد. می گویند محکومان به اعدام شب آخر زندگی شان به خواب سنگینی می روند. همین طور هم باید باشد، قانون طبعیت است؛ و گرنه آدم توان تحمل سختی را نخواهد داشت.. 0 2 نسرین سادات موسوی 1404/2/31 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 176 صفحۀ 1 هیچ چیز آزار دهنده تر و تحمل ناپذیرند از این نیست که آدم به خاطر یک اتفاق نابود شود، اتفاقی که می توانست نیفتد. 0 5 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 این چه مرضی است که عاشق ها می گیرند؟ معشوق مزخرفِ بی همه چیزشان که دور می شود، عزیزتر هم می شود برای شان! 0 7 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 همه مان مثل همه ایم... آخر همه دست و پا زدن هامان هم همان هیچ همیشگی است، باور کن. 0 6 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 مرا گذاشته و رفته بود و هیچ کجای دنیا نمی توانستم پیداش کنم، چون نمی خواست پیداش کنم. می خواست تماما پاک شوم از صفحه روزگارش. 0 4 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 در افسانه کهنِ نانوشته ای که سینه به سینه چرخیده تا به زمان ما رسیده، آمده که راز انقراض هیولاها چنین بوده است: در دنیای آدم ها، عشق را می جستند و حتا سایه ای موهوم از آن را نیافتند و این همه سختی و سردی و تنهایی، عصر یخ بندانِ مهلکی را برای شان رقم زد. 0 1 نسرین سادات موسوی 1404/2/2 سفر سرگردانی سعیده امین زاده 2.8 0 صفحۀ 1 «میدانی، مسئله همین جاست که انگار من با زمان مشکل پیدا کردهام. نمیگذرد یا اصلاً متوقف شده یا چی، نمیدانم. ولی یک کوفتیاش شده. دیگر درک درستی ازش ندارم. تو میگویی که به زمان نیاز دارم تا فراموش کنم. ولی من و زمان چهطور با هم کنار بیاییم؟» 0 31 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 54 ما گمان می کنیم_به خطا_ که چون تنهاییم یا دلواپسیم یا شکست خورده ایم یا کسی را از دست داده ایم، غمگینیم. در حالی که این ها تنها بهانه ای است تا حضور غم را به روی خودمان بیاوریم. ظرفی است تا غم خود را در آن بریزد و شکل بگیرد. 1 21 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 55 در فقره ی تنهایی، باید دریابیم که تنهایی یک کیفیت است. یک واقعیت مستقل. 0 4 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 57 اما هیچ کس به اندازه ی غم ، سهم خودش را_به تمامی_ از زندگی ما طلب نکرده است. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 43 صفحۀ 58 چون غم _ و تنها غم _است که ما را تنها نمی گذارد. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 ما آدم ها مدام در حال مراقبتیم، زیرا چاره ای نداریم. راه نجات مان مراقبت است، مراقبت مفر ماست. اما گفتن و نوشتن از مراقبت آن قدر ها هم آسان نیست. 0 9 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 اما من باز دلم برای رابطه ای که دست کم گاهی دو طرفه باشد، پر می زد... 0 48 نسرین سادات موسوی 1404/1/25 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 صفحۀ 1 مراقب مترجم درد هاست. رنج و زندگی را هم ترجمه می کند و خودش نیز در این میانه می بالد و بالغ می شود. 0 9 نسرین سادات موسوی 1404/1/18 حانیه حامد عسکری 4.2 57 صفحۀ 31 من مرگ را دوست دارم، ولی تو را بیشتر. تو را دوست دارم و دوست داشتن تو انگار به من حس جاودانگی می دهد. 0 3 نسرین سادات موسوی 1404/1/13 نیست فاضل نظری 4.4 20 صفحۀ 75 ما را چنان که باید و شاید کسی ندید روز ازل هم آینه ما غبار داشت 0 16