بریده‌های کتاب تاج نفرین شده

هیچ کار بزرگی ساده نیست.

ولی اندوه آدم رو توی خودش غرق می‌کنه؛

الریک خندید.« رن مطمئن باش اگه بخوام بکشمت مراسم بهتری ترتیب میدم.» «الان باید خوشحال باشم؟» «شاید باور نکنی ولی،آره » رن گفت«بیخود نیست نامزدت ولت کرده.» «ولم نکرده» «باشه هرچی تو بگی »

-ما همه عزیزانی رو از دست داده‌یم و حتی انتقام هم اون‌هارو بر نمی‌گردونه. +شاید حق با تو باشه،ولی دست کم از غصه آدم کم می‌کنه.

نور هم مثل عشق خاموش نشدنیه.)

رن به اَلریک گفت:《من حاضرم جام رو با مادربزرگم عوض کنم.》 تور بی اختیار گفت:《نه.》 الریک به او رو کرد.《تور، تو شاهی یا من؟》

کسی که اندوه رو تجربه کرده باشه،عشق رو هم تجربه کرده و کسی که در هم شکسته نمی‌تونه عشق رو تجربه کنه.

عشق رو نمی شه خاموش کرد.>)

با این حال امید همچون پرنده ای است که در قفس آرام نمی گیرد.درهای قفس که باز شوند به سختی می شود دوباره آن را توی قفس کرد.

گذر از غمِ فقدان،بزرگ ترین آزمون عمر فانی ماست.

عیبی نداره،بذار هردو باهم تموم شیم؛ولی من باید سعی‌ام رو بکنم.

من نمی خوام با ایجاد ترس حکومت کنم.ترس به نفرت منجر می‌شه،به همین چیزی که جلومونه.اگه این کار رو بکنیم،ما هم بهتر از اون‌ها نیستیم.

-نیروی فقدان نیروی محرک توئه. +فقدان نه،انتقام.

هیچ وقت نمی تونیم سال های رفته رو دوباره به دست بیاریم.>)

لازم نیست اصلاح شی،فقط به زمان نیاز داری تا زخم هات درمان بشن.

دلش می‌خواست صدای خنده او را در شیشه کند.

هر چیزی رو با پول می شه خرید جز عشق. بهای عشق چیزی نیست جز قلب.>)

بعضی چیزا هیچ وقت عوض نمی شن، حالا هرچقدر هم که دلمون بخواد غیر از این باشه.)

«پدرم یه زمانی به من گفت کسی که اندوه رو تجربه کرده ،باشه عشق رو هم تجربه کرده و کسی که در هم شکسته نمیتونه عشق رو تجربه کنه.»