بریده کتابهای زن زیادی امیررضا بیات 1403/3/4 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 101 0 30 امیررضا بیات 1403/3/4 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 75 0 5 زهرا عشقی مُعز 1402/6/22 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 49 (خانم نزهت الدوله) عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است. 0 2 نازنین مهدوی 1403/6/7 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 56 حالا به ایم مطلب رسیدهام که آدمهایی پس از پنج سال تدریس دیوانه میشوند که آدمهای برجستهای باشند. آن معلم هندسه اینطور بود. آدمهای کودن و بیخاصیتی مثل ما فقط احمق میشوند. هر چه بیشتر درس بدهند، احمقتر میشوند. 0 2 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 58 این نشانه ها و انگها همیشه برای او حاکی از چیزی خالی از انسانیت بود و آنها را کوششی برای پست کردن آدمها می دانست. نثاط مشترکی که همه اسب های فلان گردان سوار دارند یا شباهتی که میان پرتقالهای درون یک جعبه است، به نظر او خیلی بیشتر از نقاط مشترکی بود که همه آدمهای مثلا دیپلمه دارند. یا مثلا همه سرهنگها دارند. اصلا به عقیده او وجه امتیاز آدمها را از یکدیگر نمیشد از درونشان، از قوای ذهنی شان بیرون کشید و مثل خرمهره روی پیشانی شان آویزان کرد یا مثل نشان روی دوششان کوبید. 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 72 _ در مملکت آدمهای مفنگی ، یکی دکترها کار و بارشان خوب است؛ یکی هم مرده شورها. 0 1 • خاوَردُخت • 1403/7/10 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 129 جا پاتم رو هیچی نمونه ، روی هیچ چی! نه روی برف،نه روی زمین! آره جاپاتم روی برف نمی مونه!میفهمی؟ حتی روی برف !!! 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/27 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 95 حتی اخیرا این طور حس کرده است که از آنچه به مردم میگوید بیشتر خودش دلگرممیشود. حس کرده است که به این طریق مطالبی را به خودش تلقین می کند. کم کم پی برده است که مهم، فهمیدن یا نفهمیدن طرف نیست . طرف میخواهد بفهمد میخواهد نفهمد. مهم این است که گوینده مطالب را برای خودش می گوید. به خودش چیزی را تلقین میکند. 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 72 0 0
بریده کتابهای زن زیادی امیررضا بیات 1403/3/4 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 101 0 30 امیررضا بیات 1403/3/4 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 75 0 5 زهرا عشقی مُعز 1402/6/22 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 49 (خانم نزهت الدوله) عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است. 0 2 نازنین مهدوی 1403/6/7 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 56 حالا به ایم مطلب رسیدهام که آدمهایی پس از پنج سال تدریس دیوانه میشوند که آدمهای برجستهای باشند. آن معلم هندسه اینطور بود. آدمهای کودن و بیخاصیتی مثل ما فقط احمق میشوند. هر چه بیشتر درس بدهند، احمقتر میشوند. 0 2 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 58 این نشانه ها و انگها همیشه برای او حاکی از چیزی خالی از انسانیت بود و آنها را کوششی برای پست کردن آدمها می دانست. نثاط مشترکی که همه اسب های فلان گردان سوار دارند یا شباهتی که میان پرتقالهای درون یک جعبه است، به نظر او خیلی بیشتر از نقاط مشترکی بود که همه آدمهای مثلا دیپلمه دارند. یا مثلا همه سرهنگها دارند. اصلا به عقیده او وجه امتیاز آدمها را از یکدیگر نمیشد از درونشان، از قوای ذهنی شان بیرون کشید و مثل خرمهره روی پیشانی شان آویزان کرد یا مثل نشان روی دوششان کوبید. 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 72 _ در مملکت آدمهای مفنگی ، یکی دکترها کار و بارشان خوب است؛ یکی هم مرده شورها. 0 1 • خاوَردُخت • 1403/7/10 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 129 جا پاتم رو هیچی نمونه ، روی هیچ چی! نه روی برف،نه روی زمین! آره جاپاتم روی برف نمی مونه!میفهمی؟ حتی روی برف !!! 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/27 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 95 حتی اخیرا این طور حس کرده است که از آنچه به مردم میگوید بیشتر خودش دلگرممیشود. حس کرده است که به این طریق مطالبی را به خودش تلقین می کند. کم کم پی برده است که مهم، فهمیدن یا نفهمیدن طرف نیست . طرف میخواهد بفهمد میخواهد نفهمد. مهم این است که گوینده مطالب را برای خودش می گوید. به خودش چیزی را تلقین میکند. 0 1 زهرا عشقی مُعز 1402/6/25 زن زیادی جلال آل احمد 3.4 38 صفحۀ 72 0 0